در باور مکتب اگزیستانسیالیسم، نوعی ناسازگاری میان خودآگاهی و خدا آگاهی وجود دارد. و به هر میزان بر خودآگاهی او افزوده شود، خداآگاهی او رو به کاستی مینهد.
آدمی هنگامی خود را مییابد و آزادی را در سراسر وجود خود احساس میکند که هیچ نوع وابستگی نداشته باشد، حتی وابستگی به خدا!!، زیرا که تمامی تعلقات از خود بیگانگی را در پی دارند و از خود بیگانگی سلب آزادی را با خود به همراه دارد.
شهید مطهری در گفتاری ناظر به دیدگاه «سارتر» درباره رابطه انسان با خدا و نسبت میان خودآگاهی و خدا آگاهی یادآور میشود که:
«در نگاه قرآن، خدا ازهر چیز دیگری به انسان نزدیکتر است ﴿نَحنَ اَقْرَبُ اِلَیهِ مِنْکُم﴾[1] و آگاهی خدا به انسان، بیش از آگاهی انسان به خود است و ذات خدا نزدیکتر به انسان است از خود انسان، و این نزدیکی به اندازهای است که هرگاه انسانی به خدا آگاهی یابد به خود، آگاهی یافته است و اگر بخواهد انسانی به خودش آگاه باشد باید به خدا آگاه باشد. ممکن نیست کسی (خودآگاه) باشد، ولی (خدا آگاه) نباشد ﴿وَ لاَ تَکُونُوا کَالَّذِينَ نَسُوا اللَّـهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولٰئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾[2]
بنابراین بر خلاف باور اگزیستانسیالیستها انسان زمانی میتواند به خود آگاهی برسد که از مرحله خدا آگاهی گذشته باشد.
قرآن میگوید: بازنده بزرگ کسی است که خودش را باخته است. وقتی انسانی خودش را ببازد، آن وقت است که همه چیز را میبازد و همه چیز را باخته و اگر انسان خودش را بیابد آن وقت همه چیز را یافته است…
بنابراین در باره این که اینها درباره آزادی خیال کردهاند که هر تعلقی بر ضد آزادی است، باید گفت: بله هر تعلقی ضد آزادی است، مگر تعلق به خدا که تعلق به خود است، و تعلق به خود کاملتر است، و جز با تعلق به خدا آزادی پیدا نمیشود.)[3]
[1] . واقعه /85 .
[2] . حشر/59
[3] . مطهری، مرتضی، انسان کامل، 342