borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد هشتم»
13. تلاش عمر بر تحريف آيه (السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ)

در اين آيه كريمه خداوند متعال مسلمانان را به سه دسته تقسيم كرده است: 1. پيشى گيرندگان مهاجر؛ 2. پيشى گيرندگانى از انصار؛ 3. افرادى كه از كارهاى نيك آن‌ها پيروى كنند.

اما از آن جايى كه خليفه دوم، قائل به برترى قبيله قريش بر تمام قبائل بود و از طرفى پذيرفتن اين كه قرآن كريم از قبيله ديگرى تمجيد كرده باشد، براى او بسيار سخت بود، تصميم گرفت در آن تصرف كند.

طبق آن چه كه دانشمندان اهل سنت نوشته‌اند، جناب خليفه با حذف «واو» از جمله «وَ الَّذينَ اتَّبَعُوهُمْ» و صفت قرار دادن آن براى «المهاجرين»، آيه را اين گونه تلاوت مى‌كرده‌ است:

والسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ من المهاجرين والأنصار الذين اتبعوهم بإحسان.

حذف «واو» توسط خليفه چند نتيجه داشت:

الف: آيه شامل دو دسته از مسلمانان مى‌شود: 1. پيشى گيرندگان مهاجر؛ ‌2. انصارى كه از مهاجرين پيروى مى‌كنند!، و قسم سومى وجود ندارد.

ب: انصار اصالتاً فضيلتى ندارند و اگر فضيلتى هم باشد به خاطر پيروى آن‌ها از مهاجرين است.

ج: رضايت از مهاجرين بدون قيد و شرط (لا بشرط) است؛ ولى رضايت از انصار به شرط پيروى از اعمال نيك مهاجرين است (بشرط شيء) و تابعين (بقيه مسلمانان) هيچ بهره‌اى از اين آيه نمى‌برند (بشرط لا).

در حقيقت با اين تحريف كوچك، مى‌خواست به انصار بفهماند كه بر شما واجب است كه از مهاجرين پيروى كنيد!.

در اين صورت معناى آيه اين مى‌شود كه خداوند از مهاجرين و افرادى
كه از مهاجرين پيروى مى‌كنند، راضى است و آنان را به بهشت برين خواهد برد.

قاسم بن سلام در فضائل القرآن مى‌نويسد:

عمر آيه را به گونه‌اى تلاوت كرد كه بين (الانصار) و (الَّذينَ) از حرف واو استفاده نكرد و آن را حذف كرد، زيد بن ثابت گفت: الذين را با واو بايد خواند، دو مرتبه عمر بدون واو خواند، زيد عقب نشينى كرد و گفت: گويا خليفه بهتر مى‌داند، عمر دستور داد تا اُبىّ بن كعب را حاضر كنند، هنگامى كه آمد از وى پرسيد، او پاسخ داد: ﴿وَ الَّذينَ اتَّبَعُوهُمْ﴾ يعنى واو عطف دارد، عمر قبول كرد و گفت: از اُبىّ پيروى مى‌كنيم و اين جمله را دو بار تكرار كرد.[1]

فخر رازى در تفسير كبير مى‌نويسد:

روايت شده است: عمر بن خطاب هنگامى كه آيه (السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ) را قرائت مى‌كرد، واو (وَ الَّذينَ) را حذف مى‌كرد و آن را وصف (الانصار) قرار مى‌داد، و اين حذف بدون جهت نبود؛ زيرا تمجيد خداوند در اين آيه مختص به مهاجران نخستين مى‌شد و براى انصار فضيلتى نمى‌ماند؛ بلكه امتياز آنان در تبعيت از مهاجران بود و بس.[2]

و ثعلبى در تفسيرش مى‌نويسد:

عمر آيه را خواند ولى واو را از الذين حذف كرد، ابى بن كعب به عمر گفت: اين جمله با واو درست است و چند مرتبه آن را تكرار كرد، سپس گفت: به خدا سوگند اين چنين آن را بر رسول خدا6 خواندم و تو در آن زمان پير مردى بودى كه در بقيع ساكن بودي، عمر گفت: شما قرآن را حفظ كرديد و ما فراموش كرديم، شما فارغ البال بوديد و ما گرفتار، شما حاضر بوديد و ما غائب، سپس به ابى گفت: آيا در اين فضيلت انصار هم شركت دارند؟ ابى گفت: آري، به همين جهت عمر گفت: من فكر مى‌كردم كه هيچ كس به رتبه و درجه ما نمى‌رسد، ابى گفت: مشاركت انصار در فضائل و درجه‌ها را در اول سوره جمعه ﴿وَ آخَرينَ مِنْهُمْ لَمَّا يَلْحَقُوا بِهِمْ﴾، و اواسط سوره حشر ﴿وَ الَّذينَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ﴾، و آخر سوره انفال ﴿وَ الَّذينَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا مَعَكُمْ فَأُولئِكَ مِنْكُمْ﴾ مى‌توانى ببيني.[3]

از همه اين‌ها مهمتر و البته بسيار تأسف آور اين كه جناب خليفه؛ قسم ياد مى‌كند كه خداوند آيه را همان طور نازل كرده است كه او مى‌خواند وآن حذف كلمه (وَ الانصار) از آيه بود، نه آن گونه كه الآن در قرآن ثبت شده است.

ابن شبه نميرى در تاريخ المدينهٔ مى‌نويسد:

عمر آيه ﴿والسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ﴾ را با حذف (وَ الاَنصار) قرائت كرد، اُبىّ آيه را صحيح و كامل خواند، عمر دو باره مانند صورت اول قرائت كرد و گفت: شهادت مى‌دهم كه خدا آيه را آن گونه كه خواندم نازل كرده است، اُبىّ گفت: من شهادت مى‌دهم كه آن گونه كه من خواندم نازل شده است.[4]

اگر واقعاً همان طور كه جناب خليفه سوگند خورده، خداوند «الذين» را بدون واو و كلمه (الانصار) نازل كرده، چرا فورى و بدون هيچ مقاومتى تسليم مى‌شود و سخن أبى را مى‌پذيرد؟ چرا شاهدان ديگرى براى اثبات سخن اُبيّ، درخواست نمى‌كند؟

و اگر اصل آيه آن طور بوده كه أبى گفته و جناب خليفه در اجتهادش اشتباه كرده است، چرا تلاش مى‌كند كه با سوگند خوردن قرآن را تحريف نمايد؟

بلى خداوند تبارك و تعالى وعده داده است كه خود كتابش را حفظ نمايد؛ از همين رو است كه تمام اين تلاش‌ها ناكام مانده و دست بد خواهان قرآن براى هميشه از دست درازى به آن كوتاه مى‌شود.[5]

 


[1] . البغدادي، أبو عُبيد القاسم بن سلاّم (متوفاي 224 هـ)، فضائل القرآن، ج 2، ص 66؛

[2] . الرازي الشافعي، فخر الدين محمد بن عمر التميمي (متوفاي 604 هـ)، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب، ج 16، ص 8، ناشر: دار الكتب العلميهٔ ـ بيروت، الطبعهٔ: الأولى، 1421 هـ ـ 2000م.

[3] . الثعلبي النيسابوري، أبو إسحاق أحمد بن محمد بن إبراهيم (متوفاي 427 هـ)، الكشف والبيان (تفسير الثعلبي )، ج 5، ص 8.

[4] . النميري البصري، أبو زيد عمر بن شبهٔ (متوفاي 262 هـ)، تاريخ المدينهٔ المنورهٔ، ج 1، ص 375، ح 1170، تحقيق علي محمد دندل وياسين سعد الدين بيان، ناشر: دار الكتب العلميهٔ ـ بيروت ـ 1417ه ـ ـ 1996م.

[5] . گروه پاسخ به شبهات، مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر 4.

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: