رکن نخست بدعت، دستکارى و نوآورى در شریعت است. یعنى نسبت دادن چیزى به شریعت که در آن وجود ندارد. ولى اگر نظریهاى تازه مطرح شود که دستکارى و نوآورى در شریعت نبوده، بلکه تنها نظریه جدید علمى باشد که به شریعت ارتباطى نداشته باشد، بدعت به شمار نمىرود. گر چه ممکن است حرام باشد. به عنوان مثال، اختلاط زن و مرد با هم در مجلس عقد و عروسى در گذشته نبود، ولى در اواخر دوران قاجار و بعد از قاجار این اندیشه در ایران رواج یافت. این بدعت لغوى است نه شرعى، چون به شرع نسبت داده نمىشود؛ اما با این که بدعت نیست کارى حرام است.
همچنین بازىهاى جدید مثل فوتبال و بسکتبال بدون برد و باخت و رانندگى زنان بدعت لغوى است؛ اما بدعت شرعى نیست چون به شرع نسبت داده نمىشود ولى در عین حال باید بررسى شود که آیا جایز است یا نه. ولى بحث ما در حرام بودن یا نبودن نیست، بلکه در حوزه ماهیت شناسى بدعت است. دلیل ما (بر این قول؛ که بدعت عبارت است از نوآورى و دستکارى در شریعت)، آیات قرآنى است که به چند آیه اشاره مىشود:
1. مشرکان روزى خدا را به دو قسمت حلال و حرام تقسیم مىکردند. خدا آنان را چنین نکوهش مىکند:
«بگو آیا به رزقى که خدا براى شما نازل کرده است، نگریستهاید؟ برخى را حرام شمردید و برخى دیگر را حلال؛ آیا خدا به شما چنین اجازهاى داده است که روزى خدا را به دو قسمت تقسیم کنید؟ یا بر خدا افترا مىبندید».[1]
مضمون این آیه شریفه گواهى مىدهد، علت نکوهش این است که تحلیل و تحریم را به خدا نسبت مىدادهاند، و اگر از پیش خود (بدون نسبت به خدا) روزى را به دو نوع تقسیم مىکردند یک امر شخصى حساب مىشد و جاى نکوهش نداشت زیرا هر فردى حق دارد از غذایى بهره بگیرد و از غذاى دیگر امساک کند، اما نسبت دادن حکم حلال و حرام به شریعت امر دیگرى است که نیازمند دلیل مىباشد.
2. قرآن اهل کتاب را نکوهش مىکند که کتاب الهى را دستکارى مىکردند و آن را به خدا نسبت مىدادند و در مقابل این کار، از افراد و مقاماتى پاداش مادى دریافت مىنمودند، چنان که مىفرماید:
«پس واى بر آنهایى که کتاب را به دست خود مىنویسند تا سود اندکى ببرند. مىگویند که از جانب خدا نازل شده است پس واى بر آنها از آنچه با دست خود نوشتهاند و واى بر آنها از آنچه به دست مىآورند».[2]
جمله (هذا مِنْ عِنْدِ اللَّـهِ) مبین این است که علت نکوهش این بوده که تحریفها را به خدا نسبت مىدادند.
3. خداوند متعال در نکوهش رهبانیت مىفرماید:
«در دل کسانى که از او [عیسى] پیروى کردند رأفت و رحمت قرار دادیم و رهبانیتى که به بدعت آوردهاند و ما بر آنها مقرر نکرده ایم، اما در آن خشنودى خدا را مىجستند، ولى حق آن را رعایت نکردند. ما از آن میان به کسانى که ایمان آورده بودند پاداش دادیم ولى بسیارى از آنها نافرمان بودند.[3]
از جمله «ما كَتَبْناها عَلَيْهِمْ» استفاده مىشود که رهبانیت عمل مقدس دینى نیست؛ بلکه یک روش ساختگى و نوعى تصرف در دین و بدعت است.[4]
4. قرآن یهودیان و مسیحیان عصر رسالت را نکوهش مىکند و مىگوید که آنان علماء دینى خود را خداوند گاران خویش ساختهاند، آنجا که مىفرماید:
«دانشمندان و راهبان خویش و مسیح پسر مریم را به جاى خدا به خدایى گرفتند در حالى که مأمور بودند که تنها یک خدا را بپرستند که خدایى جز او نیست و منزَّه است از آنچه شریک او مىسازند.»[5]
عدى بن حاتم در بین راه مدینه و شام در حالى که بر گردنش صلیب بود نزد حضرت آمد، رسول خدا6 آیه یاد شده را تلاوت نمودند. عدى در جواب پیامبر6 عرض کرد که ما هرگز کشیشهاى خود را «رب» (خداوندگار خود) نمىدانیم. پیامبر6 فرمودند که اگر علماى شما چیزى را حلال بدانند، در حالى که حرام باشد و یا چیزى را حرام بدانند که در کتاب شما حلال باشد، شما به کدام عمل مىکنید؟ گفت به گفتار و نظر علما عمل خواهیم کرد.
پیامبر6 فرمودند که رب همین است، یعنى کسى که تشریع و قانون به دست
اوست.
بنابراین اولین پایه بدعت، دستکارى در شریعت و نسبت دادن چیزى به خدا است در حالى که در واقع آن چیز به خدا منسوب نباشد.[6]
در حدیث نبوى6 چنین وارد شده است: «راستترین گفتارها کتاب خدا و بهترین راهنماییها، راهنمایى محمد، و بدترین کارها، کارهاى نوپدید است و هر کار نوپدیدى در دین گمراهى، و هر گمراهى در آتش است.»[7]
مسلما مقصود از «شَرُّ الاُمور مُحدثاتها» هر نوآورى در هر رشتهاى نیست، بلکه به قرینه ماقبل و مابعد، آن نوآورى بى سابقهاى است که مربوط به دین باشد، در حالى که دردین از آن خبرى نیست.
این که گاهى برخى از افراد با این حدیث بر حرمت هر نوع آورى در عرصه زندگى استدلال مىکنند، نوعى تحریف در معناى حدیث است، لکن این افراد درک نمىکنند که مطالبى مىتواند بدعت باشد که به شریعت و به خدا و پیامبر او نسبت داده شود. ولى مسایلى که به دین نسبت داده نشود، بدعت نیست، حتى اگر حلیت آن براى ما مشخص نباشد.
[1] . سوره یونس، آیه 59. ﴿قُلْ أَ رَأَيْتُمْ ما أَنْزَلَ اللَّـهُ لَكُمْ مِنْ رِزْقٍ فَجَعَلْتُمْ مِنْهُ حَراماً وَ حَلالاً قُلْ آللَّـهُ أَذِنَ لَكُمْ أَمْ عَلَى اللَّـهِ تَفْتَرُونَ﴾
[2] . سوره بقره، آیه 79. ﴿فَوَيْلٌ لِلَّذينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْديهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّـهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَليلاً فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْديهِمْ وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ﴾
[3] . سوره حدید، آیه 27. ﴿. . . وَ رَهْبانِيَّةً ابْتَدَعُوها ما كَتَبْناها عَلَيْهِمْ إِلاَّ ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللَّـهِ فَما رَعَوْها حَقَّ رِعايَتِها فَآتَيْنَا الَّذينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَ كَثيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ﴾ .
[4] . سبحانى، جعفر، تبرک ـ توسل ـ بدعت، ص 75 الى 79.
[5] . توبه، آیه 31. ﴿اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّـهِ وَ الْمَسيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا إِلهاً واحِداً لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ﴾
[6] . سبحانى، جعفر، تبرک ـ توسل ـ بدعت، ص 79.
[7] . احمد ابن حنبل، مسند أحمد، ج 3، ص310، «اما بعد فانّ أصدق الحدیث کتاب الله و إنّ افضل الهدى هدى محمد و شرّ الأمور محدثاتها و کل بدعة ضلالة و کل ضلالة فى النار»