بشر میگوید: وقتی او را به سامرا خدمت امام علی النقی بردم حضرت به او فرمودند: چگونه خداوند به تو عزت دین اسلام و شرافت محمد و اولاد او را نشان داد؟ او پاسخ داد؟ چه بگویم در مورد آنچه شما بهتر از من میدانید؟
حضرت به او فرمودند: مایل هستی ده هزار اشرفی به تو بدهم یا این که تو را به شرافت ابدی بشارت دهم. او پاسخ داد: من بزرگواری و سربلندی ابدی میخواهم.
فرمود: ابشری بولد یملک الدنیا شرقا و غربا، و یملاء الأرض قسطا و عدلا، کما ملئت ظلما و جورا: بشارت باد تو را به فرزندی که پادشاه شرق و غرب عالم خواهد شد و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد، پس از آن که از ظلم و جور آکنده شده باشد.
عرض کرد: این فرزند از کدام شوهر خواهد بود؟
حضرت هادی فرمودند از آن کسی که پیغمبر اسلام در فلان شب و در فلان ماه و در فلان سال رومی تو را برای او خواستگاری فرمود.
در آن شب حضرت عیسی بن مریم و وصی او تو را برای چه کسی تزویج کردند؟
گفت: برای فرزند دلبند شما.
فرمود: او را میشناسی؟
عرض کرد: چگونه او را نمیشناسم و حال آنکه از شبی که به دست حضرت فاطمه زهرا مسلمان شدهام شبی نیست که او به دیدن من نیاید.
امام دهم به کافور خادمش فرمود خواهرم حکیمه را بگو نزد من بیاید.
وقتی آن بانوی محترمه آمد حضرت امام هادی فرمود این دختر همان است که گفته بودم.
حکیمه خاتون او را در بغل گرفت و از دیدارش شادمان گردید.
حضرت امام هادی به حضرت حکیمه فرمودند: خواهرم او را به خانه خود ببر و مسائل و احکام اسلام را به او تعلیم ده. او همسر فرزندم حسن و مادر قائم آل محمد است.[1]
[1] . بحار الانوار، ج 51، ص 6 ـ 10، ح 12، با تلخیص و تصرف در عبارات؛ برای اطلاع بیشتر، رک: مهدی موعود، ص 8 ـ 14، حدیقه الشیعه، ص 709 ـ 706. نجم الثاقب، ص 17 ـ 23، منتهی الامال، ج 2، ص 281 ـ 284.