شعت فلا الشمس تحکیها و لا القمر |
|
زهراء من نورها الاکوان تزدهر |
آنچنان درخشید که نه خورشید و نه ماه نمیتواند گویای درخشش او باشند، زهراء که هستیها از نور او میدرخشد،
بنت الخلود بها الاجیال خاشعه |
|
ام الزمان الیها تنتمی العصر |
دختر جاودانهای که نسلها در مقابلش فروتنی میکنند، مادر زمانهایی که روزگاران منسوب به او است.
روح الحیاه فلولا لطف عنصرها |
|
لم تاتلف بیننا الارواح و الصور |
روح زندگی، که اگر لطافت عنصرش نبود ارواح و صورتهای ما به هم نمیپیوست.
سمت عن الافق لا روح و لا |
|
وفاقت الارض لا جن و لا بشر |
از افق برتر بود در حالی که، نه روح بود و نه فرشته و بر زمین برتری داشت در حالی که نه جن بود و نه بشر!
خصالها الغر جلت ان تلوک بها |
|
منا المقاول او تدنو لها الفکر |
خصلتهای درخشان او برتر از آنست که بر زبان جاری شود و یا اندیشه بدان نزدیک گردد.
معنی النبوه سر الوحی قد نزلت |
|
فی بیت عصمتها الایات و السور |
معنای نبوت و سرّ وحی است و در خانه عصمت و آیات و سورهها نازل شده است.
حوت خلال رسول الله اجمعها |
|
لولا الرساله ساوی اصله الثمر |
تمام ویژگیهای پیامبر را دارا است، اگر رسالت آن حضرت نبود میوه درخت با خود درخت برابری میکرد.
تدرجت فی مراقی الحق عارجه |
|
لمشرق النور حیث السر مستتر |
بر پلکان و درجات حق بالا رفته و تا مشرق نور، همان جا که سرّ پنهانی نهان گشته عروج کرده است.
ثم انثنت تملا الدنیا معارفها |
|
تطوی القرون عیاء و هی تنتشر |
و سپس معارف او گیتی را پر ساخته، و قرون از حرکت مانده را در هم پیچیده و در حال گسترش است.
قل للذی راح یخفی فضلها حسدا |
|
وجه الحقیقه عنا کیف ینستر |
به آن کسی که از روی حسادت در صدد پنهان کردن فضائل او است بگو چهره حقیقت چگونه از ما مستور میگردد؟
اتقرن النور بالظماء من سفه |
|
ما انت فی القول الا کاذب اشر |
آیا از روی نادانی روشنی را با تاریکی برابر میسازی، تو در این گفتارت جز دروغگوی یاوه سرائی، بیش نیستی.
بنت النبی الذی لولا هدایته |
|
ما کان للحق لا عین و لا اثر |
دختر پیامبری که اگر راهنمائیش نبود نه حق و حقیقت بود و نه اثری از آن به چشم میخورد.
هی التی ورثت حقا مفاخره |
|
و العطر فیه الذی فی الورد مدخر |
او همان کسی است که به راستی وارث مفاخر آن حضرت است، آن چه که در گُل ذخیره شده در عطر وجود دارد.
فی عید میلادها الاملاک حافله |
|
و الحور فی الجنه العلیا لها سمر |
در جشن زاد روز تولدش فرشتگان مجلس آرا بودند و حوریان در بهشت برایش داستان میگفتند.
تزوجت فی السماء بالمرتضی شرفا |
|
و الشمس یقرنها فی التربه القمر |
عقد او با حضرت علی مرتضی در آسمان خوانده شد و همتای خورشید، ماه میباشد.
علی النبوه اضفت فی مرابتها |
|
فضل الولایه لا تبقی و لا تذر |
بر درجات او مرتبه نبوت نیز افزون است و فضیلت ولایت باقی نمیماند و از بین نمیرود.
ام الائمه من طوعا رغبتهم |
|
یعلو القضا بنا او ینزل القدر |
مادر امامان، کسی که به خاطر اطاعت از خواسته آنان، قضاء الهی بر ما بالا میرود و قدر پائین میآید.
قف یا یراعی عن مدح البتول ففی |
|
مدیحها تهتف الالواح و الزبر |
ای قلم از نگارش مدح فاطمه باز بایست که کتابها تمامی، گویای مدح اویند.
و ارجع لتستخبر التاریخ عن نبا |
|
قد فاجاتنا به الانبا و السیر |
و برای دستیابی و کشف خبری که دیگر خبرها و داستانها و رویدادها را بر ما ناگوار ساخته و به تاریخ مراجعه میکنیم.
هل اسقط القوم ضربا حملها |
|
تان مما بها و الضلع منکسر |
آیا واقعا آن مردم بر اثر کتک زدن، کودک او را سقط کرده و بر اثر فشاری که بر او وارد شد، به زمین افتاد و پهلویش شکست؟
و هل کما قیل قادوا |
|
وراه نادبه و الدمع منهمر |
و آیا همانطور که گفته شده آنان شوهرش را به زور کشاندند و او هم به دنبال شوهرش میدوید و گریه میکرد و اشک میریخت؟!
ان کان حقا فان القوم |
|
عن الهدی و بدین الله قد کفروا![1] |
اگر این خبرها راست است که باید گفت؛ آن مردم از دین خدا برگشته و کافر شدهاند.
از علامه سید باقر پسر آیهٔ الله حجت سید محمد مهدی متوفای ۱۳۲۹ نقل شده که حضرت ولی عصر را در شب غدیر در خواب به حالت افسرده و غمگین دید، پرسید آقای من، چه شده که شما را امروز غمناک و افسرده میبینم با اینکه مردم از عید غدیر خوشحال و مسرورند؟ حضرت فرمود: در یاد و غم و اندوه مادرم میباشم، سپس فرمود:
سوگند به شرف مقام آن حضرت مرا نخواهی دید که بعد از بیتالاحزان خانه خوشی بگیرم. بعد از آنکه سید از خواب بیدار شد، قصیدهای در حال غدیر و ظلمهائی که بعد از رحلت حضرت رسول بر حضرت زهراء وارد شد سرود و بیتی را نیز که حضرت سروده بود در آن قصیده گنجانید. قصیده او موجود است و مطلعش چنین میباشد:
کل غدر و قول افک و زور |
|
هو فرع من جحد نص الغدیر |
هر نیرنگ و تهمت و ناروا فرعی از انکار نص صریح غدیر است.[2]
[1] . وفاهٔ الصدیقهٔ الزهراء ، ص 20.
[2] . مقرّم وفات الزهراء / 97. نجف. حیدریه.