| طائر عرشم ولی پر بستهام | 
 | یاد دلدارم ولی دلخستهام | 
| آسمانم بی ستاره مانده است | 
 | درد من را سوی غربت رانده است | 
| نالهها مانده است در چاه دلم | 
 | قاتلی دارم درون منزلم | 
| من رضا را همچو روحی بر تنم | 
 | هستی و دارو ندار او منم | 
| ضامن آهو مرا بوسیده است | 
 | خندهام را دیده و خندیده است | 
| بر رضا هر کس دهد من را قسم | 
 | حاجتش را میدهد بی بیش و کم | 
| لالهای در گلشن مولا منم | 
 | غصه دار صورت زهرا منم | 
| زهر کین کرده اثر رویم ببین | 
 | همچو مادر دست بر پهلو غمین | 
| در میان حجرهای در بستهام | 
 | بی قرارم، داغدارم، خستهام | 
| این طرف یا فاطمه باشد جواد | 
 | آن طرف دشمن ز حالش گشته شاد | 
| این طرف درد و غم و آه و فغان | 
 | آن طرف هم دختران کف زنان | 
| کس نباشد بین حجره یاورم | 
 | من جوانمرگم، شبیه مادرم | 
| ریشهها را کینهها سوزانده است | 
 | جای آن سیلی به جسمم مانده است | 
| حال که رو بر اجل آوردهام | 
 | یاد بابای غریبم کردهام | 
| نیست یک درد آشنا اندر برم | 
 | خواهری نبود کنار پیکرم | 
| تشنه لب در شور و شینم ای خدا | 
 | یاد جدّ خود حسینم ای خدا[1] | 
[1] . جواد زمانی
 
					 
					 
					 
		 
			 
			