خشونتهاى عمر منحصر به مسلمانان و ضعفاى مردم نمىشد؛ بلكه در موارد بسيارى با رسول خدا6 نيز با خشونت برخورد كرده است.
مسلم در روايتى نقل مى كند: پيامبر اكرم6 به ابوهريره فرمود:
برو و هر كس را ديدى كه گواهى به يگانگى خداوند مى دهد و از دل و جان آن را باور دارد، به بهشت بشارت ده.
ابوهريره مى گويد: نخستين كسى كه ملاقات كردم، عمر بود. سخن پيامبر6 را براى او بازگو كردم.
ناگهان عمر به من حمله ور شد و چنان بر سينه من كوبيد كه با نشيمن گاه به زمين افتادم، سپس به من گفت: برگرد.
گريان محضر رسول خدا6 برگشتم و عمر نيز از پى من آمد. پيامبر6 فرمود: چه شده است؟ ماجرا را گفتم. رسول خدا6 به عمر اعتراض كرد كه چرا چنين كردى؟ عمر (به جاى عذرخواهى به رسول خدا) گفت:
چنين دستورى را صادر مكن! زيرا مى ترسم مردم بر همين مطلب تكيه كنند، آنان را رها كن تا كارشان را بكنند؛ ولى رسول خدا6 بر گفته خود اصرار ورزيد.[1]
[1] . النيسابوري، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي 261 هـ)، صحيح مسلم، ج 1، ص 44، ح 54، (باب من لقى الله بالايمان و هو غير شاك)، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي ـ بيروت.