اکنون، لازم است بگوییم: ایمان و کفر و همچنین شرک و نفاق، هر یک مراتب و درجاتى دارند که به تناسب هر مرتبه، شخص صعود یا سقوط مىکند و به درجات و مقامات بهشتى یا درکات جهنمى نایل مىگردد.
بنابراین، اصل ایمان گر چه ضعیف باشد، اولین و کمترین چیزى است که از انسان مىپذیرند و موجب سعادتش مىشود؛ ولى، بر هر مؤمن لازم است که مراتب عالیترى از ایمان را کسب کند و قرآن هم تصریح دارد بر اینکه ایمان قابل ازدیاد است. خداوند مىفرماید:
«اوست که آرامش بر دلهاى مؤمنان نازل کرد تا ایمانى به ایمانشان افزون شود».[1]
پس ایمان قابل ازدیاد است چنانکه کفر و نفاق این چنین است. و طبیعى است که اگر کسى اولین مرتبه ایمان را داشته باشد ممکن است همراه آن مراتبى از کفر و شرک نیز در او وجود داشته باشد که خداوند در قرآن به این حقیقت نیز اشاره کرده و مىفرماید:
«و بیشترشان به خدا ایمان نیاورند مگر آنکه مشرک باشند».[2]
و اصولا، با توجه به معناى وسیع توحید در قرآن چنانکه گذشت مىتوان دریافت که مراتب کامل ایمان، براى اکثر افراد حاصل نمىشود. اینکه خوفى نداشته باشد جز از خدا، امیدى نداشته باشد جز به خدا، و امثال اینها تا برسد به آن توحید بلندى که براى اولیاء الله میسّر مىشود و اصلا وجود استقلالى جز براى خداوند نمىبینند. و طبعاً، افراد ضعیف که ایمانشان آلوده به شرک است و به توحید خالص نرسیدهاند باید تلاش کنند تا هر چه بیشتر از شرک رهایى یافته و در مسیر توحید پیش بروند.
بنابراین، کفر و نفاق نیز مانند ایمان، مراتب و شدت و ضعف دارد. در آیات قرآن کسانى منافق نامیده مىشوند که در جامعه اسلامى امثال آنان زیاد هستند، مانند؛ آنان که از جهاد تخلّف مىکردند و دلبستگى آنان به دنیا مانع مىشد از اینکه وظایفشان را انجام دهند و آنان که با کسالت به نماز مىایستند.
به هر حال تأثیر ایمان در عمل از بسیارى آیات استفاده مىشود که به ویژه روى ایمان به آخرت بیشتر تکیه شده است؛ چون جهان آخرت جهان پاداش و کیفر، ثواب و عقاب و حساب و کتاب است مردم باید به پاداش و کیفر اعمال خود برسند تا عدل الهى تحقق پیدا کند. و این خود برهانى است که وجود جهان آخرت را براى عقل اثبات مىکند.
کسى که به پاداش و کیفر و حساب و کتاب معتقد نیست و ایمانى به آخرت ندارد هر کارى دلش خواست انجام مىدهد و هیچ عامل کنترل کنندهاى ندارد تا او را از کارهایى باز دارد و به کارهایى وادار کند از این رو، اخلاق منهاى ایمان نمىتواند کارساز باشد.
البته، کسانى از نظر فکرى مادى هستند و گر چه به آخرت ایمان ندارند، صرفاً به دلیل مقتضیات انسانى نسبت به ایده آلهاى اخلاقى اظهار عقیده مىکنند؛ ولى، باید توجه داشت چنین اعتقادى بى ریشه و سطحى است که در اثر تلقینات جامعه و محیط مىتواند اثر داشته باشد.
ارزشهاى اخلاقى اسلام بر حقایق اعتقادى ثابت و لایتغیر بنیانگذارى شده و در تربیت اسلامى بیشتر روى عناصرى که در حرکت انسان مؤثّر هستند، تکیه مىشود. محرّک اصلى انسان در هر یک از رفتارهاى وى امید به چیزى است که عاید او مىشود یا فرار از خسارتها و شُرورى است که وى را تهدید مىکنند و از اینجاست که؛ تربیت انبیا عموماً بر اساس انذار و تبشیر انجام پذیرفته است.
[1] . سوره فتح، آیه 4.
[2] . سوره یوسف، آیه 106.