شرایطی كه برای او پدید آمده بود زمینه را برای شهادت او فراهم كرده بود و این مسألهای بود كه او انتظارش را میكشید. اما اینكه حضرت فاطمه برای تسریع در مرگ خود دعا كند و یا زودتر مردن خود را از خدا بخواهد به نظر بعید میرسد. زیرا با مبانی اعتقادی، چندان سازگاری ندارد.
آری در مواردی ممكن است زندگی به گونهای باشد كه دیگر ارزش زنده ماندن را نداشته باشد. امیرالمؤمنین خود در رابطه با ستمی كه به ناحق درباره دختركی یهودی واقع شده بود فرمود: اگر در این شرایط مردی از این فاجعه رغبت مرگ كند بر او ملامتی نیست.[1]
و یا حسین بن علی، مؤمنان را در لقای خدای خود محق میداند و آن زمانی كه مردم به حق عمل نكنند و از نسبت به معروف روی گردان باشند...[2]
تقاضای حضرت فاطمه از خدا برای تسریع مرگ و یا رغبت او به مردن اگر درست باشد از این نوع سخنان است. البته حضرت فاطمه از كسانی نیست كه درباره نفس مرگ احساس كراهتی داشته باشد. او هم مرگ راچون پلی میداند و بدن راچون جسدی برای انتقال از این سرای به سرای دیگر. ضمن اینكه رسول خدا هم در حین وفات او را مژده داد که نخستین كسی است كه به اوملحق میشود.[3]
بدین سان حضرت فاطمه3 درمانده اسیری نیست كه برای خلاصی خود تقاضای مرگ كند و یا از زحمت زندگی به زجر افتاده، از همسرش نارضائی داشته و خواستار آن باشد. اگر هم در جائی تقاضای مرگ دارد از همان نوع است.
[1]. نهج البلاغه.
[2]. بررسی تاریخ عاشورا.
[3]. مناقب، ج 3، ص 362.