| مدینه صحنهی غوغای روز محشر بود  | 
 | مدینه زخمی یک داغ درد پرور بود  | 
| مدینه بر سر هر بام، گرد غربت داشت  | 
 | مدینه اشگ فشان در غم پیمبر بود  | 
| مدینه حادثهی دور جاهلیت داشت  | 
 | مدینه مرکز یک جنگ نابرابر بود  | 
| الا که حمله به بیداد خصم شوم برید  | 
 | به کافران مسلمان نما هجوم برید  | 
| به گلبن نبوی زاغها هزار شدند  | 
 | زپرده، توطئهها باز آشکار شدند  | 
| منادیان الهی به خانه بنشستند  | 
 | حرامیان قدیمی زمامدار شدند  | 
| غدیریان مدینه سقیفهای گشتند  | 
 | مجاهدین بهشتی اسیر نار شدند  | 
| تمام شهر به یک خانه حمله ور گشتند  | 
 | دو روزه از ره عمر رفته برگشتند  | 
| چه سخت حقّ علی برده، راحت آسودند  | 
 | تو گویی آنکه زآغاز در کمین بودند  | 
| دری که ختم رسل بود زائرش بستند  | 
 | رهی که بود سراسر نفاق بگشودند  | 
| دو ماه و نیم هنوز از غدیر نگذشته  | 
 | به خون محسن ششماهه دامن آلودند  | 
| مگو که خصم به ضرب لگد تنی را کشت  | 
 | بگو تمامی سادات محسنی را کشت  | 
| قسم به صاحب قرآن و خصلت و خُویش  | 
 | به آن علی که بود ذات حق ثنا گویش  | 
| به خون محسن و خون شهیده مادر او  | 
 | که در دفاع علی ضربه دید بازویش  | 
| به یاسِ نیلی احمد که نام او زهراست  | 
 | به آن نشان کبودی که مانده بر رویش  | 
| که قتل محسن و حمله به خانهی حیدر  | 
 | شروع کشتن آل علی است تا محشر  | 
| نچیده میوهی باغ امید، محسن بود  | 
 | زآل فاطمه اوّل شهید، محسن بود  | 
| اگر چه پشت در خانه داشت قاتلها  | 
 | کسی که قاتل خود را ندید، محسن بود  | 
| شکوفهای که نگردید باز و پرپر شد  | 
 | جوانهای که نهالش خمید، محسن بود  | 
| شد از شهادت پیش از ولادتش معلوم  | 
 | که تا چه حد علی و فاطمه بود مظلوم  | 
| سقیفه حادثهی سخت غربت مولاست  | 
 | سقیفه خاطرهی تلخ کشتن زهراست  | 
| سقیفه آتش صفّین و نهروان و جمل  | 
 | سقیفه قتل حسن قتل سیّد الشّهداست  | 
| سقیفه زاد گه شمرهاست تا صف حشر  | 
 | سقیفه روز اسیریّ زینب کبراست  | 
| سقیفه مرکز خشم خدای لم یزلی است  | 
 | سقیفه حاملهی کلّ دشمنان علی است  | 
| سقیفه ریشهی زقّوم و هیزم نار است  | 
 | سقیفه مام زنا زادگان بسیار است  | 
| سقیفه دایهی صدها یزید و ابن زیاد  | 
 | سقیفه قاتل حُجر و رشید و وعمّار است  | 
| سقیفه مادر ملعونهی بنی العبّاس  | 
 | سقیفه خط جنایت گران خونخوار است  | 
| زهی به شیعه کز اوّل ره امیر گرفت  | 
 | سقیفهای نشد و دامن غدیر گرفت  | 
| غدیر خاطرهای متّصل به غار حراست  | 
 | غدیر مرکز تبلیغ خواجهی دو سراست  | 
| غدیر بعثت شیعه است در کنار علی  | 
 | غدیر صفحهی تدوین «والِ من والا»ست  | 
| غدیر دایرهی یأس دشمنان علی  | 
 | غدیر واسطهی فیض دوستان خداست  | 
| شناسنامهی شیعه به حکم حیّ قدیر  | 
 | به دست خواجهی لولاک خورده مُهر غدیر  | 
| محمّد است و علی چون دو مشعل روشن  | 
 | دو مشعلند زیک نور خالق ذوالمن  | 
| دو جان هم که جدایی میان آنان نیست  | 
 | به نصّ اَنفُسنا از خدای حیّ زمن  | 
| فراز منبر پیغمبر است جای علی  | 
 | اگر چه جای سه تن مستقر شود سی تن  | 
| کجا بود حرم یار جای بیگانه  | 
 | به غصب خانه کسی نیست صاحب خانه  | 
| به جرم پیروی از خطّ چارده معصوم  | 
 | علیّ و عترت و شیعه است تا ابد مظلوم  | 
| قسم به جان پیمبر کسی نشد چو علی  | 
 | میان دوست و دشمن زحقّ خود محروم  | 
| سلالههای علی یک به یک شدند بسی  | 
 | به تیغ قهر شهید و به زهرکین مسموم  | 
| هماره باش پی یاری علی «میثم»  | 
 | بگو، بخوان به طرفداری علی «میثم»[1] | 
[1] . «نخل میثم»، غلامرضا سازگار .
 
					 
					 
					 
		 
			 
			