در مرحله نخست، حضرت زهرا3 فدک را به عنوان هدیه و بخشش پدر به ایشان از حاکم وقت مطالبه نمود؛ اما او برای اثبات مدعای حضرت، خواست شاهدانش را احضار نماید. ایشان نیز امیرمؤمنان7، ام ایمن، و رباح غلام رسول خدا6 و طبق برخی روایات، امام حسن و امام حسین8 را برای شهادت نزد وی آورد که متأسفانه به بهانههای مختلفی رد شدند.
در این قسمت روایات شیعه واهل سنت را ذکر مینماییم:
روایت اول؛ از امام صادق7:
علی بن ابراهیم قمی در تفسیرش ذیل آیه «فَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسْكینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ» این روایت را آورده است:
«امام صادق7 فرمود: هنگامیکه با ابو بکر بیعت شد و خلافت وی تثبیت گردید، سراغ فدک فرستاد و نماینده (کارگر) فاطمه دختر رسول خدا6 را از آنجا بیرون کرد. فاطمه3 نزد ابوبکر آمد و فرمود: ای ابو بکر! مرا از میراث رسول خدا6 محروم کردی و نمایندهام را از فدک بیرون کردی در صورتی که رسول خدا6 به دستور خداوند آن را برای من قرار داده بود. ابو بکر گفت: برای اثبات این مطلب برایم شاهد بیاورید. حضرت زهرا3 ام ایمن را آورد. او به ابو بکر گفت: من شهادت نمیدهم تا این که به فرمایش رسول خدا6 بر تو احتجاج کنم.
ام ایمن گفت: تو را به خدا قسم میدهم آیا از رسول خدا شنیدی که فرمود: ام ایمن از اهل بهشت است ؟ ابو بکر گفت: بله، شنیدم. ام ایمن گفت: شهادت میدهم که خدا به رسولش وحی فرمود: «به ذوی القربا حقشان را بده»، آنگاه فدک را به دستور خدا برای فاطمه، فدک قرار داد و علی7 آمد همانند ام ایمن شهادت داد. ابوبکر برای زهرا3 نامه رد فدک را نوشت به آن حضرت داد. عمر وارد شد و گفت: این نامهی چیست؟ ابو بکر گفت: فاطمه در مورد فدک ادعا کرد و ام ایمن و علی7 شهادت دادند من هم این نامه را نوشتم. عمر نامه را از فاطمه3 گرفت و نابود کرد و گفت: این مال مسلمانان است. …»[1]
روایت دوم؛ از مالک بن جعونه:
بلاذری نیز آورده است که حضرت زهرا3 فدک را به عنوان هدیه پدر از ابوبکر مطالبه نمود:
«مالک بن جعونه از پدرش نقل کرده که وی گفته است: فاطمه به ابوبکر گفت: رسول خدا6 فدک را برای من قرار داد پس آن را به من برگردان و علی بن أبیطالب7 برای حضرت زهرا7 شهادت داد. ابوبکر شاهد دیگری خواست، ام ایمن شهادت داد. ابوبکر گفت: ای دختر رسول خدا میدانی که قبول نمیشود مگر شهادت دو مرد یا یک مرد و دو زن. حضرت زهرا3 با شنیدن این سخن از نزد او برگشت.»[2]
روایت سوم؛ از جعفر بن محمد:
بلاذرى روایت دیگری را نیز اینگونه نقل کرده است:
«جعفر بن محمد گفته است: فاطمه3 به ابو بکرصدیق رضی الله عنه گفت: فدک را به من باز گردان زیرا رسول خدا6 آن را به من بخشیده است، ابوبکر از ایشان شاهد خواست. فاطمه ام ایمن و رباح غلام پیامبر را آوردند و آنها بر این اعطای فدک شهادت دادند. آنگاه ابوبکر گفت: شهادت قبول نمیشود جز این که شاهد یک مرد و دو زن باشد.»[3]
روایت چهارم؛ از ابی بکر بن عمرو:
طبری روایت دیگر را از طریق ابی بکر بن عمرو اینگونه نقل کرده است:
«فاطمه نزد ابوبکر آمد و فرمود: فدک را به من بده زیرا رسول خدا6 آن را به من بخشیده است. ابو بکر گفت: ای دختر رسول خدا6 راست گفتی اما من دیدم که رسول خدا6 آن را میان فقرا، مساکین و در راه ماندهها تقسیم کرد بعد از این که سهم شما را میداد.»[4]
روایت پنجم؛ از موسی بن عقبه:
بلاذری روایت دیگر را از موسی بن عقبه نقل کرده است:
«موسی بن عقبه میگوید: حضرت فاطمه3 هنگام بیعت بر ابو بکر وارد شد و به او فرمود: ام ایمن و رباح برای من شهادت میدهند که رسول خدا6 فدک را به من بخشیده است. ابوبکر گفت: به خدا سوگند! خداوند، جز پدرت محبوبتر در نزد من کسی را نیافریده است، دوست داشتم که روز رحلت او قیامت بر پا میشد. اگر عایشه محتاج و فقیر شود، نزد من محبوبتر از این است که تو فقیر شوی.
آیا شما عقیده دارید که من به مردمان سیاه و سرخ پوست عطا میکنم اما در حق شما ظلم میکنم؟ در حالی که شما دختر رسول خدا6 هستی. این مال، برای مسلمین است پدرت از آن به سواران در راه خدا انفاق میکرد. (یعنی رسول خدا6 از این مال برای مردان جنگی در حال جنگ انفاق میکرد) من نیز همان کاری انجام میدهم که پدرت انجام میداد. فاطمه3 فرمود: به خدا سوگند هرگز با تو سخن نمیگویم. ابو بکر گفت: به خدا سوگند با تو قهر نمیکنم. فاطمه3 فرمود: به خدا سوگند تو را نفرین میکنم. ابو بکر گفت: من برای شما دعا میکنم.»[5]
روایت ششم؛ از هشام بن محمد:
جوهری از علمای قرن چهارم نیز نقل کرده است که حضرت زهرا3 نزد ابو بکر آمد، استرداد فدک را به عنوان هدیه پدر مطرح کردند:
«فاطمه3 به ابو بکر گفت: ام ایمن برای من شهادت میدهد که رسول خدا6 فدک را به من بخشیده است. ابو بکر گفت: ای دختر رسول خدا6 به خدا سوگند، به نظر من خداوند هیچ مخلوقی را محبوبتر از رسول خدا نیافریده است، دوست داشتم که روز وفات پدرت آسمان به زمین فرود میآمد. به خدا سوگند، اگر عایشه فقیر شود نزد من محبوبتر از این است که شما فقیر باشید. به خدا سوگند آیا شما عقیده دارید که من به با طلای سرخ و نقره سفید حق او را عطا میکنم اما در حق شما ظلم میکنم؟ در حالی که شما دختر رسول خدا6 هستید. این اموال (فدک) از آن رسول خدا6 نبود بلکه جزئی از اموال مسلمین است که مردم برای او میآوردند و رسول خدا آن را در راه خدا انفاق میکرد. هنگامی که وفات یافت من متولی آن شدم همانگونه که ایشان متولی آن بود.
فاطمه3 فرمود: به خدا سوگند هرگز با تو سخن نمیگویم. ابو بکر گفت: هرگز با شما قهر نمیشوم. فاطمه3 فرمود: به خدا سوگند تو را نفرین میکنم. ابو بکر گفت: به خدا سوگند برای تو دعا میکنم. هنگامیکه زمان وفاتش فرا رسید وصیت نمود که ابو بکر بر او نماز نخواند؛ پس شبانه دفن شد و عباس بن عبدالمطلب بر او نماز خواند. میان وفات رسول خدا6 و وفات فاطمه3 ۷۲ شب فاصله بود.»[6]
[1] . القمی، أبی الحسن علی بن ابراهیم (متوفاى۳۱۰ ه ـ ) تفسیر القمی، ج ۲، ص ۱۵۶، تحقیق: تصحیح و تعلیق و تقدیم: السید طیب الموسوی الجزائری، ناشر: مؤسسه دار الکتاب للطباعه و النشر ـ قم، الطبعه: الثالثه، صفر ۱۴۰۴.
[2] . البلاذری، أحمد بن یحیى بن جابر (متوفای۲۷۹ هـ)، فتوح البلدان، ج ۱، ص ۴۴، تحقیق: رضوان محمد رضوان، ناشر: دار الکتب العلمیه ـ بیروت ـ ۱۴۰۳ هـ .
[3] . البلاذری، أحمد بن یحیى بن جابر (متوفای۲۷۹ هـ)، فتوح البلدان، ج ۱، ص ۴۴، تحقیق: رضوان محمد رضوان، ناشر: دار الکتب العلمیه ـ بیروت ـ ۱۴۰۳ هـ .
[4] . الطبری، ابوجعفر محب الدین أحمد بن عبد الله بن محمد (متوفاى۶۹۴ هـ)، الریاض النضره فی مناقب العشره، ج ۲، ص ۱۲۶، تحقیق: عیسی عبد الله محمد مانع الحمیری، ناشر: دار الغرب الإسلامی ـ بیروت، الطبعه: الأولى، ۱۹۹۶م.
[5] . البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفاى۲۷۹ هـ)، أنساب الأشراف، ج۳، ص ۳۱۶، طبق برنامه الجامع الکبیر.
[6] . الجوهری، أبی بکر أحمد بن عبد العزیز (متوفای۳۲۳ هـ)، السقیفه و فدک، ص ۱۰۴، تحقیق: تقدیم و جمع و تحقیق: الدکتور الشیخ محمد هادی الأمینی، ناشر: شرکه الکتبی للطباعه و النشر ـ بیروت ـ لبنان، الطبعه الأولى ۱۴۰۱ ه ـ ۱۹۸۰م، الطبعه الثانیه ۱۴۱۳ ه. ۱۹۹۳م.