borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد هشتم»
ظلم به فاطمهﹴ و هشدار به انصار

صدیقه اطهر در ادامه می‌‌‌فرماید:

فَتِلْكَ ـ وَ اللَّـهِ ـ النَّازِلَةُ الْكُبْرَى، وَ الْمُصِيبَةُ الْعُظْمَى، لَا مِثْلَهَا نَازِلَةٌ، وَ لَا بَائِقَةٌ عَاجِلَةٌ، أَعْلَنَ بِهَا كِتَابُ اللَّـهِ ـ جَلَّ ثَنَاؤُهُ ـ فِي أَفْنِيَتِكُمْ، فِي مُمْسَاكُمْ وَ مُصْبَحِكُمْ، هُتَافاً وَ صُرَاخاً، وَ تِلَاوَةً وَ إِلْحَاناً، وَ لَقَبْلَهُ مَا حَلَّ بِأَنْبِيَاءِ اللَّـهِ وَ رُسُلِهِ، حُكْمٌ فَصْلٌ وَ قَضَاءٌ حَتْمٌ، «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى‏ عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّـهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اللَّـهُ الشَّاكِرِينَ.»  

إِيهاً بَنِي قَيْلَةَ! أَ أُهْضِمَ تُرَاثُ أَبِي وَ أَنْتُمْ بِمَرْأًى مِنِّي وَ مَسْمَعٍ، وَ مبتد وَ مَجْمَعٍ؟، تَلْبَسُكُمُ الدَّعْوَةُ، وَ تَشْمَلُكُمُ الْخِبْرَةُ، وَ أَنْتُمْ ذَا الْعَدَدِ وَ الْعُدَّةِ، وَ الْأَدَاةِ وَ الْقُوَّةِ، وَ عِنْدَكُمُ السِّلَاحُ وَ الْجُنَّةُ، تُوَافِيكُمُ الدَّعْوَةُ فَلَا تُجِيبُونَ، وَ تَأْتِيكُمُ الصَّرْخَةُ فَلَا تُغِيثُونَ، وَ أَنْتُمْ مَوْصُوفُونَ بِالْكِفَاحِ، مَعْرُوفُونَ بِالْخَيْرِ وَ الصَّلَاحِ، وَ النُّجَبَةُ الَّتِي انْتُجِبَتْ، وَ الْخِيَرَةُ الَّتِي اخْتِيرَتْ، قَاتَلْتُمُ الْعَرَبَ، وَ تَحَمَّلْتُمُ الْكَدَّ وَ التَّعَبَ، وَ نَاطَحْتُمُ الْأُمَمَ، وَ كَافَحْتُمُ الْبُهَمَ، فَلَا نَبْرَحُ أَوْ تَبْرَحُونَ، نَأْمُرُكُمْ فَتَأْتَمِرُونَ، حَتَّى إِذَا دَارَتْ بِنَا رَحَى الْإِسْلَامِ، وَ دَرَّ حَلَبُ الْأَيَّامِ، وَ خَضَعَتْ ثَغْرَةُ [نَعْرَةُ] الشِّرْكِ، وَ سَكَنَتْ فَوْرَةُ الْإِفْكِ، وَ خَمَدَتْ نِيرَانُ الْكُفْرِ، وَ هَدَأَتْ دَعْوَةُ الْهَرْجِ، وَ اسْتَوْسَقَ نِظَامُ الدِّينِ، فَأَنَّى حُرْتُمْ بَعْدَ الْبَيَانِ، وَ أَسْرَرْتُمْ بَعْدَ الْإِعْلَانِ، وَ نَكَصْتُمْ بَعْدَ الْإِقْدَامِ، وَ أَشْرَكْتُمْ بَعْدَ الْإِيمَانِ؟ 

یعنی: «به خدا سوگند که این مصیبت از همه مصیبت‌ها بزرگ‌تر و عظیم‌تر است، که همچون آن مصیبتى نبوده و بلاى جانگدازى در این دنیا به پایه آن نمى‌رسد، کتاب خدا آن را آشکار کرده است، کتاب خدایى که در خانه‏‌هایتان، و در مجالس شبانه و روزانه‏‌تان، آرام و بلند، و با تلاوت و خوانندگى آن را مى‌‏خوانید، این بلائى است که پیش از این به انبیاء و فرستاده شدگان وارد شده است، حکمى است حتمى، و قضائى است قطعى، خداوند می‌فرماید: محمد پیامبرى است که پیش از وى پیامبران دیگرى درگذشتند، پس اگر او بمیرد و یا کشته گردد به عقب برمى‌‏گردید، و آن‌کس که به عقب برگردد به خدا زیانى نمی‌رساند، و خدا شکرکنندگان را پاداش خواهد داد».

اى پسران قیله ـ گروه انصار ـ آیا نسبت به میراث پدرم مورد ظلم واقع شوم در حالى که مرا می‌بینید و سخن مرا می‌شنوید، و داراى انجمن و اجتماعید، صداى دعوت مرا همگان شنیده و از حالم آگاهى دارید، و داراى نفرات و ذخیره‏ اید، و داراى ابزار و قوه‌اید، نزد شما اسلحه و زره و سپر هست، صداى دعوت من به شما می‌رسد ولى جواب نمی‌دهید، و ناله فریاد خواهیم را شنیده ولى به فریادم نمی‌رسید، در حالى که به شجاعت معروف و به خیر و صلاح موصوف می‌باشید، و شما برگزیدگانى بودید که انتخاب شده، و منتخباتى که براى ما اهل‏بیت برگزیده شدید!

با عرب پیکار کرده و متحمّل رنج و شدت‌ها شدید، و با امت‌ها رزم نموده و با پهلوانان به نبرد برخاستید، همیشه فرمانده بوده و شما فرمانبردار، تا آسیاى اسلام به گردش افتاد، و پستان روزگار به شیر آمد، و نعره‏‌هاى شرک‏ آمیز خاموش شده، و دیگ طمع و تهمت از جوش افتاد، و آتش کفر خاموش و دعوت نداى هرج و مرج آرام گرفت، و نظام دین کاملاً ردیف شد، پس چرا بعد از اقرارتان به ایمان حیران شده، و پس از آشکارى خود را مخفى گرداندید، و بعد از پیشقدمى عقب نشستید، و بعد ایمان شرک آوردید».

حضرت زهرا3 در ادامه می‌‌‌فرماید:[1]

به خدا قسم مثل این حادثه‌ها، پشامدهای بزرگی بود که هیچ مصیبتی مانند او نیست و هیچ نظیر نداشت.

این مصیبت را کتاب خداوند جل ثنائه در آستانة خانه‌‌‌های شما و در شامگاهان و صبحگاهان خبر داده بود آن هم با صدای بلند، با ندا و فریاد و خواندن، یعنی با تلاوت و با نغمه. یعنی هر کس قرآن را به یک نحو در شبانه‌روز می‌‌‌خواند و از مضامین آن اطلاع دارد که یک مضمون آن هم رحلت پیغمبر اکرم6 است. حضرت در این عبارت اشاره دارد که رحلت پیامبر6 که امری غیر مترقبه نبود که بگویید این حادثه برای ما غیر قابل پیش بینی بود پس می‌‌‌دانستید که پیغمبر وفات می‌‌‌کند.

و قرآن خبر داده از آنچه که به انبیاء الهی و فرستادگان خداوند در گذشته رسیده. یعنی مگر این نبود که انبیاء آمدند و به وظیفه رسالت خود عمل کردند و رفتند؟ حضرت بعداً آیه مورد استناد خود را نیز قرائت می‌‌‌کند. به هرحال وقتی رحلت پیغمبر امری قابل پیش بینی بود پس قطعاً باید کسی جایگزین وی در رأس حکومت شود.

این مرگ، حکم قطعی و قضای الهی برای همه کس است.

یعنی خداوند می‌‌‌فرماید: محمّد نیست مگر رسول خدا که قبل از او هم پیامبرانی آمدند حال اگر این پیغمبر رحلت کند یا کشته شود شما عقب‌گرد می‌‌‌کنید؟[2]

به هر حال همه پیامبران قبلی هم وفات کردند و این مرگ هم یک حکم الهی و قضای حتمی است.

همه می‌‌‌میرند و فقط خداوند است که باقی می‌‌‌ماند.[3] پس همة شما می‌‌‌دانستید که پیغمبر هم می‌‌‌میرد چون هر روز آیه‌‌‌های قرآن در برابر شما بود. پس در فکر هم بودید که کسی باید پس از وی زمام امور را به دست گیرد. به نظر من حضرت از این آیه استفاده می‌‌‌کند که پس از رحلت رسول اکرم6 گروهی به قهقهرا بر می‌‌گردند و به رسوم جاهلیت عرب قبل از اسلام رجوع می‌‌‌کنند، زیرا آیه هم به صورت سؤال می‌‌‌گوید: ﴿انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِكُمْ﴾.[4] حضرت می‌‌‌فرماید: آیا شما مرتجع می‌‌‌شوید و به جاهلیت بر می‌‌‌گردید؟

این مسئله عقبگرد در قرآن، نهج البلاغه و در روایات خاصّه و حتی روایات عامّه هم آمده است. در کنز العمّال و صحیح بخاری هم آمده است، که از پیغمبر نقل شده که فرمودند: وقتی من وفات کنم عده‌‌ای از شما به همان عادت جاهلیت خودشان عقبگرد می‌‌‌کنند. در خطبة 150 نهج البلاغه آمده است:

بعضی وقتی پیغمبر اکرم6 قبض روح شد عده‌‌ای به قهقهرا برگشتند. و آن راه‌ها آنها را به هلاکت انداخت. و آنها بر آراء نادرست اعتماد کردند.

در روایات دیگر هم دارد؛ که بعد از رحلت رسول اکرم6 مردم مرتد شدند غیر از سه نفر و در بعضی نسخه‌‌ها چهار نفر. در کنز العمّال هم روایتی است که به چند صورت از عامّه نقل شده است و خلاصة آن چنین است که روز قیامت پیغمبر اکرم6 می‌‌‌بیند که عده‌‌ای از اصحابشان را به سمت شِمال یعنی به طرف جهنم می‌‌‌برند، دست به دعا برداشته می‌‌‌فرمایند:

خدایا این اصحاب من را نجات بده اینها را دارند به جهنم می‌‌‌برند، در روایت دیگری نقل می‌‌‌کند، یعنی عرض می‌‌‌کند: ‌ای خدا امّت مرا چرا به جهنم می‌‌‌برند؟ خطاب می‌‌‌شود به پیغمبر که: تو نمی‌‌‌دانی که اینها بعد از تو چه کردند و چه حادثه‌‌ای آفریدند. اینها به دوران جاهلیتشان برگشتند.

در یک روایت دیگر هم دارد که پیغمبر6 در پاسخ می‌‌‌گوید:

«خدایا! من گواه اینان بودم تا وقتی که بین این‌ها بودم ولی وقتی که مرا از دنیا بردی دیگر تو بودی که بر رفتار آنها ناظر و مراقب بودی. یعنی این‌‌ها تا زمانی که من در میانشان بودم من گواه بر آنها بودم و بعد از آن دیگر خودت می‌‌‌دانی که چه کردند»[5]. در روایتی در صحیح بخاری آمده است پیغمبر می‌‌‌فرماید:

در قیامت من منتظرم که چه کسی بر من وارد می‌‌‌شود.

اما به خدا سوگند می‌‌‌بینم که از آمدن عده‌‌ای مانع می‌‌‌شوند، آنجا من به خدا عرض می‌‌‌کنم این‌‌ها از من و امّت من هستند پس به من می‌‌‌گوید:

تو نبودی (به ظاهر) كه ببینی این‌‌ها بعد از تو چه کردند و به دوران جاهلیّتشان عقب‌گرد کردند. دقت کنید این روایت را که خواندم خود عامه نقل می‌‌‌کنند و نظیر این معنا در روایات بسیار است. به هر حال حضرت در همین عبارت اخیر به آیة دیگری از قرآن هم استشهاد می‌‌‌کنند.

امّا بدانید با عقب گرد کردن و برگشتن برخی به جاهلیّت گذشته ضرری به خدا نمی‌‌‌رسد و جزای خدا برای آنهاست که پا بر جا ماندند و شاکر بودند.[6] یعنی گمان نشود با عقب نشینی بعضی به خدا لطمه می‌‌‌خورد، نه، این ضرر به خود آنهاست و زیان هم به خود آنها می‌‌‌رسد.

در اینجا حضرت زهرا3 می‌فرماید: ‌ای فرزندان قَیْله! گفته می‌‌‌شود قَیْله نام زنی بوده است که اوس و خزرج یعنی گروه‌‌‌های که انصار از آنها تشکیل شده بود از فرزندان او هستند. به نظر من اینجا حضرت6 خواسته آنها را نکوهش کند و بگوید شما کسانی هستید که خود استقلال فکری ندارید و در حوادث راه گریز را پیش می‌‌‌گیرید. گویی حضرت فاطمه3 به اصطلاح امروزی به آنها می‌‌‌گوید شما هنوز کودکید و از خود استقلال ندارید.

آیا من از میراث پدرم محروم شوم در حالی که شما مرا می‌‌‌بینید و صدای مرا می‌‌‌شنوید[7] و صدای شما را می‌‌‌شنوم و در یک اجتماع هستیم. حضرت3 در اینجا تمام راه‌های عذر آنان را می‌‌‌بندد می‌‌‌گوید: نمی‌‌‌توانید بعداً بگویید ما نبودیم، چرا که هستید، مرا هم می‌‌‌بینید که مورد ظلم قرار گرفته‌ام من هم شما را می‌‌‌بینم، صدای همدیگر را می‌‌‌شنویم من هم که دارم می‌‌‌گویم و از شما تقاضای قیام و حمایت از حق می‌‌‌کنم، پس دیگر عذری ندارید و ندای مظلومیت مرا می‌‌‌شنوید. یعنی؛ اگر دور بودید و یکدیگر را نمی‌‌‌دیدیم و صدای هم را نمی‌‌‌شنیدیم، عذر داشتید. ولی حال این طور نیست و هیچ عذری ندارید.

همه شما زیر پوشش دعوت من بودید و همه شما هم از خبرها آگاه شدید. یعنی ندای من به همة شما می‌‌‌رسد و عذر ندارید و نمی‌‌‌توانید ادعا کنید که جریان را نمی‌‌‌دانید. اشارة حضرت3 به این است که مگر من و شوهرم بعد از رحلت پیغمبر6 راه نیفتادیم. شبانه در خانة همة شما و مگر درخواست نکردیم؟ مگر اصرار نکردیم؟ از اینجا معلوم می‌‌‌شود كه حضرت قبلاً هم اینها را دعوت کرده است.

و این در حالی است که شما نیروی انسانی و ابزار و توان هم دارید. در هر مبارزه‌‌ای به حسب ظاهر دو چیز لازم است؛ یکی نیروی انسانی، و دیگری تجهیزات و وسائل مبارزه، حضرت3 می‌‌‌فرماید: شما که هر دوی اینها را دارید.

و سلاح و سپر هم نزد شما موجود است. البته می‌‌‌توان سلاح و سپر معمولی را تصور کرد یا هر آنچه برای مبارزه و دفاع از خود لازم است. یعنی از هر نظر مجهّزید.

مکرّراً دعوت من به شما می‌‌‌رسد امّا پاسخ نمی‌‌‌گویید، صدای فریاد و استغاثه من به شما رسید ولی جواب نمی‌‌‌دهید. توجه کنید گاهی کسی دیگران را به طور عادی صدا می‌‌‌زند امّا گاه با یک حالت ناله و سوختن، این صدا کردن با ناله و تضرع را استغاثه می‌‌‌گویند. حضرت6 می‌‌‌فرماید: من این طور در خانه‌‌‌های شما آمدم و تقاضای کمک کردم، امّا شما پاسخ ندادید.

و شما که به جنگ آوری و خیر و صلاح معروف هستید و آن نخبه‌‌‌هایی بودند که انتخاب شدید، شما مردمان خیّری هستید که برای ما اهل بیت انتخاب شدید، شما همان‌‌ها هستید که با عرب جنگیدید و سختی‌‌ها و مشقت‌‌ها را تحمل کردید و با گروه‌‌‌های مختلف و با افراد بی منطق مبارزه کردید. اشاره به این که انصار امتیازی نسبت به دیگران داشتند چون حمایت از پیغمبر اکرم6 و اهل بیت: کرده بودند.

حضرت در این عبارات به سوابق انصار اشاره می‌‌‌کند و می‌‌‌گوید؛ شما برای دفاع از پیامبر6 و دین خدا مبارزه‌ها کردید، با سران عرب جنگیدید و سختی‌ها و رنج‌‌ها را تحمّل کردید و با ملّت‌‌ها و افراد بُهم مبارزه کردید. بُهم یعنی؛ آدمی که عقل ندارد و بی منطق است.

ما و شما که زایل نشده‌ایم. ما و شما چنان بودیم که ما امر می‌‌‌کردیم و شما هم اجابت و عمل می‌‌‌کردید، تا این‌که به وسیله ما چرخ اسلام به گردش درآمد یعنی دین حق پیروز شد.

و برکات روزگار مثل شیر خوردنی جریان پیدا کرد و زیاد شد. یعنی اسلام موجب بهره‌برداری شما شد حضرت می‌‌‌خواهد بگوید آیا اینها غیر از نتایج رهبری پدر من و جنگاوری شوهر من بود؟ این نعمت‌‌ها همه از ناحیة ما بود.

و بینی شرک (یا سینة شرک) به خاک مالیده شد و به ذلّت درآمد.

و طغیان فریب و دروغ ساکت شد و آتش‌‌‌های کفر خاموش گردید. موج فتنه آرام گرفت و نظام حکومت الهی برقرار شد. همه این‌‌ها به واسطة ما اهل بیت: بود، اشاره به این که حکومت به دست پدر و شوهرم به پا شد.

بعد از همة این‌ها حال چه شد که مجرم هستید یعنی بعد از این‌که حق روشن شد چرا این همه جُرم می‌‌‌کنید (یا متحیرید یعنی از چه چیز متحیر شده‌اید) ؟ با تلاش‌‌‌های پیغمبر6 و تحمل سختی‌‌ها توسط علی7 اسلام استقرار یافت، شما هم که حامی آن بودید، حال پیامبر6 وفات کرده است، پس چه شد که شما دست از دین و حمایت از حق برداشتید؟

در مورد این که دلیل این عقب نشینی انصار چه بود می‌‌‌توان در یک کلمه گفت؛ فقط راحت طلبی و حبّ نفس. بنابراین دقت کنید، نکند ما هم در یک مرتبه مصداق فرمایشات حضرت زهرا3 باشیم؟ زیرا آنچه حضرت می‌‌‌فرماید، فقط اختصاص به آن گروه ندارد. نکند ما هم گاه حالی به حالی می‌‌‌شویم و پایداری نمی‌‌‌کنیم و همین که کمی از آرامش و رفاه جانی و مالی ما كم شود دست از حق و حقیقت بر می‌‌‌داریم و به سراغ راحت طلبی می‌‌‌رویم؟ آیا ما حاضریم برای اسلام، پیغمبر اکرم6، علی7، زهرا3 و. .. بایستیم و مقاومت کنیم یا این که به محض اینکه یک ذرّه به امور مادّی و شکمی‌مان لطمه بخورد همه چیز یادمان می‌‌‌رود؟ آیا حاضریم کمی به شهرت و رفاه و امور دنیوی‌مان لطمه بخورد امّا در راه دفاع از نظام حکومت اسلامی ایستادگی کنیم؟

گروهی که مخاطب حضرت3 در آن مجلس بودند به حکومت اسلامی حقیقی پُشت کرده بودند. آن هم برای لطمه نخوردن به منافع شخصی و رفاه دنیوی، به هر حال هر یک از ما باید بیندیشد که وضعش چگونه است و تا چه حد مصداق فرمایشات حضرت3 است.

و شما بعد از اعلان حق آن را پنهان کردید و بعد از اقدام، به گذشته خود رجوع کردید و بعد از ایمان آوردنتان مشرک شدید.

حضرت، همچنان به مسئله عقب‌نشینی انصار از حق اشاره می‌‌‌کند و می‌‌‌گوید: شما که قبلاً به طور علنی خلافت علی7 را در غدیر پذیرفته بودید و بیعت کردید، پس چرا الان پنهان کاری می‌‌‌کنید و می‌‌‌پوشانید و چرا بعد از ایمان، دوباره مشرک شدید.

در مورد شرک لازم است توضیحی داده شود. در معارف اسلامی یک اصل عقلی داریم که انسان سلطة هیچ موجودی غیر از خدا را نباید بپذیرد، یعنی فقط باید مطیع خداوندی باشد که خالق انسان است و این یك اصل عقلی و یك قانون است؛ که چون خداوند بر انسان مالکیت حقیقیه، دارد انسان باید صرفاً مطیع او باشد، حال اگر خداوند به انسان امر کرد که از شخص خاصّی اطاعت کن، در
اینجا اطاعت از انبیاء و اولیاء همان اطاعت از خداست و بس.

هر که از شما انبیاء و اولیاء اطاعت کند همانا از خداوند اطاعت کرده است.

حال اگر انسان مطیع خدا در اطاعت بود نام آن را توحید در اطاعت می‌‌‌گذاریم یعنی توحید در سلطه‌پذیری. همان طور که توحید، در ذات و صفات و عبادت هم داریم. حال در توحید اطاعت؛ اگر انسان خودش را در سلطة غیر خدا و غیر آن که خدا به اطاعت او امر کرده قرار داد، این انسان مشرک است به این معنا که شرک در اطاعت دارد. این شرک در ذات و صفات نیست، بلکه معنای خاصی از شرک است که همان شرک در اطاعت است.

حضرت زهرا3 می‌‌‌فرماید: شما در غدیر خم به امر الهی سلطه و ولایت و خلافت علی7 بعد از پیغمبر6 را پذیرفتید. پیغمبر6 هم از ناحیة خداوند مأمور بود که شما را رهبری کند و شما هم موظف بودید که به حکم ﴿أَطيعُوا اللَّـهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ﴾[8] از او اطاعت کنید. بعد خداوند به پیامبر6 فرمود که علی7 را معرفی کن تا بعد از تو، از او اطاعت کنند و شما هم در غدیر خم پذیرفتید. حال چون عهد خود را شکستید پس دچار شرک در اطاعت خدا شده‌اید و این همان معنای ﴿أَشْرَكْتُمْ بَعْدَ الْإِيمَانِ﴾ است نه آن شرک اصطلاحی که معمولاً همراه با کفر مطرح می‌‌‌شود و عبارت بعد حضرت نیز اشاره به همین معنا دارد.



[1] . گفتاری از مرحوم آیهٔ الله آقا مجتبی تهرانی.

[2] . سوره آل عمران، آیه 144.

[3] . سوره رحمن، ایه 26 و 27.

[4] . سوره آل عمران، آیه 144.

[5] . مضمون آیه 117 سوره مائده.

[6] . سوره آل عمران، آیه 141.

[7] . در نسخة دیگر مبتدء است.

[8] . سوره آل عمران، آیه 32. (برگرفته از پایگاه تخصصی منبرها: www. Menbarha. ir)

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: