در این زمینه، اولین چیزی که ذهن انسان را به خود مشغول میکند این است که چرا در کتاب خدا، درباره بعضی از ویژگیهای اهل بیت سخن به میان آمده، ولی بحثی از مصادیق آن خاندان پاک مطرح نشده است؟ و یا اینکه اصلا چرا به صراحت مصادیق اهل بیت در قرآن کریم ذکر نشده است؟
در پاسخ به این سؤال، میتوان گفت:[1]
الف. در قرآن کریم تفصیل همه مطالب ذکر نشده و بیان مفصّل به سنّت نبوی واگذار گردیده است. بالطبع اگر حجیّت سنّت پیامبر را همانند حجیّت کتاب خدا پذیرفتیم، چه فرقی میکند که مسئله ای در کتاب خدا بیان شود یا در سنّت رسول خدا6؟
ب. اگر قرآن کریم به مسئله «ولایت اهل بیت» اشاره میکرد، معلوم نبود که اختلاف و نزاع برداشته شود، بلکه ممکن بود ریاست طلبان با ترفندهای گوناگون به توجیهات دیگری دست بزنند؛ مثلا، امکان داشت بگویند: کلمه «ولایت» یا «امامت» و امثال آن معانی مختلفی دارد و معلوم نیست که مراد قرآن کدام یک از این معانی است.
ج. اگر به صراحت نام اهل بیت: به عنوان خلفای پبامبر در قرآن میآمد، به احتمال زیاد، ریاست خواهان و قدرت طلبان به تحریف قرآن ـ هر چند تحریف معنوی آن ـ دست میزدند. برای مثال، به چند مورد اکتفا میشود:
ـ مسئله «ارث» در قرآن و ممنوع کردن حضرت فاطمه3 از «فدک»؛
ـ یک سهم از خمس به «ذوی القربی» تعلّق میگیرد که ابوبکر آن را حذف کرد.
ـ سهم «مؤلفهٔ القلوب» از زکات و حذف آن از سوی ابوبکر؛
ـ متعه حج و متعه زنان و حذف آن از سوی عمر؛
ـ نصّ قرآن درباره وجوب مودّت اهل بیت: و فراهم ساختن اسباب اذیت و آزار اهل بیت: توسط مخالفين؛
ـ نصّ قرآن درباره شأن عالی پیامبر و به عکس، متهم کردن ایشان به هذیان گویی در پایان عمر شریفش.
د. اگر نام اهل بیت در قرآن میآمد، به احتمال زیاد، به آتش خاموش نشدنی اختلاف دامن زده میشد. همین امر مایه درگیری و جنگ خونین میان گروههای مسلمان میشد که به یقین، در آن شرایط، به ضرر اسلام و مسلمانان بود.
در بخش دوم، با کمک از آیه تطهیر، اثبات گردید که این آیه درباره اهل بیت: نازل شده است. حال میخواهیم بدانیم که آیه تطهیر درباره چه کسانی مصداق پیدا میکند؟ روایات فراوانی در دست داریم که نشان میدهد آیه تطهیر در شأن پیامبر، حضرت علی، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسین: نازل شده است:[2]
1. روایاتی که از برخی همسران پیامبر نقل شده است: هنگامی که پیامبر سخن از این آیه شریفه میگفت، ما از او سؤال کردیم که آیا ما هم جزو آن هستیم، فرمود: شما خوبید، اما مشمول این آیه نیستید! از جمله این موارد، روایت ثعلبی در تفسیر خود است به نقل از: امّ سلمه و عایشه (طبق نقل عامّه).
- : را فراخواند ـ و یا به خدمت ایشان آمدند. پیامبر عبایی بر آنها افکند و فرمود: خداوندا! اینها خاندان من هستند؛ رجس و آلودگی را از آنها دور کن. در این هنگام، آیه «تطهیر» نازل گردید. دانشمند معروف، حاکم حسکانی نیشابوری، در شواهد التنزیل، این روایات را به طرق متعدد از راویان گوناگون گردآوری کرده است.[3]
- 3 میگذشت، صدا میزد: «الصلاة! الصلاة! أَهْلَ الْبَيْتِ!إِنَّما يُريدُ اللَّـهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً.» این حدیث را حاکم حسکانی از انس بن مالک نقل کرده است.
در روایت دیگری که از ابوسعید خدری از پیامبر نقل شده است، میخوانیم: پیامبر این برنامه را تا هشت یا نه ماه ادامه داد. حدیث مزبور را از ابن عبّاس از پیامبر نقل کرده است. قابل توجه اینکه عایشه، همسر پیامبر ـ که طبق گواهی تاریخ اسلام، در بازگو کردن فضایل خود و ریزه کاریهای ارتباطش با پیامبر از چیزی فروگذار نمیکرد ـ اگر مشمول این آیه واقع میشد، قطعاً در لابه لای سخنانش به مناسبتهایی از آن سخن میگفت، در حالی که هرگز چنین چیزی از او نقل نشده است.
4. روایات متعددی از ابوسعید خدری، صحابی معروف، نقل شده است که با صراحت گواهی میدهد: این آیه تنها درباره همان پنج تن نازل شده است. این روایات به قدری زیاد است که بعضی از محققان آن را متواتر میدانند.[4]
صرف نظر از روایاتی که در باب امامت، ولایت و مرجعیت دینی اهل بیت: وارد شده، مانند حدیث «ثقلین»، حدیث «سفینه» و حدیث «نجوم»، روایات دیگری از پیامبر اکرم6رسیده است که ائمّه دوازده گانه را مشخصاً بیان میکند.[5]
روایات شیعه نیز در این باب فراوان است. آیهٔ اللّه صافی در کتاب منتخب الاثر در این باره 885 حدیث آورده که 271 حدیث مضمونش این است: خلفای پیامبر اکرم6 دوازده نفرند و 133 حدیث به این مضمون اشاره دارد که امامان دوازده نفرند که نخستین آنها حضرت علی7 است. 91 حدیث هم به این مضمون است: نخستین امام، علی7 و آخرین آنها مهدی4 است. 94 حدیث مضمونش این است که امامان دوازده نفرند و آخرین آنها مهدی4 است. 139 حدیث مضمونش این است که امامان دوازده نفرند که نه تن ایشان از فرزندان امام حسین7 هستند. 107 حدیث به این مضمون است: امامان دوازده نفرند؛ نه تن آنها از فرزندان حسین7 هستند که نهمین آنها مهدی4 است. صریح تر از همه، 50 روایت است که اسامی یکایک دوازده جانشین پیامبر گرامی6 را مشخصاً نام میبرد و مطابق اعتقاد شیعه است.[6]
در بعضی از روایات نیز قوام اسلام به خلافت خلفای دوازده گانه به عنوان جانشینان پیامبر تا روز قیامت منوط گردیده، اما در بعضی از روایات دیگر، این نکته (تا روز قیامت) حذف شده است. بعضی از احادیث مصالح امّت اسلام را در ولایت خلفای دوازده گانه میداند، در صورتی که بقیه احادیث درباره این حقیقت اهمال دارد.
نکته قابل ذکر آنکه این احادیث با تمام اختلافات مذکور، در دو نقطه اساسی مشترکند:
الف. پیامبر6 افضل اشخاص را برای حفظ اسلام و امّت اسلامی برای سالهای متمادی پس از خود تعیین کرد.
ب. تعداد خلفایی که برای سربلندی امّت اسلامی به تأیید پیامبر رسیدند، دوازده نفرند.
شکی نیست که حذف توضیحات نسبت به جانشینان دوازده گانه پیامبر در بعضی از روایات، به خاطر مسائل سیاسی بوده است. برای روشن شدن حقیقت، دو نکته مزبور کفایت میکند؛ زیرا عدد مذکور (12 نفر) بر ائمّه اهل بیت: منطبق است و خلفای مورد نظر اهل سنّت ـ که طبق روایات، آنها نیز دوازده نفر را قبول دارند ـ از تعداد مشخص گذشته است.[7]
به هر حال، امروز این مسئله محل نزاع بین شیعه و سنّی است؛ چرا که شیعه معتقد است: امام و خلیفه پس از پیامبر باید همانند پیامبر، دارای سه ویژگی اصلی (علم غیبی لدنی، عصمت الهی و تعیین از جانب خدا و رسول خدا6) باشد. اما اهل سنّت به این سه ویژگی عقیده ندارند؛ آنها حداکثر به عدالت خلیفه و انتخاب مردم یعنی «بیعت» عقیده دارند، در صورتی که بعضی از خلفای آنها نصب شدند و یا عثمان را شورای شش نفره انتخاب کرد.[8]
[1] . عباس نيكزاد، پرسشها و پاسخها در باب امامت حضرت علی7، بابل، مبعث، 1381، ص 12 ـ 14.
[2] . ناصر مكارم شيرازي و ديگران، پيشين، ج17، ص298 ـ 302.
[3] . همان ذيل آيه تطهير.
[4] . همان ذيل آيه تطهير.
[5] . این مطالب در کتاب شبهای پیشاور (ص 572 و 573) و احقاق الحق (ج 2، ص 352 و 353) آمده است عباس نيكزاد، پيشين، ص 82 ـ 83.
[6] . عباس نيكزاد، پيشين، ص 82 ـ 83. . آیهٔ اللّه میرزا جواد تبریزی در کتاب رسالة مختصرهٔ فی النصوص الصحیحه علی امامهٔ الائمّهٔ الاثنی عشر، بعضی از روایات دالّ بر دوازده نفر بودن جانشینان پیامبر را جمع کرده و نام مبارک ایشان را نیز ذکر نموده است.
[7] . محمد محمدي ري شهري، اهل البيت في الكتاب و السنه، قم، دار الحديث، ص 71 ـ 73.
[8] . حال که ثابت شد مصداقاً «اهل بیت» چه کسانی هستند، باید آن دسته از روایاتی که بعضی از صحابه را در گروه اهل بیت: میشمارند، توجیه کرد. در بعضی از احادیث، در رابطه با ابوذر، ابوعبیده، راهب یهودی، سعد الخیر، سلمان، عمر بن یزید، عیسی بن قمی، فضیل بن یسار و یونس بن یعقوب، اصطلاح «مِنّا» به کار رفته است؛ مثلا، در رابطه با سلمان، می توان گفت: پیامبر ایشان را به دلیل علم بسیار بالا، از اهل بیت خود دانست؛ زیرا یکی از خصوصیات اهل بیت علم آنان است. یا اینکه یکی از این افراد راهب است و دین غیر اسلام دارد. پس مسلماً او نمیتواند از اهل بیت: باشد، بلکه علتی دیگر در آن نهفته است. یا در رابطه با سعد، چون وی فرزند عبدالعزیز بن مروان بود و چون از او «شجره ملعونه» است و از این ابراز ناراحتی می کرد، امام ابوجعفر7 به ایشان فرمودند: تو از آنها نیستی، تو اموی هستی که از ما اهل بیت هستند. پس اموی بودن را از اهل بیت بودن دانستند تا ناراحتی او را برطرف نمایند.