رکن سوم بدعت در شریعت، این است که در شریعت دلیلى بر مشروعیت آن نداشته باشیم. چون اگر در شریعت دلیل باشد؛ دیگر بدعت نیست هر چند چیز نو و جدیدى باشد؛ اما چون در شریعت ریشه دارد بدعت نیست. مثلاً قرآن مجید مردم را به حب اهل البیت: دعوت کرده است پس حب اهل البیت: اصلى است که در شریعت وجود دارد اما چراغانى و نورافشانى کردن در شب نیمه شعبان و ولادت ائمه: هر چند به صورت جزئى در شریعت نیست ولى چون ریشه در شریعت دارد که همان حب اهل البیت: و اظهار محبت نسبت به اهل بیت: مىباشد بدعت نیست، لذا خداوند متعال در قرآن مجید دوستی خاندان پیامبر6 (قربى) را یکى از وظایف مؤمنان شمرده است.[1]
پس کسانى که مىگویند نورافشانى در نیمه شعبان بدعت است ـ چون پیامبر6 و صحابه این کار را انجام نمىدادند ـ نیت سوء دارند و مىخواهند نور الهى را خاموش کنند.
همچنین فرش کردن مسجد و مرقد پیامبر6، مظهر حبّ است و چون ریشه در شریعت دارد بدعت نیست هر چند صحابه این کار را نکرده باشند زیرا ترک عمل توسط صحابه دلیل بر حرمت و بدعت نمىباشد.
اگر انسان اندیشهاى را به خدا و پیامبر نسبت داده و آن را در میان مردم ترویج کند و دلیلى هم براى آن به صورت عام یا خاص در قرآن و سنت نباشد، بدعت خواهد بود. اما اگر براى گفته و نظر خود دلیلى از کتاب و سنت داشته باشد آن دیدگاه بدعت نخواهد بود. مثلاً مجهز بودن مسلمان به سلاح براى دفاع از خود، گر چه دلیل خاص ندارد ولى دلیل عام براى آن وجود دارد.
همچنین ساختن قبور، تعمیر و نگهدارى حرم ائمه: و تجلیل از شخصیت آنان گر چه ممکن است دلایل خاصى نداشته باشد، اما دلایل عمومى بسیارى بر آن دلالت مىکند که یکى اظهار محبت به این بزرگان مىباشد و مفهوم عمومى آیه ذى القربى بر این مدعى و جواز آن دلالت دارد.
پس بدعت عبارت است از؛ گسترش اندیشهاى که دلیلى به صورت کلى و یا خصوصى بر جواز آن در کتاب و سنت نباشد، اما آن را به خدا و پیامبر6 نسبت دهند.
شهید اول در کتاب «القواعد و الفوائد» مىفرماید؛ هر نوع بدعتى حرام نیست بلکه بدعت به پنج قسم تقسیم مىشود:
- 6. زیرا قوام شریعت به قرآن است و سیره نیز مقوم شریعت مىباشد.
2. بدعت حرام: مثلاً شستن پا در وضو حرام است، زیرا وظیفه مسح مىباشد نه شستن.
3. بدعت مستحب: مثل ساختن مدرسه که کارى نیکو و قابل ستایش است.
- 3 ذکر را سى بار بگوید.
5. بدعت مباح: مثل تغییر و تحول در امور زندگى است. تغییر غذا، تغییر لباس و عادات دیگر. مثلاً گرفتن سبوس از آرد گندم که قبلاً در نان وجود داشت و اینک ندارد. و بالعکس[2]
شهید اول داراى مقام والایى در فقه و گسترش علوم دینى است و کسى نمىتواند حق ایشان را ادا کند ولى با این همه مىگوییم؛ اگر منظور ایشان از انواع بدعت که پنج قسم است، بدعت لغوى باشد، کاملاً صحیح است. زیرا بدعت لغوى هر چیز تازهاى است که در جامعه رایج مىشود اما اگر منظور ایشان از بدعت، بدعت شرعى باشد، این نوع بدعت فقط و فقط یک نوع است که حرام مىباشد و آن دستکارى در شریعت است. یعنى نسبت دادن چیزى به دین، بدون دلیل و انتشار آن در جامعه.
[1] . ﴿قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى﴾ سوره شورى، آیه 23. بگو من براى رسالت خویش پاداشى جز مهر و محبّت نزدیکانم نمى جویم.
[2] . عاملى، شهید اول، محمد بن مکى القواعد و الفوائد، ج 2، ص 145