دربارهی علم غیب امام دو نگرش عمده در اظهار نظر متکلمان شیعی وجود دارد؛ یک نگرش علم غیب امام را محدود و نگرش دیگر نامحدود میداند. گرایش اول از دوران مکتب بغداد با نظر شیخ مفید; شروع و توسط شاگردان او مانند سید مرتضی، شیخ طوسی و کراجکی ادامه پیدا کرد.[1] این گرایش در قرنهای بعد، به دیگر حوزههای کلامی راه پیدا کرد و نظر بسیاری از مفسران و متکلمان را به خود جلب کرد و حتی تا دورههای اخیر، نگاه غالب بود.[2] نگرش دوم (نامحدود بودن علم غیب امام) را شیخ مفید به نوبختیان نسبت داده است؛[3] اما در بین علمای متأخر ـ اعم از عقل گرایان، عارفان، نقل گرایان و محدثان ـ بیشتر طرفدار دارد[4].
نتیجه
آنچه از نظر عقل و نقل در اندیشهی متکلمان و فلاسفه دربارهی محدودهی علم غیب پیامبر و امام وجود دارد و پذیرفته شده است، این است که نباید نسبت به این مسأله نظر افراطی داشته باشیم و علم امام و پیامبر را مانند علم خداوند بدانیم؛ چون در این صورت، ناچار به تأویل و توجیه برخی آیات و روایات، خواهیم بود. همچنین نباید دربارهی آن، نظر تفریطی داشته باشیم که به انکار آنها بیانجامد؛ در این صورت نیز ناچاریم در دلالت بخشی آیات و روایات خدشه وارد کنیم. بنا به تعبیر شیخ مفید; نه باید راه غلو را پیمود و نه راه تقصیر را. پس باید با توجه به عقل و نقل، علم پیامبر و امام را فوق علم بشر و تحت علم خالق دانست و این راه میانهای است که بسیاری از متکلمین امامیه از آن پیروی کردهاند و علم غیب امام را محدود و نسبی دانستهاند.[5]
[1] . مفید، اوائل المقالات، ص 77؛ همو، فصول المختارهٔ، ج 1، ص 70؛ سید مرتضی، تنزیه الأنبیاء، ص 180 و 325؛ همو، الشافی فی الامامهٔ، ج 2، ص 40؛ کراجکی، کنزالفوائد، ص 112.
[2] . حلی، أجوبه المسائل المنهائیهٔ، ص 148؛ مجلسی، مرآهٔ العقول، ج 3، ص 126؛ همو، بحارالانوار، ج 42، ص 259؛ نادم، علم امام ( مجموعه مقالات)، ص 758.
[3] . مفید، اوائل المقالات، ص 77.
[4] . مظفر، علم الامام، طباطبایی، المیزان، ج 18، ص 207.
[5] . نادم، علم امام ( مجموعه مقالات)، ص 655 ـ 682.