borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد هشتم»
حكم گريز از جنگ:

بى ترديد گريز از ميدان نبرد، يكى از گناهان بزرگ محسوب مى‌شود كه هم از نظر عقل و هم از نظر شرع عملى است ناپسند؛ زيرا ثابت مى‌كند كه شخص فرار كننده از جنگ، به خداوند و وعده‌هايى كه داده است بى توجه بوده و حاضر نيست جان خود را در راه خداوند و دين اسلام فدا كند.

و اگر اين فرار سبب شود كه رسول خدا6 در ميان مشركين تنها مانده و افرادى كه از آن حضرت در مقابل حملات دشمنان دفاع نمايند نداشته باشد، حكم شديدترى پيدا مى‌كند.

خداوند كريم در باره فرار از جنگ مى‌فرمايد:

اى افرادى كه ايمان آورده‏ايد! هنگامى كه با انبوه كافران در ميدان نبرد رو برو شديد، به آن‌ها پشت نكنيد (و فرار ننماييد) !. و هر كس در آن هنگام به آن‌ها پشت كند، مگر آن كه هدفش كناره‏گيرى از ميدان براى حمله مجدد، و يا به قصد پيوستن به گروهى (از مجاهدان) بوده باشد، (چنين كسى) به غضب خدا گرفتار خواهد شد و جايگاه او جهنم، و چه بد جايگاهى است!.[1]

روايات بسيارى نيز در منابع روايى اهل سنت در حرمت فرار از جنگ وارد شده است كه به يك روايت اشاره مى‌كنيم:

محمد بن اسماعيل بخارى در صحيحش مى‌نويسد:

ابوهريره از رسول خدا6 نقل مى‌كند فرمود: از هفت چيز كه سبب ورود و بقاء در آتش مى‌شود بپرهيزيد. سؤال شد اين هفت چيز كدامند؟ فرمود: شرك به خداوند، كشتن انسانى كه خداوند ريختن خونش را حرام كرده است؛ مگر در صورت جرم باعث قتل، خوردن ربا و مال يتيم، فرار از جبهه جنگ و تهمت به زنان مؤمن كه دامن آنان از آلودگى پاك است.[2]

شوكاني، ذيل اين حديث مى‌گويد:

هفت مورد ذكر شده در اين حديث از گناهان بزرگ هستد كه مقصود ما از نقل اين حديث مورد ششم آن فرار از جنگ است كه‌ در اين حديث از گناهان بزرگ شمرده شده است و بعضى از دانشمندان آن را سبب فسق دانسته‌اند.[3]

ابن حزم اندلسى در باره حكم فرار از جنگ مى‌گويد:

براى مسلمان جايز و حلال نيست كه از مشرك و يا از مشركين فرار كند؛ هر چند كه زياد باشند و اگر قصد عقب نشينى هم داشته باشد بايد به اين نيت باشد كه با پيوستن به ديگر مسلمانان جنگ با آنان را ادامه دهد، در غير اين صورت فاسق خواهد بود؛ مگر توبه كند.

خداوند مى‌فرمايد: اى اهل ايمان! هرگاه با تهاجم كافران در ميدان كارزار روبرو شديد، مبادا از بيم آنان پشت به دشمن كرده و از جنگ بگريزيد. هر كس در روز جنگ به آن‌ها پشت نمود و فرار كرد، به طرف غضب و خشم خدا روى آورده و جايگاهش دوزخ كه بدترين منزل است خواهد بود.[4]

خليفه اول و دوم، مخالف جنگ با مشركين:

جنگ بدر، از مهم‌ترين جنگ‌هاى تاريخ صدر اسلام است؛ زيرا نقشى اساسى در برقرارى حكومت اسلامى در مدينه داشت. پيامبر اسلام6 پيش از آغاز جنگ با ياران خود مشورت كرد كه با قريش بجنگند يا اين كه به مدينه برگردند. عالمان اهل سنت تصريح كرده‌اند؛ كه هنگامى كه پيامبر6 اين مطلب را با ابوبكر و عمر در ميان نهادند، آن‌ها مخالفت خود را با جنگ اعلام كردند و برگشتن به مدينه را ترجيح دادند:

«أنس مى‌گويد: خبر بازگشت ابوسفيان به مدينه رسيد، رسول خدا6 با يكايك اصحاب و يارانش به گفتگو و مشورت نشست، ابوبكر سخن گفت؛ اما رسول خدا6 از وى روى برگرداند سپس عمر سخن گفت، رسول خدا از وى نيز روى برگرداند.

سعد بن عباده به پاخاست و گفت: آيا نظر و رأى ما را مى‌خواهى اى رسول خدا؟ قسم به آن كه جانم در دست او است، اگر فرمانت صادر شود كه آنان را در دريا غرق كنيم، چنين خواهيم كرد و اگر بگويى با غلاف شمشير پهلوهاى آنان را نوازش دهيم، چنين خواهيم كرد. پيامبر خدا6 پس از اين سخنان مردم را براى جنگيدن فراخواند تا آن كه در سرزمين بدر فرود آمدند.»[5]

اعراض و روى گردانى رسول اكرم6 از سخنان ابوبكر و عمر به خاطر اين بود كه آن دو سخنانى به زبان آوردند كه نشان‌دهنده عزت و شوكت قريش بود و باعث تضعيف روحيه مسلمانان گرديد؛ همان گونه كه در مصادر مهم ديگر اهل سنت به مضمون سخنان خليفه اول و دوم اشاره شده است:

«عمر بن الخطاب گفت: اى رسول خدا! قريش عزيز است، به خدا سوگند از روزى كه عزيز شده، ذلت نديده و از زمانى كه كافر شده ايمان نياورده است...».[6]

سؤال اساسى اين است كه آيا كسى كه اين چنين روحيه نسبت به كفار
داشته باشد، جمله «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ» در اين آيه شريفه، شامل حال او مى‌شود
يا خير؟

فرار ابوبكر در جنگ احد:

ترديدى نيست كه جمله «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ» با فرار از ميدان نبرد، سازگار نيست و به كسى كه در جنگ‌ها فرار كرده است، نمى‌توان گفت «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ» بوده. و خلفاى سه گانه در جنگ‌هاى زيادي؛ از جمله جنگ احد، خيبر و حنين فرار كرده‌اند.

يكى از دلائل فرار ابوبكر در جنگ احد، اعتراف خود او است. بسيارى از بزرگان اهل سنت به نقل از عائشه نوشته‌اند:

«عائشه مى‌گويد: ابوبكر هر گاه ياد روز اُحُد مى‌افتاد، گريه مى‌كرد و مى‌گفت: آن روز، روز طلحه بود. سپس گفت: نخستين كسى كه در آن روز (پس از فرار) بازگشت، من بودم، رسول خدا6 را ديدم كه با يكى از كفار مى‌جنگيد، به طلحه گفتم: همان جايى كه هستى باش كه من چيزهايى را از دست داده‌ام، مردى از خويشان من است كه عزيزتر است از تمام آن چه بين مشرق و مغرب است. و من به رسول خدا6 نزديك‌تر بودم، كسى را كه نمى‌شناختم به طرف رسول خدا آمد، هنگامى كه نزديك شد ديدم ابوعبيده جراح است، خودمان را به پيامبر رسانديم، ديدم دندان‌هاى جلوى آن حضرت شكسته شده و صورتش شكافته و دو حلقه از حلقه‌هاى زره در صورتش فرو رفته بود.»[7]


[1] . سوره الأنفال، آیه 15 و 16.

[2] . البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي 256 هـ)، صحيح البخاري، ج 3، ص 1017، ح 2615، كتاب الوصايا، ب 23، باب قَوْلِ اللَّـهِ تَعَالَى ( إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ . . . و ج 6، ص 2515، ح 6465، كتاب الحدود، ب 44، باب رَمْىِ الْـمُحْصَنَاتِ، تحقيق د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامهٔ ـ بيروت، الطبعهٔ: الثالثهٔ، 1407 ـ 1987.

[3] . الشوكاني، محمد بن علي بن محمد (متوفاي 1255 هـ)، نيل الأوطار من أحاديث سيد الأخيار شرح منتقى الأخبار، ج 8، ص 78 – 80، ناشر: دار الجيل، بيروت – 1973.

[4] . إبن حزم الظاهري، علي بن أحمد بن سعيد أبو محمد (متوفاي 456 هـ)، المحلى، ج 7، ص 292، المسألهٔ 923، لا يحل لمسلم ان يفر عن مشرك ولا عن مشركين ولو كثر عددهم أصلا. . .، تحقيق: لجنهٔ إحياء التراث العربي، ناشر: دار الآفاق الجديدهٔ ـ بيروت.

[5] . النيسابوري، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي 261 هـ)، صحيح مسلم، ج 5، ص 170، ح 4513، كتاب الجهاد والسير (المغازى )، باب غَزْوَهٔ بَدْر، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي ـ بيروت.

[6] . البيهقي، أبي بكر أحمد بن الحسين بن علي (متوفاي 458 هـ)، دلائل النبوهٔ ج 3، ص 107.

[7] . الطيالسي البصري، سليمان بن داود أبو داود الفارسي (متوفاي 204 هـ)، مسند أبي داود الطيالسي، ج 1، ص 3، ناشر: دار المعرفهٔ ـ بيروت.

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: