| ای خدا صبر بده در غم بیمادریام  | 
 | سخت لبریز شده عاطفهی دختریام  | 
| مادرم کو که کِشد دست نوازش به سرم  | 
 | یا مرا هم ببرد یا کند از غم بریام  | 
| خانه داری شده کار من طفل معصوم  | 
 | نیست ای مادر من تجربهی مادریام  | 
| زیر بار غم سنگین تو من میمیرم  | 
 | گر تسلی ندهی یا نکنی دلبریام  | 
| فضه فکر من و فکر حسنین است ولی  | 
 | من غم خانه نشین دارم و از خود بریام  | 
| تربت مخفی تو هست همه دلخوشیام  | 
 | همه آرامشم این است که من کوثریام  | 
| گل بستر نظرم را به خودش جلب کند  | 
 | تا زیادم نرود زخم تو ای بستری ام  | 
| با نگاه در و دیوار شود پایم سست  | 
 | پشت در زائر قبر پسر آخریام  | 
| کاشکی رنگ در خانه عوض میگردید  | 
 | من خودم سوخته از این در خاکستریام  | 
| ای خدا شکر که بابا و برادر دارم  | 
 | وای از آن دم که سر نیزه کند سروریام  | 
| زیر خورشید سرت محمل بیسایه رود  | 
 | تابشی کن که نبینند به بیمعجریام[1]  | 
[1] . سروده ی محمود ژولیده .
 
					 
					 
					 
		 
			 
			