چنان که نزد شیعیان مشهور است، حضرت زهرا فدک را ملک خود میدانست و برای اثبات مالکیت خود دو راه را به صورت طولی پیمود؛ یعنی وقتی از راه اول نتیجه نگرفت سراغ راه دوم رفت.[1] این دو راه عبارت است از بخشش و ارث.
1. بخشش (نحله)
عمده منابع شیعی و نیز منابع متعدد اهل سنت، این نکته را بیان میکنند که نیمی از فدک در سال هفتم هجری به ملکیت شخص پیامبر اکرم درآمد و پیامبر ـ طبق آیه «﴿وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ﴾؛[2]حق خویشان خود را بپرداز» ـ آن را به حضرت فاطمه زهرا بخشید.[3]
حضرت فاطمه پس از پیامبر اکرم برای اثبات این ادعا حضرت علی و ام ایمن را گواه قرار داد. حکومت وقت، سخن حضرت زهرا را نپذیرفت و بااین بهانه که اولا حضرت علی در این گواهی صاحب نفع است و ثانیا ـ حتی اگر شهادت علی پذیرفته شود ـ در اثبات امور مالی گواهی دو مرد یا یک مرد و دو زن لازم است، گواهی امام علی و ام ایمن را رد کرد.[4]
نقد رای دستگاه خلافت
کردار حکومت از نظر قوانین و سنت اسلامی مردود است؛ زیرا:
- بود. در آیین دادرسی پیامبر اکرم شاهد آوردن وظیفه مدعی و سوگند خوردن وظیفه منکر است. پس حضرت منکر به شمار میآمد و باید سوگند میخورد که دیگری در این ملک حقی ندارد.
- [5] که مفسران شیعه و سنی شان نزول آن را درباره اهل بیت پیامبر اکرم میدانند،[6] اهل بیت آن حضرت از هر گونه رجس و پلیدی دورند؛ و بدیهی است که مصداق این آیه نمیتواند ادعای نادرست مطرح کند.
- درباره حضرت فاطمه زهرا فرمود: «ان الله یغضب لغضبها و یرضی لرضاها؛[7] خداوند برای خشم فاطمه خشمگین و برای خشنودی اش خشنود میشود.» این جمله که حکومتگران نیز آن را شنیده بودند، نشان میدهد فاطمه در همه شؤون زندگانیاش جز در مسیر خداوند گام بر نمیدارد و بی تردید چنین فردی هرگز ادعای دروغ بر زبان نمیراند.
- شخصیتی مانند علی است که با آیاتی چون «آیه ولایت»[8] و آیه تطهیر تایید گردیده و در آیه مباهله به منزله نفس پیامبر مطرح شده است.[9] افزون بر این، با بیشترین تاییدات از سوی پیامبر روبه رو است. تنها حدیث «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ يَدُورُ حَيْثُمَا دَار؛[10] علی با حق است و حق با علی است و حق بر محور علی میگردد.» برای اثبات درستی گفتار و کردارش کافی است.
این روایات در جامعه آن روز شایع بود و مسلما حکومتگران با آنها آشنا بودند. بی تردید رد کردن شهادت چنین گواهی نشان دهنده بی اعتنایی به آیات و روایات و یا دست کم نا آگاهی از آنها است.
- شخصی است به نام خزیمهٔ بن ثابت که به جهت شدت ایمانش پیامبر او را به لقب «ذوالشهادتین» مفتخر کرد و گواهیاش را با گواهی دو شاهد برابر شمرد.[11]
اگر پیامبر شهادت چنین شخصی را در همه موارد با گواهی دو شاهد برابر دانست، چرا حاکم پس از او نمیتواند گواهی حضرت علی را که به مراتب از «خزیمه» برتر است، با شهادت دو شاهد برابر بداند؟
- «ام ایمن» را زن بهشتی معرفی کرد[12] واضح است چنین شخصیتی هیچ گاه گواهی دروغ نمیدهد.
در این جا از نظر تاریخی پرسشی اساسی رخ مینماید: به راستی اگر پیامبر اکرم فدک را به حضرت فاطمه بخشیده بود، چرا آن حضرت نتوانست شاهدان بیش تر بیاورد، با آن که از نظر زمان حدود چهار سال (7 ـ 11 ه) فدک در اختیار وی قرار داشت؟
در پاسخ به این پرسش باید یاد آور شد:
اولاً. گزارشهای این واقعه نشان میدهد این بخشش درون خانوادگی بوده و پیامبر صلاح ندید آن را آشکارا برای مردم اعلام کند. حضرت تنها افراد بسیار نزدیک را بر این امر گواه گرفت و حتی مصلحت ندید افرادی مانند عباس (عموی رسول خدا) و همسرانش را شاهد این بخش قرار دهد.
مصالح این امر را میتوان اموری چون؛ متهم شدن به ترجیح خانواده، حسادتهای درون خانوادگی، یا بالا رفتن سطح توقع بعضی از همسران دانست.
ثانیاً. ممکن است جمعی از شاهدان، با توجه به حاکمیت وقت، از شهامت لازم برای گواهی دادن بی بهره بودند؛ چنان که اکثریت جامعه آن روز از ابراز حدیث غدیر خم خودداری میکردند.
ثالثاً. گزارشهای این واقعه نشان میدهد حضرت فاطمه زهرا در زمان حیات پدر بزرگوارش ـ با توجه به این که در آمد فدک بسیار فراتر از نیازهایش بود، نیاز جامعه مسلمان آن روز و عدم امکان حضور فعال حضرتش در تدبیر اقتصادی آن سامان ـ اختیار آن را کلا به پدر واگذار کرد تا خود هر گونه صلاح میداند مازاد درآمد آن را مصرف کند.
با این واگذاری بسیاری چنان پنداشتند که تصرفات پیامبر در فدک تصرفاتی حاکمانه و به عنوان رهبر جامعه مسلمانان است، در حالی که در واقع آن حضرت همه این امور را به نحو وکالت تام الاختیار از جانب دختر گرانقدرش انجام میداد.[13]
2. ارث
پس از آن که حکومت، شهادت گواهان حضرت را نپذیرفت، حضرت زهرا از راه دیگر وارد شد و از حکومت خواست میراث پدرش را که فدک نیز بخشی از آن است،[14] به او واگذار کند و در این مورد به نص آیه قرآن درباره ارث متمسک شد: ﴿يُوصيكُمُ اللَّـهُ في أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ ...﴾؛[15] خداوند به شما درباره [ارث] فرزندانتان سفارش میکند که سهم پسر دو برابر دختر است...»
ظاهر این آیه عام است و انبیا و غیر انبیا را شامل میشود. ابوبکر در برابر این آیه چنان استدلال کرد، که انبیا از خود ارث باقی نمیگذارند. حضرت زهرا فرمود: چگونه است که هر گاه تو درگذشتی فرزندانت از تو ارث میبرند؛ اما ما از رسول خدا ارث نمیبریم؟![16]
[1] . النص و الاجتهاد، سید عبدالحسین شرف الدین، ص 61.
[2] . سوره اسرا، آیه 26 .
[3] . شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 268 و 275 .
[4] . همان، ص 214 و 220؛ فتوح البلدان، ص 44 .
[5] . سوره احزاب، آیه 33 .
[6] . فدک فی التاریخ، شهید سید محمد باقر صدر، ص 189 .
[7] . برای اطلاع از مصادر این حدیث در کتب اهل سنت مراجعه شود به: فدک فی التاریخ، ص 118 .
[8] . سوره مائده (5)، آیه 55 .
[9] . سوره آل عمران، آیه 61 .
[10] . موسوعهٔ الامام علی بن ابی طالب، ج 2، ص 237 ـ 243 .
[11] . شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 273 .
[12] . الاحتجاج، طبرسی، ج 1، ص 121 .
[13] . شهید صدر احتمالاتی چون دوری فدک از مدینه و امکان عدم اطلاع مدنیان و نیز احتمال کشته شدن شاهدان احتمالی را ابراز می دارد . (فدک فی التاریخ، ص 187) .
[14] . شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 217 .
[15] . سوره نساء، آیه 11 .
[16] . شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 218 و 251 .