محبت برای خدا نعمت بزرگ و موهبت عظیمی است. خدای عزّ و جل، برای دوستداران خود درجه بزرگ و منزلتی سترگ و برکت و خیر، قرار داده است. همان گونه که پیامبر به آن دستور فرموده آن روز که گفت: سه چیز است که اگر در وجود کسی باشد شیرینی ایمان را خواهد چشید و در راس این امور سه گانه، این است؛ که خدا و رسول او، در نظر شخص، از هر چه جز آنهاست محبوبتر باشد و اگر کسی را دوست دارد صرفا برای خدا با شد و از بازگشت به کفر متنفر باشد، به آن گونه که دوست ندارند در آتش افکنده شوند!
حال چگونه است، اگر این محبت برای خدا و پیامبر خدا و نسبت به اهل بیت گرامی به ویژه حضرت زهرای بتول (امّ ابیها) باشد! که رسول الله او را دوست میداشت و به دوستی او سفارش کرد و به اعزاز و اکرام و احترام او، امر فرمود در بسیاری از مناسبتها تصریح نمود که او پاره تن من است. آنچه او را خشنود کند مرا خشنود ساخته و آنچه او را به خشم آورد مرا خشمگین کرده است.[1] این سیده فاضله که خداوند نسب شرف پیامبر را در نسل او حفظ کرده است!
آیا ما میتوانیم پس از رسول الله جز با محبت و تقدیر و احترام و تعظیم با خاندان گرامی او عمل کنیم؟ این بانوی بزرگ و با فضیلت و شرافتمند یعنی؛ زهرای بتول را دوست میداریم؛ چرا که خدای عزّوجلّ او را دوست میدارد و رسول الله او را دوست میداشت و محبّتش را به ما آموخت و به آن دستور داد. و باز هم سخن از پیامبر است در روایت صحیح که «ابن عباس» از پیامبر نقل میکند:
«خدا را دوست بدارید به جهت نعمتهایی که به شما ارزانی داشته و مرا دوست بدارید به جهت محبت به خداوند و خاندان مرا دوست بدارید به جهت محبّت من.»[2]
این یک مسأله ایمانی حسّاسی است و در همین حالی که به حُبّ اهل بیت: با تمام اعضا و جوارح و عقل و قلب رو میآوریم، باید درک کنیم که در اینجا مسؤولیتهایی وجود دارد که بر اساس آن باید در برابر حدودِ الهی توقف کنیم و اهل بیت را گرامی داریم و چیزی را که شایسته آن هستند برای ایشان مُقرّر داریم و از میزان شرع تخطّی نکنیم و در آداب و اخلاق کوتاهی نورزیم و از راه درست منحرف نشویم.
در حالی که آنان و كساني که به آنها عشق میورزند را دوست داریم و در ادای حقوق الهی میکوشیم، ناچار باید حدود شرع را نگهداریم و به آدابِ حضرت مصطفی ملتزم باشیم: ستم نکنیم، غلوّ نکنیم و از محدوده شرع تجاوز ننماییم. اهل بیت رسول الله را احترام کنیم و یاران صادق و تابعان مخلص و آنان که تا روز قیامت به خوبی رهپوی راهشان میباشند، ارج نهیم و در تجلیل و احترام هر فرد مسلمان که به یگانگی خداوند و رسالت حضرت محمد گواهی میدهد بکوشیم.
بی شک محبّت، مقدمه پیروی و روآوردن به آنهاست؛ همان گونه در حدیث شریف آمده:
«بدانید که اهل بیت من در میان شما همانند کشتی نوحاند در میان قوم او، کسی که بر آن سوار شد نجات یافت و آنکه که تخلف کرد غرق شد.»[3]
محبت زهرا و فرزندان و دودمانش، چنانکه بیان شد به معیار عدل و حق نیاز دارد و باید رسول خدا را در این محبّت سرمشق و اسوه قرار دهیم. به رغم اینکه پیامبر، زهرا را دوست میداشت و به محبّت او ما را توصیه میفرمود و به محبت او و فرزندان و دودمانش دستور میداد و هرگاه وارد میشد، برای او به پا میخاست و در هر مناسبتی به تکریمش میپرداخت و به حسنِ رفتار با او و فرزندانش ترغیب میکرد، با این حال در بسیاری از مناسبتها توصیه مینمود که در این مورد موضعِ حق و عدل را اتّخاذ کنیم.
حتی درباره مسائل جزئی که او از پدر میخواست، پیامبر او را با رِفق و مدارا پاسخ میداد و او از راه راست منحرف نمیشد و در خلال رفتاری که با زهرای بتول داشت، اِصرار میورزید که راه حق و عدل را به ما بفهماند؛ بنابراین بر ما واجب است که راه درست را در محبت زهرای بتول انتخاب کنیم.
این آقای ما علی است که راه غلوّ و انحراف و افراط و تفریط را تفکیک میکند. و میگوید: «دو کس در رابطه با من هلاک شوند، دوستداری که غلو کند و به چیزی بستاید که در من نیست و دشمنی را که مرا به آنچه خدا از آن منزّه داشته متّهم سازد.» [4]
همین افراط و تفریط سبب هلاکت و گمراهی بسیاری شده است. بنابراین بر ما فرض است که این عترت گرانقدر و پاک، به ویژه سیده زنان، فاطمه زهرا و همسر و فرزندانش را با همان فضیلتی که خدا به آنان عطا کرده، مورد احترام قرار دهیم و هیچ نیازی به غلوّ و افراط و نسبت دادن چیزهایی که درباره آن نصِّ صحیحی نرسیده است وجود ندارد و آنان نیازی ندارند که چیزی زاید بر آن بیفزاییم.
از اینجا میتوان به اهمیّت و خطر دور افتادن از حق و دنباله روی هوا، حتّی در محبّت زهرا پی برد؛ زیرا بر ما فرض است درباره آن حضرت و محبت او و آنچه از او روایت میکنیم به حق و عدل ملتزم باشیم و از کسانی نباشیم که بدون علم، پیروی هوای نفس میکنند و خداوند درباره آنها میفرماید: «وَ إِنَّ كثِیراً لَیُضِلُّونَ بِأَهْوَائِهِمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ إِنَّ رَبَّك هُوَ أَعْلَمُ بِالْـمُعْتَدِینَ»؛ و قطعاً بسیاری [از بداندیشان] دیگران را از روی جهل و نادانی یا هواهای نفسانی خود گمراه میکنند، یقیناً پرودگارت به تجاوزکاران از [حدود حق] داناتر است.
از سلمان فارسی نقل شده است:
پیامبر اکرم به من فرمود: ای سلمان! هر کس فاطمه دخترم را دوست داشته باشد، در بهشت با من خواهد بود و هر کس او را دشمن بدارد، در آتش خواهد بود، ای سلمان! دوستی فاطمه در صد جا فایده خواهد داد که آسانترین آن، مواضع مرگ، قبر، میزان، محشر، پل صراط و جایگاه حسابرسی است.
هر کس که دخترم فاطمه از او راضی باشد من از او راضی هستم و از هر کس که من از او راضی باشم خدا هم از او راضی خواهد بود، هر کس که فاطمه بر او خشمگین باشد من بر او خشمگینم و هر کس که من بر او خشمگین باشم خداوند بر او خشمگین خواهد بود.
ای سلمان! وای بر حال کسی که به او و شوهرش امیرالمؤمنین علی ستم نماید و وای بر کسی که به ذریه و شیعیان او ستم کند.[5]
پیامبر فرمود: جبرئیل به من گفت: وقتی خدای تعالی فاطمه را به علی تزویج کرد، به رضوان دستور داد و به شجره طوبی امر کرد که رقعههایی برای دوستان آل محمد: برخود گیرد. بعد فرشتگانی از نور به شماره آن رقعهها که آنها را بریزند، و آن فرشتگان آن رقعهها را بردارند.
وقتی روز قیامت برای اهل محشر برقرار شود، خداوند آن فرشتگان را با آن رقعهها پایین میفرستد. وقتی فرشتهای از آن فرشتگان با یکی از دوستان اهل بیت ملاقات میکند رقعه بیزاری از آتش را به او میدهد.[6]
[1] . صحيح بخاري.
[2] . ترمذي روايت كرده و گويد: روايت نيكو و شگفتي است. و نيز حاكم و ذهبي.
[3] . بزار از ابن زبير، كشف الاستار، ج 3، ص 222، ح 2613.
[4] . نهج البلاغه ، محمد دشتی، بین حكمت 117.
[5] . فاطمه زهراء شادمانی دل پیامبر، ص 119؛ فرائد السطین، ج 2، ص 67.
[6] . عوالم العلوم، ج 11، ص 2؛ ص 1165، ح 7.