شكى نيست كه برخى از زنان پيامبر؛ همچون سوده و.. . جزء اولين كساني بودند كه اسلام آوردند و طبق اعتقاد اهل سنت، بايد اين اشخاص بدون حساب و كتاب به بهشت بروند و خداوند براى هميشه از آنها راضى است؛ اما با مراجعه به قرآن مىبينيم كه خداوند تمام زنان پيامبر را تهديد مىكند كه اگر كار خلافى از آنها سربزند، چند برابر ديگران مجازاتشان خواهد كرد.
« اى همسران پيامبر! هر كدام از شما گناه آشكار و فاحشى مرتكب شود، عذاب او دوچندان خواهد بود و اين براى خدا آسان است.»[1]
و به اتفاق مفسرين هنگامى كه حفصه دختر عمر، سرّى را كه رسول خدا6 به او گفته و از وى خواست كه به ديگران نگويد؛ اما او راز پيامبر را با عايشه در ميان گذاشت و سپس هر دو تصميم گرفتند؛ رسول خدا را اذيت كنند،
خداوند آن دو را اين گونه تهديد كرده و دستور مىدهد كه از كار ناپسندشان توبه كنند:
«اگر شما (همسران پيامبر) از كار خود توبه كنيد (به نفع شماست؛ زيرا) دلهايتان از حق منحرف گشته و اگر بر ضدّ او دست به دست هم دهيد، (كارى از پيش نخواهيد برد) زيرا خداوند ياور اوست و همچنين جبرئيل و مؤمنان صالح، و فرشتگان پس از آنان پشتيبان اويند.»[2]
قرطبي، مفسر مشهور اهل سنت در تفسير اين آيه مىنويسد:
معنى اين فرمايش خداوند: ﴿وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ﴾ اين است كه اگر شما دو نفر به كمك يكديگر پيامبر را با نا فرمانى و اذيت و آزار مورد بى مهرى قرار دهيد.[3]
و سمرقندى نيز مىنويسد:
﴿وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ﴾ يعنى با كمك همديگر رسول خدا را اذيت يا نافرمانى كنيد، كه در اين صورت داستان شما همانند داستان همسر نوح و لوط خواهد بود كه با اعمالشان پيامبر خدا را اذيت مىكردند.[4]
شيعه و سنى اتفاق دارند؛ كه مقصود از آن دو زن حفصه و عائشه است؛ همانگونه كه بخارى نوشته است:
ابن عباس مىگويد: يك سال منتظر ماندم تا شايد بتوانم از عمر در باره يك آيه قرآن چيزى بپرسم؛ ولى نتوانستم؛ چون ترس از عمر اجازه نمىداد.
تا اينكه قصد سفر حج كرد، من نيز با او همراه شدم، هنگام بازگشت، در ميان راه براى قضاى حاجت به طرف محل پر درختى رفت، من ايستادم تا او فارغ شد، به او ملحق شدم و گفتم: اى امير مؤمنان! آن دو زنى كه از بين زنان رسول خدا براى مقابله با آن حضرت پشت به پشت هم دادند (هم پيمان شدند) چه كسانى بودند؟ عمر گفت: آن دو حفصه و عائشه هستند.
گفتم: قسم به خدا يك سال است كه مىخواستم اين سؤال را از تو بپرسم؛ اما ترس از تو اجازه نمىداد.[5]
مسلم بن حجاج به نقل از عمر بن خطاب مىنويسد:
نزد عائشه رفتم، گفتم: اى دختر ابوبكر كارت به آنجا رسيده است كه رسول خدا را اذيت مىكنى؟! گفت: اى پسر خطاب! تو چه كارى به من داري، به فكر مشكلات دختر خودت باش، سپس نزد حفصه رفتم و گفتم: چرا پيامبر خدا را اذيت مىكنى؟ به خدا سوگند خودت مىدانى كه رسول خدا6 تو را دوست ندارد و اگر من نبودم تو را طلاق مىداد.[6]
«خداوند براى افرادى كه كافر شدهاند به همسر نوح و همسر لوط مثَل زده است، آن دو تحت سرپرستى دو بنده از بندگان صالح ما بودند، ولى به آن دو خيانت كردند و ارتباط با اين دو (پيامبر) سودى به حالشان (در برابر عذاب الهى) نداشت، و به آنها گفته شد: وارد آتش شويد همراه افرادى كه وارد مىشوند!.»[7]
طبق روايات اهل سنت، شأن نزول اين آيه نيز در باره عائشه و حفصه است.
ابن قيم جوزيهٔ (متوفاي 751 هـ) در دو كتاب إعلام الموقعين و الأمثال فى القرآن الكريم در اين باره مىنويسد:
«در اين مثالها اسرار عالى نهفته است كه با سياق آيه تناسب دارد؛ زيرا در باره همسران پيامبر و بر حذر داشتن آنان از نافرمانى آن حضرت نازل شده است كه اگر از خدا و رسول اطاعت نكنند و در عين حال مشتاق سعادت اخروى باشند، فقط پيوند با رسول خدا6 نفعى براى آنان نخواهد داشت؛ همانگونه كه همسر نوح و لوط بودن، براى آنان فايدهاى نداشت و به همين جهت هم در اين سوره از رابطه سببى يعنى ازدواج، مثال آورد نه نسبى مثل فرزند و غيره.
يحيى بن سلام گفته است: خداوند در مثال اول، عائشه و حفصه را بر حذر داشته و در مثل دوم آن دو را به پيروى و اطاعت از رسول خدا6 ترغيب فرموده است.[8]»
شوكانى در اين باره مىگويد:
«و چه نيكو سخنى گفته است آنكه گفت: ياد آورى داستان دو نفر (عائشه و حفصه) از همسران پيامبر و حركت آن دو بر ضد رسول خدا6، محكمترين پيام و ارشاد را همراه دارد، كه به آن دو نفر و ديگر همسران رسول خدا6 اعلام مىدارد كه همسر خاتم پيامبران بودن، سبب نجات آنان نخواهد بود.[9]»
و همچنين در سوره حجرات، دو تن از زنان رسول خدا6 را به خاطر عيبجوئى و به كار بردن القاب زشت در باره ديگر زنان آن حضرت توبيخ كرده است.
«اى افرادى كه ايمان آوردهايد! نبايد گروهى از مردان شما گروه ديگر را مسخره كنند، شايد آنها از اينها بهتر باشند و نه زنانى زنان ديگر را، شايد آنان بهتر از اينان باشند و يكديگر را مورد طعن و عيبجويى قرار ندهيد و با القاب زشت و ناپسند يكديگر را ياد نكنيد، بسيار بد است كه بر كسى پس از ايمان نام كفرآميز بگذاريد و آنها كه توبه نكنند، ظالم و ستمگرند.»[10]
اين آيه نيز از آياتى است كه به شهادت مفسران اهل سنت در شأن عائشه دختر ابوبكر و حفصه دختر عمر نازل شده است.
فخر رازى در تفسير اين آيه مىنويسد:
خداوند متعال در اين جمله: ﴿وَ مَنْ لَمْ يَتُبْ﴾ دستور به توبه و پشيمانى از اعمال گذشته و اظهار ندامت از آن را صادر فرموده و در حقيقت مبالغه در ترساندن و شدت نهى را مىرساند.[11]
آلوسى و بيضاوى مىنويسند:
يعنى اينان نافرمانى را جانشين اطاعت و جانشان را در معرض شكنجه قرار دادهاند.[12]
شوكانى در تفسيرش مىنويسد:
كسى كه توبه نكند از آنچه كه خدا نهى كرده است، اينان ستمگرانند؛ چون نهى خدا را انجام داده و توبه نكردهاند؛ پس ستمگر محسوب شده و به خودشان ستم كردهاند.[13]
قرطبى در شان نزول آيه مىنويسد:
«مفسران گفتهاند: اين آيه در شان دو تن از همسران رسول خدا6 كه امّسلمه را مسخره كرده بودند نازل شده است؛ چون او لباسى سفيد پوشيده و دو طرف آن را پشت سرش رها كرده بود كه هنگام راه رفتن كشيده مىشد، عائشه به حفصه گفت: ببين چيزى همانند زبان سگ بر پشتش آويزان است.
انس و ابن زيد گفتهاند: در باره همسران پيامبر خدا6 كه امّ سلمه را به جهت كوتاهى قدش سرزنش كردهاند نازل شده است. و گفته شده است؛ در باره عائشه است كه با دستش به امّ سلمه اشاره كرد و گفت: اى فرستاده خدا بببين چقدر كوتاه قد است.[14]
عكرمه از ابن عباس نقل كرده است كه گفت: صفيه دختر حى بن اخطب محضر رسول خدا6 رسيد و گفت: اى رسول خدا6 زنها مرا سرزنش مىكنند و مىگويند: اى يهودى! و اى كسى كه پدر و مادرش يهودى هستند، رسول خدا6 فرمود: چرا نگفتى پدرم هارون و عمويم موسى و شوهرم محمد6 است، سپس اين آيه بر رسول خدا نازل شد.»[15]
با توجه به آنچه در توضيح آيات پيشين گذشت، ثابت مىشود كه رضايت خداوند از «السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ» رضايت دائمى نيست؛ بلكه بستگى به اعمال و رفتار آينده آنها دارد و گر نه نبايد خداوند، زنان پيامبر و به ويژه عائشه را كه به طور قطع جزء «السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ» هستند تهديد نمايد كه آنها را دو برابر ديگران عذاب خواهد كرد، و سرنوشت كافران را براى آنها مثال بزند.
نكته جالب اين كه خود عائشه اعتراف كرده است كه پس از رسول خدا6 دچار اشتباهاتى شده است؛ از اين رو وصيت مىكند كه او را در كنار پيامبر دفن نكنند؛ بلكه در كنار ديگر زنان رسول خدا در بقيع دفن نمايند.
محمد بن سعد در الطبقات الكبرى و ذهبى در سير اعلام النبلاء مىنويسند:
قيس از عايشه نقل مىكند كه گفت: من پس از رسول خدا6 بدعتهاى زيادى انجام دادهام، مرا با همسران رسول خدا دفن كنيد، پس او را در بقيع دفن كردند.[16]
همچنين در اين جا مىتوان به اعترافات بزرگان صحابه كه به طور قطع جزء «السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ» بوده اشاره كرد. كسانى همچون ابوسعيد خدري، براء بن عازب و.. . كه نشان مىدهد هيچ يك از آنان استباطى را كه اهل سنت از آيه «السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ» مىكنند، قبول نداشتهاند.
[1] . سوره الأحزاب، آیه 30.
[2] . سوره التحريم، آیه 4.
[3] . الأنصاري القرطبي، أبو عبد الله محمد بن أحمد (متوفاي 671، الجامع لأحكام القرآن، ج 18، ص 189، ذيل آيه، ناشر: دار الشعب ـ القاهرهٔ.
[4] . السمرقندي، نصر بن محمد بن أحمد أبو الليث (متوفاي 367 هـ)، تفسير السمرقندي المسمى بحر العلوم، ج 3، ص 446، ذيل آيه، تحقيق: د. محمود مطرجي، ناشر: دار الفكر ـ بيروت.
[5] . البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي 256 هـ)، صحيح البخاري، ج 4، ص 1866، ح4629، كتاب التفسير، بَاب تَبْتَغِي مرضات أَزْوَاجِكَ، تحقيق د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامهٔ ـ بيروت، الطبعهٔ: الثالثهٔ، 1407 هـ ـ 1987م
[6] . النيسابوري، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي 261 هـ)، صحيح مسلم، ج 2، ص 1105، ح1479، كتاب الطلاق.
[7] . التحريم، آیه 10.
[8] . الزرعي الدمشقي، محمد بن أبي بكر أيوب (معروف به ابن قيم الجوزيهٔ)، الأمثال في القرآن الكريم، ج 1، ص 57، تحقيق: إبراهيم محمد، ناشر: مكتبهٔ الصحابهٔ ـ طنطا ـ مصر ـ 1406، الطبعهٔ: الأولى.
[9] . الشوكاني، محمد بن علي بن محمد (متوفاي 1255 هـ)، فتح القدير الجامع بين فني الروايهٔ والدرايهٔ من علم التفسير، ج 5، ص 256، ناشر: دار الفكر ـ بيروت.
[10] . سوره الحجرات، آیه 11.
[11] . الرازي الشافعي، فخر الدين محمد بن عمر التميمي (متوفاي 604 هـ)، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب، ج 28، ص 133، ناشر: دار الكتب العلميهٔ ـ بيروت، الطبعهٔ: الأولى، 1421 هـ ـ 2000م.
[12] . الآلوسي البغدادي، العلامهٔ أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود (متوفاي 1270 هـ)، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، ج 10، ص 122، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.
البيضاوي، ناصر الدين أبو الخير عبدالله بن عمر بن محمد (متوفاي 685 هـ)، أنوار التنزيل وأسرار التأويل (تفسير البيضاوي)، ج 5، ص 218، ناشر: دار الفكر – بيروت.
[13] . الشوكاني، محمد بن علي بن محمد (متوفاي 1255 هـ)، فتح القدير الجامع بين فني الروايهٔ و الدرايهٔ من علم التفسير، ج 5، ص 64، ناشر: دار الفكر – بيروت.
[14] . الأنصاري القرطبي، أبو عبد الله محمد بن أحمد (متوفاي 671 هـ)، الجامع لأحكام القرآن، ج 16، ص 326، ذيل آيه، ناشر: دار الشعب ـ القاهرهٔ.
[15] . همان.
[16] . الزهري، محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري (متوفاي 230 هـ)، الطبقات الكبرى، ج 8، ص 74، ناشر: دار صادر ـ بيروت.