گاهى آثار و پیامدهاى ستمگرى زیاد است و به سرعت دامن شخص ظالم را مىگیرد.
رسول گرامى اسلام6 مىفرماید:
پاداش نیکى، زودتر از هر کار خوب دیگرى مىرسد و کیفر ستم و تجاوز، زودتر از هر گناهى گریبان مىگیرد.
امام على7 در نامه خویش به معاویه به عاقبت شرّ ستمکارى اشاره مىفرماید:
ستم و بهتان انسان را در دین و دنیایش رسوا و انگشت نما مىکند و عیب و نقصش را نزد عیب جویان آشکار مىنماید. تو مىدانى آنچه را از دستت رفته به دست نخواهى آورد.
حضرت در خطبه قاصعه، با کوبیدن شیطان، سرکرده مستکبران و مردم ستمپیشه مىفرماید:
شما در تجاوز و ستمگرى به شدّت پیش راندید، و در روى زمین فساد ایجاد کردید، به گونهاى که آشکارا با حضرت حق دشمنى نموده و علنى با مردم مؤمن به جنگ برخاستید. ..
.. . خدا را خدا را! از عقوبت تجاوز در این جهان، و نتیجه وخامت ستم در آن جهان، و بدى عاقبت کبر، بپرهیزید که بزرگترین دام شیطان، و عظیمترین مکر اوست، چنان کیدى که با دلها چونان زهرهاى کشنده مىرزمد.
امام صادق7 در تفسیر گناهانى که مخالفت پروردگار را در پى دارد، مىفرماید:
الذُّنُوبُ الَّتِي تُغَيِّرُ النِّعَمَ الْبَغْيُ وَ الذُّنُوبُ الَّتِي تُورِثُ النَّدَمَ الْقَتْلُ وَ الَّتِي تُنْزِلُ النِّقَمَ الظُّلْمُ وَ الَّتِي تَهْتِكُ السُّتُورَ شُرْبُ الْخَمْرِ وَ الَّتِي تَحْبِسُ الرِّزْقَ الزِّنَا وَ الَّتِي تُعَجِّلُ الْفَنَاءَ قَطِيعَةُ الرَّحِمِ وَ الَّتِي تَرُدُّ الدُّعَاءَ وَ تُظْلِمُ الْهَوَاءَ عُقُوقُ الْوَالِدَيْن.[1]
یعنی: «گناهانى که نعمتها را دگرگون مىکند، سرکشى و زورگویى است، و گناهانى که پشیمانى به بار مىآورد، آدم کشى است. و گناهانى که انتقام و کیفرها را فرود مىآورد، ستم است. و گناهانى که پردهها را مىدرد، شرابخوارى است. و گناهانى که جلوى روزى را مىگیرد، زناست. و گناهانى که مرگ را شتاب مىبخشد، بریدن پیوند خویشاوندى است. و گناهانى که مانع استجابت دعا مىشود و فضا را تیره و تار مىکند، آزردن پدر و مادر است».
بنابراین طغیان آدمى از هر دید و روش مذموم و خانمانسوز است و پیروى از بیان معصومان: در این زمینه هوشیارى و آگاهى را افزون مىنماید، همانگونه که امیر بیان امام على7 فرمود:
«خودتان را با در پیش گرفتن فضیلت و خوددارى از ستم و تجاوز و عمل به حق و انصاف به خرج دادن و دورى از فساد و آباد کردن قیامت، بیارایید».
[1] . الکافى، ج 2، ص 447، حدیث 1؛ بحار الأنوار، ج 70، ص 374، باب 138، حدیث 11.