رحلت پیامبر اکرم6 بی تردید بزرگترین مصیبت بر بشریت بود و عالم انسانی با رحلت جانگداز آن حضرت چیزی را از دست دادکه با مرگ هیچ کس چنین مصیبتی اتفاق نخواهد افتاد. عمق این حادثه غم انگیز و مصیبت فقدان پیامبر را کسانی درک میکنند که بیشترین معرفت و شناخت را نسبت به شخصیت پیامبر داشته باشند و چه کسی به اندازه علی7 حقیقت و ابعاد شخصیت رسول خدا6 را میشناسد؟
لذا همو است که باز غم این مصیبت بر دل و جانش سنگینی کرده و در توصیف رحلت غم انگیز مقتدای خویش میفرماید: «پدر و مادرم فدای تو ای رسول خدا، با مرگ تو رشتهای پاره شد که در مرگ دیگران اینگونه قطع نشد. با مرگ تو رشتهی پیامبری گسست، و نزول وحی و اخبار آسمانی قطع شد.
مصیبت تو، دیگر مصیبت دیدگان را به شکیبایی واداشت و همه را در غم تو یکسان عزادار نمود. اگر امر به شکیبایی و نهی از بی تابی نمیفرمودی، آنقدر اشک میریختم تا چشمه اشکم بخشکد و این درد جانکاه همیشه در من میماند و اندوهم جاودانه میشد و همه اینها در غم فراق تو ناچیزاست. چه بایدکرد که زندگی را دوباره نمیتوان بازگرداند و مرگ را نمیشود مانع شد. پدر و مادرم فدای تو، ما را در پیشگاه پروردگارت یاد کن و در خاطر خود نگه دار.» [1]
آن حضرت در بیان دیگری هنگام دفن پیکر مطهر رسول خدا6 میفرماید: «صبر و شکیبایی بر هر مصیبتی نیکوست جز در غم فراق تو. و بی تابی و ناشکیبایی زشت است جز در اندوه مرگ تو. مصیبت تو بزرگ و هر مصیبتی پیش از تو و پس از تو ناچیز است».[2] علی7 دربیان لحظات ارتحال و هنگام غسل پیکر مطهر رسول خدا6 میفرماید: «و پیامبر رحلت نمود. .. گویا در و دیوار خانه در سوگش فریاد میزد گروهی از فرشتگان فرود میآمدند و گروهی دیگر به آسمان پرواز میکردند. گوش من از صدای آهسته آنان که برحضرتش نماز میخواندند پر بود. تا آنگاه که او را در حجرهاش دفن کردم.» [3]
نتیجهگیری:
در سخنان علی7 در نهج البلاغه و چگونگی رابطه او با پیامبر اکرم6، تسلیم و تعظیم فوق العاده شگفت انگیزی را میبینیم، که علی7 درباره خاتم الانبیاء6 داشته است. نظیر این تعظیم و تجلیل شخصی، درباره هیچ شخص دیگری دیده نشده است.
بخشی از صفات عالیه الهی که در وجود مقدس پیامبر اکرم6 جمع شده و امیرالمؤمنین7 آنها را مشاهده فرموده و آن حضرت با دریایی از معرفت، عشق و دلدادگی آنها را بیان کرده است[4] عبارت است از:
- 6 با عنایات خداوندی به وسیله بزرگترین فرشته (جبرئیل) از کودکی، شب و روز برای تخلق به اخلاق الله توجیه میگشت.
2. در هر سال در کوه حرا خلوت میگزید و با خداوند سبحان به راز و نیاز میپرداخت و آمادگی و شایستگی دریافت وحی را تحصیل نمینمود.
- 6 و حضور پر راز و رمز آن حضرت در حرا، فقط علی7 او را میدید. (همراه او بود.)
- 7 به دنبال آن حضرت میرفته و او هر روز اخلاقی از اخلاق عالیه ـ الهی را به او میآموخت.
5. خداوند اخلاق عالیه همه بشریت را به او تعلیم و برای تخلق به آن، او را یاری میفرمود.
- 6 باطل را شکافت و حق را آشکار و مردم را به سوی حقی که رشد و کمال بدون آن امکان پذیر نیست، دعوت کرد.
7. میلاد آن حضرت با کرامت بود یعنی با نظر به شرافت و کرامت پدران و مادران آن حضرت، هیچ فردی از انسان به پایه او نمیرسد.
8. شرافت خاص محیط ولادت آن حضرت، که مکه مکرمه بوده است.
9. امین در تلقی وحی و رساندن آن به مردم.
10. دودمان او بهترین دودمان (ائمه معصومین و اولاد پاک و متقی آن بزرگوار).
11. درخت وجودش از بهترین درختان که در حرم امن الهی روییده و خاستگاهش کریمترین و با فضیلتترین خاستگاه است.
12. در معدن کرامت و بزرگواری متولد شده و در گهواره عفت و پاکیزگی رشد کرد.
- 6 در نائره جنگ و هنگامه خطر آنچنان با صلابت و شجاعت و عظمت میجنگید که دیگر مجاهدان او را سپر قرارداده و ایمن میگشتند.
14. او برای اعتلای کلمهٔالله، بهترین عزیزان خود را به کام خطر میفرستاد تا اصحاب از تیزی شمشیر و نفوذ نیزه مصون بمانند.
- 6 بدون سستی و کوتاهی رسالت پروردگارش را رسانید و در راه خدا با دشمنان بدون هیچ عذر تراشی جنگید.
16. همدستی دشمنان در تکذیب رسالت پیامبر و اتحاد آنان در دشمنی و کینه توزی علیه آن حضرت، هرگز موجب نشد که او را از دعوت حق باز دارد.
- 6، دنیا و مظاهر فریبنده آن را کوچک شمرد و در چشم دیگران، ناچیز جلوه داد. آن را خوار شمرد و در نزد دیگران خوار و بی ارزش معرفی کرد.
- 6 بهترین الگوست برای کسی که در زندگی سرمشقی بطلبد و مایه فخر و بزرگی است برای کسی که خواهان بزرگواری باشد.
- 6 با شکمی گرسنه از دنیا رفت و با سلامت جسم و جان بر آخرت وارد شد او سنگی بر روی سنگ نگذاشت (خانه ای برای خود نساخت) تا به لقای الهی شتافت.
- 6 چنان سنگین و ناگوار است که هر مصیبتی پیش از آن و پس از آن، در برابرش ناچیز است.
- 6 کسانی هستند که خدا را اطاعت کنند اگر چه پیوند خویشاوندی آنان دور باشد.
[1] . نهج البلاغه ، محمد دشتی، خطبه 235.
[2] . نهج البلاغه ، محمد دشتی، حكمت 284.
[3] . نهج البلاغه ، محمد دشتی، خطبه 197.
[4] . برداشت از بیانات امیرالمؤمنین7 در نهج البلاغه.