«قالَ الْمَأْمُونُ لِیحْیی بْنِ أَکْثَمَ: إِطْرَحْ عَلی أَبی جَعْفَر مُحَمَّدِ بْنِ الرِّضا مَسأَلَةً تَقْطَعُهُ فیها. فَقالَ یا أَبا جَعْفَر ما تَقُولُ فی رَجُل نَکَحَ امْرَأَةً عَلی زِنًا أَیحِلُّ أَنْ یتَزَوَّجَها؟ فَقالَ: یدَعُها حَتّی یسْتَبْرِئَها مِنْ نُطْفَتِهِ وَ نُطْفَةِ غَیرِهِ، إِذْ لَا يُؤْمَنُ مِنْهَا أَنْ تَكُونَ قَدْ أَحْدَثَتْ مَعَ غَيْرِهِ حَدَثاً كَمَا أَحْدَثَتْ مَعَهُ. ثُمَّ يَتَزَوَّجُ بِهَا إِنْ أَرَادَ، فَإِنَّمَا مَثَلُهَا مَثَلُ نَخْلَةٍ أَكَلَ رَجُلٌ مِنْهَا حَرَاماً ثُمَّ اشْتَرَاهَا فَأَكَلَ مِنْهَا حَلَالًا فَانْقَطَعَ يَحْيَى» .
مأمون به یحیی بن اکثم گفت: مسـألهای برای ابی جعفر (امام محمّد تقی) عنوان کن که در آن بمـاند و پـاسخی نتواند! آن گاه یحیی گفت: ای اباجعفر! چه گویی درباره مردی که با زنی زنا کرده، آیا رواست که او را به زنی گیرد؟ امام در پاسخ فرمود: او را وانهد تا از نطفه وی و نطفه دیگری پاک گردد، زیرا بعید نیست که با دیگری هم آمیزش کرده باشد. پس از آن، اگر خواست او را به زنی گیرد، زیرا که مَثَل او مانند مَثَل درخت خرمایی است که مردی به حرام از آن خورده، سپس آن را خریده و به حلال از آن خورده است. یحیی درمانده شد!