borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد هشتم»
حمیّت جاهلیت

﴿إِذْ جَعَلَ الَّذينَ كَفَرُوا في‏ قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجاهِلِيَّةِ‏.. .﴾.[1]

«آنگاه که کافران تصمیم گرفتند دل به تعصب و ستیزه جویی جاهلی بسپارند..‌.»

حمیّت؛ یعنی دفاع متعصبانه از خود، ستیزه جویی و ننگ و عار داشتن از چیزی، بیزاری و دلتنگی و خود بزرگ‌بینی.

از ویژگی‌ها و خصوصیات مردم جاهلیت که در قرآن از آن یاد شده، «حمیت جاهلیت» است که برای روشن شدن مفهوم و چگونگی ظهور و بروز آن در میان مردم، لازم است فضا و وضعیتی که موجب شد، خداوند از آن به عنوان حمیت جاهلیت یاد کرد، ترسیم شود، تا این شیوة اخلاقی و رفتاری جاهلی را بهتر بشناسیم.

در سال ششم هجرت، پیامبر به قصد «عمره» از مدینه، عزم مکه نمود. چون بیم آن می‌‌رفت که قریش به جنگ با او برخیزند، پیامبر برای آن که اعلام کند هدف زیارت دارد نه قصد جنگ، اوّلاً ـ ابتدا فرمان داد که یاران با سلاح کامل بیرون نیایند و تنها شمشیر با خود همراه ببرند ولی نه آخته بلکه در غلاف باشد. ثانیاً شتران قربانی که همراه آورده‌اند و به آن «هَدی» می‌گویند «اِشعار» نمایند؛ یعنی کوهان آن را خون آلود کنند تا همگان بدانند که برای عمره آمده است، و سرجنگ ندارند. و ثالثاً ـ از قلاده‌هایی که از نعل برگردن شتران آویخته‌اند معلوم می‌شود برای زیارت آمده‌اند.[2]

لیکن با همة این تدابیر، چون قریش از آمدن پیامبر آگاه شد، با زنان و کودکان در ذی طوی گرد آمدند و سوگند یاد کردند که پیامبر را به مکه راه ندهند.[3]

پیامبر6 در اقدام بعدی، دو نماینده نزد قریش فرستاد تا اعلام بدارد که قصد جنگ ندارد و فقط برای زیارت خانة خدا آمده است، لیکن قریش مرکب یکی را پی‌کرد و دیگری را بازداشت نمود[4] و همچنان در عزم خود اصرار می‌کرد و قریش نیز چهار نماینده و سفیر پی در پی برای مذاکره با پیامبر فرستاد و پیامبر به هر یک تفهیم کرد و اعلام نمود که شترها را برای قربانی آورده است و علامت گذاری کرده و به قصد زیارت آمده‌اند نه برای جنگ، و با اینکه آنان به قریش گزارش دادند، نپذیرفتند[5] و همچنان سوگند می‌خوردند که هرگز تن نخواهیم داد که عرب بگوید محمد به زور وارد مکه شده است.[6]

به هر حال این «حمیّت جاهلی» و تعصب و ستیزه جویی و ننگ و عار داشتن از این که پیامبر وارد مکه شود و خود بزرگ بینی غلط قریش موجب گشت که مانع از ورود پیامبر به مکه شوند و سرانجام کار به صلح حدیبیه انجامید.

روشن است که در اثر «حمیّت جاهلی» یعنی ستیزه جویی و تعصب بیش از حدّ قریش در ارتکاب چنین اموری، زمینة شعله‌ور شدن آتش جنگ می‌‌‌توانست فراهم آید. خداوند می‌فرماید: ﴿فَأَنْزَلَ اللَّـهُ سَكينَتَهُ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ وَ أَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوى‏ وَ كانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها﴾؛[7] «خدا نیز آرامش خود را بر دل پیامبرش و مؤمنان فرو فرستاد و به تقوا الزامشان کرد که آنان به تقوا سزاوارتر و شایسته‌تر بودند.»

به هر حال، کافران قریش مانع ورود مسلمانان به مکه شدند و این کار آنان از روی تعصب وغرور و خود خواهی بود و در مقابل خشونت و تعصب شدید آنان، خداوند سکینه و وقاری بر پیامبر و یارانش فرو فرستاد که آرامش قلبی یافتند و از خشم کفار نهراسیدند و با اطمینان وآرامش برخورد کردند، بی‌آن که جهالت و نادانی، آنان را برانگیزد. تقوا با آنان همراه شد و آنان سزاوار چنین تقوایی بودند؛ زیرا استعداد و قابلیت دریافت این موهبت الهی را داشتند و این در اثر عمل صالحی بود که انجام داده بودند.[8]

آنگاه که چهل تا پنجاه نفر از مردان قریش دستور یافتند پیرامون لشکر اسلام بگردند و در آن نفوذ کرده، از اصحاب پیامبر کسی را دستگیر کنند و مسلمانان همة آنان را دستگیر نمودند و نزد پیامبر آوردند، با آن که به طرف سپاه اسلام تیر اندازی و سنگ پرانی کرده بودند رسول خدا آنان را بخشید و آزاد کرد و این آرامش و وقار موجب شد که مسلمانان هیچگونه اعتراضی از خود بروز ندهند.[9]

 


[1] . سوره فتح، آیه 26.

[2] . ابن هشام، السیرهٔ النبویه، چاپ بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج 3، ص204؛ دکتر ابراهیم آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، چاپ دانشگاه تهران 4.

[3] . روضه الصفا، همان مدرک، ص 271؛ ابن هشام، السیرهٔ النبویه، چاپ بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج 3، ص 204؛ آیینة تاریخ پیامبر اسلام.

[4] . همان مدرک.

[5] . چاپ بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج 3، ص 325؛ رفیع الدین ابن اسحاق همدانی، ترجمه سیرت رسول الله تهران، خوارزمی، ج 2، ص 235، روضه الصفا، همان مدرک، ص 272.

[6] . چاپ بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج 3، ص 325؛ دکتر آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ص 429؛ روضه الصفا،
ص 271

[7] . سوره فتح، آیه 26.

[8] . علامه طباطبایی، المیزان، چاپ، بیروت، موسسة اعلمی، ج 18، ص 289.

[9] . سیرهٔ ابن اسحاق، همان مدرک. دکتر محمد ابراهیم آیتی، تاریخ اسلام، چ تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ص 420.

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: