امیرالمؤمنین7 میفرماید:[1] از آن لحظه ای که پیامبر6 را از شیر گرفتند، خداوند بزرگترین فرشتهی خود (جبرئیل) را مامور تربیت پیامبر6 کرد تا شب و روز او را به راههای کرامت و زیباترین اخلاق عالمیان راهنمایی کند.
از ویژگیهای پیامبر اکرم6 در دوران چهل سال قبل از بعثت این است که در آن محیطی که فقط محیط شرک و بت پرستی بود، او هرگز بتی را سجده نکرد. از اول کودکی تا آخر هرگز اعتنایی به بت و سجده بت نکرد و در تمام دوران کودکی وجوانی در مکه که شهر لهو و لعب بود به این امور آلوده نشد.
رسول خدا6 بعدها در دورهی رسالت، از کودکی خودش فرمود: «من در کارهای اینها شرکت نمیکردم. گاهی هم احساس میکردم که گویی نیروی غیبی مرا تأیید میکند. میفرماید: من هفت سالم بیشتر نبود عبد الله بن جدعان که یکی از اشراف مکه بود عمارتی میساخت. بچههای مکه به عنوان کار ذوقی و کمک دادن به او میرفتند از نقطهای به نقطهی دیگر سنگ حمل میکردند من هم میرفتم همین کار را میکردم. آنها سنگ را در دامنشان میریختند دامنشان را بالا میزدند و چون شلوار نداشتند کشف عورت میشد. من یک دفعه رفتم سنگ را گذاشتم در دامنم. مثل اینکه احساس کردم که دستی آمد و زد و دامن را از دست من انداخت. حس کردم من نباید این کار را بکنم.
امام باقر7 میفرماید: فرشتگان الهی از کودکی او را همراهی میکردند. پیامبر6 فرمود: من گاهی سلام میشنیدم یک کسی به من میگفت: السلام علیك یا محمد. نگاه میکردم کسی را نمیدیدم. گاهی با خود فکر میکردم شاید این سنگ یا درخت است که دارد به من سلام میدهد. بعد فهمیدم فرشتهی الهی بوده که به من سلام میداده است.[2]
[1] . نهج البلاغه ، خطبه 192 (نقل مضمون).
[2] . نهج البلاغه ، محمد دشتی ، خطبه 192.