گفتیم میگویند اخلاق از مقوله پرستش است ولی پرستش ناآگاهانه. معنی این جمله این است که قلب انسان به حسب فطرت و غریزه، خدای خودش را میشناسد. برای اینکه مثالی برای آگاهانه و ناآگاهانه ذکر کرده باشیم [می گویم] مثلش مثل طفل است از نظر غریزه:
همچو میل کودکان با مادران |
|
سرّ میل خود نداند در لبان |
بچهای که تازه از مادر متولد میشود همان روزهای اول و دوم که هنوز چشمهایش را نمیتواند باز کند و قطعاً از وجود مادر آگاهانه اطلاع ندارد یعنی هنوز در ضمیر و ذهنش از مادر تصویری ندارد و نمیداند مادری هم دارد، گرسنه که میشود دائم سرش را خم میکند، لب هایش را کج میکند این طرف و آن طرف، این لبها ناآگاهانه در جستجوی پستان مادر است؛ یعنی اگر از این کودک کسی توضیح بخواهد دنبال چه میگردی؟ قادر به توضیح نیست، اصلاً فاقد ذهن است، هنوز ذهنش به تصویرها و نقشها مزین نشده، که اگر هم بتواند حرف بزند باز نمیتواند این مطلب را بیان کند، اما ناآگاهانه به سوی چیزی که وجود دارد میرود، ناآگاهانه در جستجوی پستان مادر است. تازه اینها در انسان خیلی ضعیف است، در حیوانات قوی تر است. در حیوانات و بالخصوص در حشرات این غرایز بسیار زیاد است.