علامهی مجلسی ـ رضوان الله علیه ـ از مرحوم طبرسی چنین نقل میکند:
امام باقر7 فرمود: شمشیرها کشیده نشد، و صفها در نماز و جنگ بسته نشد، و به صدای بلند اذانی گفته نشد، و خدا آیهی «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» را فرونفرستاد، مگر اینکه فرزندان قیله (اوس و خزرج) اسلام را پذیرفتند.»[1]
مولای متقیان میفرماید:
به خدا سوگند! ایشان (انصار) اسلام را پرورش دادند، همچون پرورش کرّه اسب با رنج و کوشش (و یا با ثروتمندی در صورتی که کلمه عناء، غنا خوانده شود) و با دستهای باز و سخاوتمندشان و زبانهای سخنورشان.»[2]
سپس میفرماید: «انصار بودند که خدای متعال دین خود را با آنان یاری فرمود و به وسیلهی آنان اسلام را که در نهان بود آشکار ساخت، و اگر آنان نمیبودند، مهاجران هرگز توان جنگیدن با قریش و عرب را در حمایت از رسول اکرم6 را نداشتند، و اگر مدینه جایگاه انصار نبود هرگز پناهگاهی برای مهاجران نبود، و در افتخار آنان، روز «حمراء الاسد» کافی است. روزی که رسول اکرم6 آنان را پس از شکست در جنگ احد و به شهادت رسیدن گروهی از انصار به مقاومت و پایداری در برابر قریش به خارج مدینه دعوت کرد، با اینکه همگی در جنگ جراحت برداشته بودند و تا در مقابله با قریش حماسهها آفریدند، و با اینکه همچنان خون از جراحتهایی که برداشته بودند میریخت، آن دلاوران همچون شیر گرسنه که به شکار خود حملهور میشود به دشمن حمله کردند، و چه بسیار از این روزهای پر افتخار در تاریخ آنان ثبت شده است.. ..»
آنگاه حضرت امیر7 چنین ادامه میدهد:
«انصار بودند که میگفتند: اگر نبود علی بن ابیطالب7 در میان مهاجران، ما هرگز زیر بار اینکه مهاجران را همدوش نام ما ببرند نمیرفتیم و یا در ردیف ما به شمار آیند؛ اما چه بسا یک تن با هزار یا هزاران تن، برابری میکند.»
بعد ابیاتی را در مدح انصار از وزیر مغربی نقل میکند:
«برپا کننده پایههای نهضت محمدی6 و دعوتش را به ستارهی کیوان و زحل رساننده فرزندان قیله (انصار) بودند.
آن وارثان شرافت و بزرگی، و شرافتمندان از بزرگان قحطان (جد اعلای عرب، اول ناطق به لغت عرب) و به شمشیرهای آنان در روز جنگ و به دست آنان دشواریهای نهضتش به سهولت گرایید،
و اگر نبود شهادت طلبی و شمشیر زدنهای آنان از روی صدق و صفا، حتما پایههای دین فرو میریخت.»[3]
[1] . بحار، جلد 22، ص 312.
[2] . نهج البلاغه حمت 465.
[3] . شرح نهج البلاغه جلد 20، ص 184.