borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد هشتم»
مقام دوم ـ متن حدیث نبوی خبر است یا انشاء

بر فرض اینکه حدیث از حیث سند اشکالی نداشته باشد، متن حدیث به آنچه ابوبکر به او استشهاد نموده دلالت ندارد، زیرا آن‌چه از حدیث مزبور استنباط می‌شود، خبر است نه انشا؛[1] یعنی انبیا به مناسبت مقام زهد و ورع که دارند، آنچه از مال دنیا در اختیار دارند در راه خدا به مصرف می‌رسانند و چیزی از متروکات مالی باقی نمی‌گذارند، زیرامقام شامخ آنان اقتضا دارد که اهمیتی به جمع آوری مال ندهند، و آنچه مناسب مقام انبیاست، عبارت از؛ میراث علم و حکمت است، نه مال و باغ و زمین، و بر این نکته در حدیث تصریح شده: «لَا نُورَثُ ذَهَباً وَ لَا فِضَّةً وَ لَا دَاراً وَ لَا عَقَاراً وَ إِنَّمَا نُورَثُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ الْعِلْمَ وَ النُّبُوَّةَ.»

این جمله‌ها خبر از شأن رفیع خود رسول اکرم و سایر انبیا: می‌دهد، و کاشف از اراده‌ی قانونی و تشریعی نیست، که ما انبیا به عنوان ارث چیزی را باقی نمی‌گذاریم و آنان از قانون کلی ارث مستثنا باشند، یعنی آن قدر شرافت و بزرگواری دارند که آنچه دارند در راه خدا می‌دهند، دیگر موضوعی برای ارث باقی نمی‌ماند.

قرینه‌ی دیگر اینکه این حدیث، خبر است نه انشا؛ از متروکات مهم از قبیل: طلا و نقره و خانه و ملک اسم می‌برد و این مناسب مقام خبر است، و اگر انشا بود مناسبت مقام ایجاب می‌کرد که حقیرترین مال را ذکر نماید، به این بیان: «ما طایفه‌ی انبیا ارث نمی‌گذاریم، حتی اشیای بی ارزش و قلیل را.»

اگر اشکال شود مناسب مقام شارعیت و قانونگذاری رسول اکرم آن است که همواره در مقام انشا باشد نه خبر، جواب آن است که: انشا در این مقام بی ثمر است، زیرا فرض این است که در حال حیات پیامبر به جز ذات شریفش پیامبری نبود تا تعبیر به جمع شود، و از تعبیر جمع به دست می‌آید که مراد پیامبر گزارش عملکرد انبیاست، و اگر مراد شخص نبی اکرم باشد، آن وقت وجهی برای تعبیر به جمیع نمی‌ماند و تعبیر بدون حکمت می‌شود.

اگر گفته شود: در صورت خبر بودن کذب لازم می‌آید، زیرا برخی از انبیا، مانند سلیمان بن داوود بودند که متروکات داشتند، جواب آن است که این قبیل اخبار خبر از قاعده‌ی عقلی نیست که استثناپذیر نباشد، بلکه بر اساس اکثریت جاری است و خروج یک فرد یا چندین فرد مضر نیست.

اما اینکه خلیفه گفت: بازپس گیری فدک به اجماع مسلمانان بود! در جواب گفته می‌شود: لابد مراد از اجماع، سکوت مردم است وگرنه کجا با مردم مشورت کردند تا مردم رای بدهند!؟ وانگهی این چه اجماعی است که هیچ یک از بزرگان صحابه، مانند سلمان و ابوذر و مقداد و سعد بن عباده و همه‌ی بنی هاشم در آن شرکت نداشتند!


 

 


[1] . یعنی این حدیث چون خبر است، کاشف از اراده‌‌ی قانونی و تشریعی نیست، چه اینکه اراده قانونی نوعا در قالب انشا بیان می‌‌‌شود.

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: