آرای متکلمان مسلمان دربارهی غیبدانی پیامبر، امری پذیرفته شده است؛ معتزلیان علم غیب را با توجه به مقدماتی که بیان میکنند، فقط مختص پیامبران میدانند؛ آنها دربارهی غیر پیامبران بر این باورند که نمیتوان دلیل عقلی یا نقلی جایگزین عقل، بر غیبدانی آنها ارائه کرد؛ بنابراین بحث علم غیب امام در دایرهی مباحث کلامی آنها نمیگنجد. همچنین آنها با صراحت با غیبدانی امام مخالفت کردهاند.[1]
اشاعره بر خلاف معتزله، غیبدانی را برای غیر انبیا بلامانع میدانند؛ اگر چه مخالف باور امامیه دربارهی علم غیب امام هستند. آنها ضمن ارائهی مقدماتی، میگویند که آدمی بر اثر جدّ و جهد خویش میتواند زمینههای دریافت از غیب را در خود فراهم آورد و وقتی این زمینهها حاصل شود، آگاهی از غیب هم تحقق پیدا میکند.[2] البته میتوان ائمه: را در زمره این اولیا دانست. بنابراین از نظر مکاتب کلامی فوق، علم غیب پیامبر6 مسلم و قطعی است؛ اما علم غیب امام بدان گونه که در باور شیعیان است قابل قبول نیست.
[1] . ابن تیمیه، فتاوی، ج 10، ص 45، و ج 11، ص 313 ـ 314.
[2] . آلوسی، روح المعانی، 10، 20 ـ 12.