ریحانهی حقگرا و واقعبین پیامبر، زر و زیور دنیا، شکوه و زیبایی و طراوت آن را ساخته و آفریده پدیدآورندهی هستی مینگرد و همه را نمودها، جلوهها، و نشان قدرت بیمانندش میداند و مردم را به سازندگی فکری و اخلاقی و انسانی برمیانگیزد.
او نه تنها نعمتها و موهبتها و زیباییهای زندگی و ارزشهای مادی را به دور نمیافکند و از آنها بیزاری نمیجوید و از زندگی انسانی نمیگسلد، که بر این باوراست که آفریدگار هستی، همهی اینها را برای بهرهوری و بهرهگیری او آفریده و همه را مقدمه و وسیلهی رشد و تکامل او و پلههای نردبان اوجگیری او خواسته است.
به باور آن حضرت، ارزشهای مادی و امکانات گوناگون این جهان، خیر است و فضل؛
رحمت خداست و اجر و پاداش او به انسان؛
نعمت است و نیکویی و جمال انسان؛
و از عوامل رشد و نیکبختی است و از موجبات قوام و دوام جامعهها و تمدنها.
از دیدگاه او، انسان باید در زندگی این جهان و در چگونگی برخورد با نعمتها و مواهب آن، با همهی وجود به تلاش و تحرک برخیزد،
به ساختن دنیایی آباد و آزاد روی آورد،
اقتصاد سالم و شکوفا پی ریزد،
به رفاه و غنا و بینیازی بیندیشد،
بهره و نصیب خویشتن را از طبیعت برگیرد،
و به بهزیستی و بهروزی و بهرهوری عادلانه و انسانی و خداپسندانه از نعمتها برسد.
اما با همهی اینها، هرگز نباید فراموش کند که دنیا با همهی جاذبهها و زیباییها و زرق و برقش، وسیله است و نه هدف، نردبان است و نه اوج مورد نظر؛ مقدمه است و نه آرمان؛
ابزار است و نه یک مقصد والا و نهایی؛
کشتزار و مزرعه و میدان مسابقه و دانشگاه رشد و کمال و میدان آزمون و تجارتخانه است و نه جای دل بستن و ماندن و رحل اقامت افکندن و بیخیال آرمیدن؛ و امانت است و عاریه و نه از آنِ انسان.
بنابراین باید در تلاش برای رسیدن به سعادت و نیکبختی جاودانه و ماندگار سرای باقی سخت کوشید و بهره و نصیب خود را از این وسیلهی خوب برگرفت و به هوش بود که به دام آن نیفتاد، اسیر آن نشد،
آن را هدف نینگاشت،
به آفت حرص و آز و بخل و دنیا طلبی گرفتار نگردید،
به غرور و سرگرمی و بازیچهی آن مبتلا نشد،
آن را پایدار و ماندگار نپنداشت،
زر و زیور آن را در برابر ارزشهای معنوی و انسانی و نعمتهای سرای ماندگار قرار نداد و به جای پدیدآورندهی آنها، آنان را به خدایی نگرفت و نپرستید، بنده و بردهی آن نشد و بندگی دنیاداران را نکرد؛ چرا که در آن صورت، زر و زیور دنیا مایهی غرور و غفلت میگردد.[1]
وسیلهی سرگرمی و بازیچه میشود.[2]
باعث غفلت از خدا و یاد او میگردد.[3] کالایی فناپذیر و بیارزش و ویرانگر میشود.[4]
و آنگاه است که دنیادار و دنیاپرست، آخرت را به دنیا میفروشد، عدالت را به جاه و مقام،
و برای رسیدن به آن، به هر جنایتی دست میزند؛ چرا که به بیان قرآن، دنیا را به جای آخرت گرفته است.[5]
آری، از دیدگاه ریحانهی پیامبر، باید به گونهای زیست و به گونهای با دنیا و ارزشهای دنیوی رابطه برقرار ساخت که برای رسیدن به هدف و به هنگامهی انتخاب، به آسانی بتوان از زرق و برقها گذشت. و از آنها دست شست. و هدف را دریافت؛ چرا که زرق و برق دنیا و زیور آن از سویی با درد و رنج آمیخته است و از دگر سو زودگذر است و ناپایدار؛ اما پاداش خدا و مواهب معنوی او برای مردم آگاه و عدالتپیشه و آزادمنش پایدار است. ﴿فَمَا أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ مَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقَى﴾.[6]
بر این باور، چه تجارتی سودبخشتر از این که انسان بتواند این کالای فناپذیر و محدود جهان ماده را با سرمایهی معنوی و جاودانهی سرای ماندگار آخرت مبادله کند؟!
آری، این از شاهکارهای ریحانهی پیامبر در جهانبینی و جهانشناسی است و راز آن همه سرفرازی، عزت، شکوه، آزادگی، عظمت، فداکاری، پارسایی، غنای روحی، او نیز از این جهانبینی و جهانشناسی مترقی زندگی سرچشمه میگیرد؛ چرا که او سرچشمهی ثروت، عزت و قدرت را خدا مینگرد و هدف را جلب خشنودی او میبیند. تلاش را برای تقرب به او و دل را جایگاه عشق و مهر او میداند.
و این گونه است که به آسانی خود گرسنه میماند تا شکمها را سیر کند.
خود لباس معمولی را میپوشد تا پیراهن شب عروسیاش را به دختری بینوا بدهد و دل او را شادمان سازد.
خود به سادهزیستی مباهات میکند تا وسایل زندگی محرومان را فراهم آورد.
خود از پردهی خانه و دستبند کودکان دلبندش چشم میپوشد، تا دیگران به لباس و زیور برسند، خود رنجها را به جان میخرد تا شادابی و نشاط به خانههای غمزدگان برد.
خود تنها و یک تنه، و قهرمانانه از حق و عدالت دفاع میکند تا ستم، حاکم نگردد، خود و خاندانش را دلیرانه در برابر قانونشکنان و آشوبگران و حقگریزان و خودمحوران و دنیاداران قرار میدهد، تا زر و زور و تزویر و استبداد سیاه به اسم اسلام و مذهب سایهی شومش را بر سر مردم نیفکند.
خود با بیان روشنگر حق و عدالت، در برابر فریبخوردگان سلطه و سرکوب میایستد، و روشنگری میکند و در برابر جهالت و شرارت آنان پایداری میورزد، تا هرج و مرجطلبی و قانونشکنی و زورمداری را رسوا سازد و خود قربانی میگردد تا از دین و دفتر، عدالت و امنیت،
شرافت و کرامت،
حقوق و حرمت بشر،
دموکراسی و حق حاکمیت انسان بر سرنوشت خویش،
و آزادی بیان و قلم،
آزادی دعوت به حق و عدالت و هشدار از اختناق و سرکوب،
آزادی اندرز گویی و خیرخواهی به پیشوایان و رهبران،
آزادی انتقاد و چون و چرا از صاحبان قدرت و امکانات،
از «نه!» گفتن به زورمداران و فریبکاران دفاع کند و بهای آن را به خاطر خدا بپردازد و پاداش آن را دریافت دارد؛ چرا که در جهانبینی ثروت و قدرت این جهان فانی است و هدف، سعادت واقعی و جاودانه است. و نه بازی و سرگرمی و پندارهای کودکانه، تا برای آنها تن به حقارت و اسارت سپرد.
هر کس ذرهای از آن اندیشهی عطرآگین و آن عقیده و باور معطر و آن ایمان و دریافت دگرگونساز را در کام جان یافت، و به آن بزرگ زن تاریخ بشر، و باور و راه و رسم او اقتدا کرد و او را الگو و سرمشق گرفت، رابطهاش با خدا، خلق خدا، خویشتن، و پدیدههای گوناگون آفرینش و حتی با جنبندگان و حیوانات و حشرات نیز دگرگون میشود و به راه مطلوب و محبوب- که راه رشد و کمال و قرب به خداست ـ گام میسپارد و همه چیز را وسیله و مقدمه و نردبان این هدف والا مینگرد و نه عکس آن.
[1] . سورهی حدید، آیهی 20. (مضمون آیه)
[2] . سورهی عنکبوت، آیهی 64. (مضمون آیه)
[3] . سورهی نور، آیهی 37. (مضمون آیه)
[4] . سورهی نساء، آیهی 94. (مضمون آیه)
[5] . سورهی توبه، آیهی . (مضمون آیه)
[6] . سورهی شوری، آیهی 40- 36.