حضرت زهرا3 در ادامه میفرمایند:
و شما گمان میکنید که ما از پیامبر اکرم6 ارث نمیبریم.[1]
بعد میفرماید:
آیا شما حکم زمان جاهلیت را انتخاب کردهاید؟ چه کسی بهتر از خدا حکم میکند در نظر آنان که اهل یقیناند؟ آیا شما نمیدانید؟[2]
در اینجا چند مطلب باید ذکر شود، اوّل آن که فدک بر طبق آنچه عامّه و خاصّه نقل کردهاند منطقهای بود یهودینشین که با قوّة قهریه و جنگ فتح نشده بود، تا مثل غنائم جنگی احکام خاصّی داشته باشد، یعنی از غنائم جنگی نبود و خود یهودیان بدون درگیری و جنگ، این سرزمین را به پیغمبر اکرم6 دادند؛ لذا فدک اصلاً جزو فتوحات اسلامی نیست، بلکه از اموال شخصی آن حضرت بود و مربوط به مسلمانان نمیشد.
دوّم این که عامّه و خاصّه نوشتهاند که وقتی آیۀ ﴿وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ﴾[3] نازل شد که فرمود: به خویشاوندانت حقشان را بده، پیغمبر اکرم6 در زمان حیاتشان حضرت زهرا3 را خواستند و فدک را تقدیم ایشان کردند. هیچ کس هم این را انکار نکرد و لذا زمانی که پیغمبر رحلت کردند، این سرزمین در تصرّف حضرت زهرا3 بود و کارگرهای ایشان روی آن کار میکردند و پس از غصب فدک، سردمداران سقیفه کارگران حضرت3 را از فدک بیرون کردند. پس فدک نِحْلِه یا عطیه و بخششی بود که پیغمبر اکرم6 بر اساس آیۀ شریفه به دخترش هدیه کرد. بنابراین صرفاً بر اساس عواطف و محبت پدری نبود بلکه به فرمان الهی بود. حتی خود حضرت زهرا3 وقتی پس از ایراد این خطبه به منزل برمیگردد و با امیرالمؤمنین علی7 صحبت میکند میگوید «هَذَا ابْنُ أَبِي قُحَافَةَ يَبْتَزُّنِي نِحْلَةَ أَبِي»[4] یعنی این پسر ابی قحافه است که عطیه پدرم را از من میستاند.
امّا چه شد که فدک را غصب کردند، با این که حضرت علی7، ام ایمن و بعضی از موالی پیغمبر6 هم به عطیه بودن فدک شهادت دادند؟ پاسخ این است که پس از سقیفه احساس کردند، فدک حکم پشتوانۀ مالی برای اهلبیت را دارد، از طرفی هم نمیتوانستند آیۀ قرآن را انکار کنند، پس اوّل متوسّل شدند به اینکه گفتند: این ملک پیامبر بوده امّا ایشان آن را بخشش و هبه نکرده است. بعد دیدند که اگر این ملک ارث پیامبر باشد، باز هم به حضرت زهرا3 میرسد. زیرا بنابر فرض سردمداران سقیفه، از آنجا که زوجات از زمین مزروعی ارث نمیبرند، پس باز هم این زمین به عنوان ارث باید به یگانه وارث پیغمبر، یعنی حضرت زهرا3 داده شود، پس آمدند حدیثی از پیامبر6 جعل کردند و گفتند در حدیث است که: «نَحْنُ مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ لَا نُورَثُ وَ مَا تَرَكْنَاهُ صَدَقَة؛ یعنی ما گروه انبیاء چیزی را به ارث نمیگذاریم و آنچه از ما باقی بماند صدقه است.»
پس از جعل این حدیث گفتند: اگر این زمین ملک پیامبر هم بوده طبق این حدیث به ارث نمیرسد و ریختند و کارگرهای حضرت3 را از فدک بیرون کردند و لذا حضرت زهرا3 دقیقاً و جزءبه جزء همۀ مسائل را بازگو میکند تا هیچ چیز در تاریخ مبهم نماند و مشت این گروه را باز کند و جعل حدیث کردنشان را نشان دهد.
توجه کنید که بحث حضرت زهرا3 با ابوبکر یک مجادله است. یعنی؛ حضرت میگوید به فرض که طبق نظر شما فدک بخشش نباشد، پس ارث است. لذا با قانون ارث با شما بحث میکنم و در ادامه حضرت به قوانین ارث در قرآن استدلال میکند. و میفرماید:
«آری برای همه شما مثل خورشید روشن است که من دختر پیغمبر هستم. یعنی این را که نمیتوانید انکار کنید که من یگانه وارث او هستم.»[5]
«ای مسلمانان آیا من مغلوب شوم بر ارثم؟»[6]
«ای پسر ابی قحافه آیا در قرآن آمده که تو از پدرت ارث ببری ولی من از پدرم ارث نبرم؟»[7]
حضرت3 میفرماید: ما باید احکام و قوانین الهی را از قرآن اخذ کنیم. حال آیا قرآن تفاوتی بین من و شما در ارث بردن قائل شده؟ یعنی اگر ملاک کتاب خداست که فرقی در ارث بردن من و شما قائل نشده است و هر فرزندی از پدر ارث میبرد.
در اینجا ممکن است ابوبکر بگوید؛ من بنابر حدیث پیغمبر عمل کردم. حضرت3 همین جا پاسخ این حرف ابوبکر را هم میدهد. حضرت3 توجّه به آن حدیث جعلی دارد لذا ابتدا از نظر قرآنی بحث میکند؛ امّا چون ممکن است آنها به آن حدیث ساختگی متوسّل شوند بلافاصله میفرماید:
همانا یک سخن دروغی را نسبت دادی.[8] یعنی شما آن حدیث جعلی را مطرح کردید.
آیا شما عمدا کتاب خدا را ترک کردید و پشت سر انداختید؟[9] احتمال هم دارد که منظور این باشد که این کار شما ناشی از بیشعوری و بی اطلاعیتان نسبت به احکام قرآن است، که آمدهاید حدیثی ساختهاید ضدّ قرآن! یعنی یا آیات قرآن را میدانستید آن وقت این حدیث را جعل کردهاید؟ یا اصلاً به آیات توجّه نداشتید و این کار را کردید.
آنجا که قرآن میگوید: «سلیمان از داود ارث برد.»[10] یعنی خدا که در قرآن تصریح کرد که، داود از سلیمان ارث برد. سپس چطور ممکن است پیغمبر6 حدیثی بگوید برخلاف قرآن؟
«و آنچه حکایت کرده از داستان یحیی که زکریا به خداوند گفت: «پروردگار من از جانب خودت به من ببخش جانشین و ولیی که از من ارث ببرد.»[11] ولیّ، کسی است که پشت سر میآید و ولیِّ میّت یعنی؛ کسی که از بازماندگان میّت است.
حضرت3 بدینترتیب دو نمونه از ارث پیامبران در قرآن را شاهد میآورد و میگوید پس چرا من که پیغمبرزاده هستم نباید ارث ببرم؟ ضمن آن که قبلاً هم اشاره کرد که از نظر قانون ارث هم در قرآن فرقی بین من و شماها نیست. از نظر پیغمبرزاده بودن و ارث پیامبران هم که معلوم شد آن حدیث ساختۀ شما بوده است؛ حضرت آن گاه آیات دیگری میآورند برای ارث که به طور کلّی در قرآن آمده است و کسی از آن استثناء نشده است:
* وَ قَالَ: ﴿أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ في كِتابِ اللَّـهِ﴾[12]
* وَ قَالَ: ﴿يُوصيكُمُ اللَّـهُ في أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ﴾[13]
* وَ قَالَ: ﴿إِنْ تَـرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبينَ بِالْـمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقينَ﴾[14]
تا اینجا حضرت3 یکی یکی آیات قرآن را قرائت کرده و از آنها نتیجه گرفت که حرف آن گروه در مورد ارث نبردن از پیامبران خلاف قرآن است.
تا اینجا حضرت به دو دسته از آیات استناد کردند: اوّل، آیات خاص که مربوط است به ارث در میان پیامبران و فرزندانشان. دوّم، آیات عام که طبق قرآن کریم هر کسی از مؤمنین از پدرش ارث میبرد که آیۀ آخر اشاره دارد به اینکه پیغمبر هم میخواست به اموال شخصی خودش وصیت کند برخلاف حدیث جعلی شما. حال میفرماید:
«شما گمان کردید که من بهره ندارم و من از پدرم ارث نمیبرم و یا بین من و پدرم نسبتی نیست؟»[15] همه از پدرانشان ارث میبرند الاّ من؟ همه پیغمبرزادهها ارث میبرند الاّ من؟ حضرت3 آنها را در دوراهی قرار میدهد به قول طلبهها یا باید از ناحیۀ حکم وارد شوید یا موضوع. میفرماید یا باید بگویید این حکم ارث برای من نیست، یا باید بگویید تو فرزند پیغمبر نیستی. راه سومی ندارید.
از طرفی همۀ شما که قبول دارید من دختر پیغمبر هستم. آیات قرآن هم که استثنایی در مورد حکم ارث ندارد بلکه تصریح دارد که همۀ فرزندان حتی پیغمبرزادهها ارث میبرند.
«آیا خداوند آیهای دارد که اختصاص به شما دارد و پدر من از آن استثناء شده؟»[16] یعنی کدام آیهای است که میفرماید: شما از پدرانتان ارث میبرید امّا پدر من نمیتواند برای فرزندش ارث بگذارد؟
در اینجا حضرت به یک مطلب دیگر اشاره میکند تا آن گروه را رسوا کند. میدانید که قانونی در فقه داریم که «لَا يَرِثُ الْكَافِرُ مِنَ الْمُسْلِمَ» یعنی فرزند اگر کافر بود از پدر مسلمان ارث نمیبرد. حضرت میفرماید:
«آیا میگویید که اگر دو نفر از دو دین بودند از یکدیگر ارث نمیبرند.»[17] این مطلب را من هم قبول دارم امّا، «مگر من و پدرم از یک دین نیستیم.»[18] یعنی آیا شما مرا مسلمان نمیدانید؟
ببینید حضرت زهرا چقدر استدلالی بحث کرد. فرمود؛ قرآن که ارث را برای همه مطرح کرده است، نسبت من هم که با پیغمبر ثابت و روشن است فقط یک راه دارید آن هم این که بگویید تو مسلمان نیستی.
«آیا شما نسبت به عام و خاص قرآن از پدر و پسر عمویم داناتر هستید؟»[19] یعنی مگر بر آیات روشن قرآن در مورد ارث تخصیص یا استثنایی وارد شده، که شما خبر دارید امّا پیغمبر خدا و پسر عمویم علی7 از آن خبر ندارند.
حضرت اشاره به حدیث مجعول میکند و میفرماید؛ آیا با آن حدیث به قرآن تخصیص خورده است و شما از آن حدیث خبر دارید، ولی پدرم و پسر عموی من علی7 از آن تخصیص خبر ندارد؟ در اینجا حضرت بالملازمه مطلب دیگری را هم مطرح میکند و آن اعلم بودن علی7 نسبت به بقیه مردم در مورد قرآن است. چون هیچ کس منکر اعلمیت علی7 بعد از پیغمبر اکرم6 نبود و علی7 از نظر علمی از پیغمبر چیزی کم ندارد؛ در این عبارت؛ باز حضرت عطف میکند ابن عمّ را به پدر در علم به قرآن.
«اکنون ای پسر ابیقحافه! این فدک را در حالی که افسار و جهاز او آماده است بگیر تا در روز حشر تو را ملاقات کند.»[20] و[21] حضرت 3 فدک را به شتری که برای سوار شدن مهیاست تشبیه کردهاند. شاید هم اشاره به این که اگر فدک در دستت نباشد نمیتوانی بر مرکب حکومت سوار شوی. یعنی بیا این را بگیر و بر خر مرادت سوار شو. در ضمن هم اشاره دارد به این که من روی فدک کار کردهام و آن را به بهرهبرداری اقتصادی رساندهام، حال بگیر و برو تا روز قیامت برسد. بالاخره قیامتی که در کار هست.
«خداوند داور خوبی است و پیغمبر هم رهبر خوب ما در قیامت است و قیامت هم خوب وعدهگاهی است.»[22]
یعنی درست است که فعلاً توانستی رهبری امت را غصب کنی، اما در قیامت که دیگر تو رهبر نیستی، بلکه رهبر واقعی پیغمبر است.[23]
«و هنگام قیامت است که زیانکارها وضعشان آشکار میشود، یا زیانِ روندگانِ راه باطل روشن میشود»[24]، یعنی کجروان در قیامت زیانکارانند.
«و دیگر در آن روز، اظهار پشیمانی سودی برای شما ندارد».[25] یعنی روزی میآید که پشیمان میشوی امّا راه برگشت دیگر بسته است. «و برای هر خبری وعده گاهی است و به زودی میفهمید بر چه کسی عذاب خوار کننده نازل میشود».[26]
از این سخنان معلوم میشود؛ گویا حضرت3 نسبت به اعتقاد اینها به قیامت هم شک داشته و در این عبارت از آیات مختلف سورة انعام و سوره هود استفاده میکند.
آیات سورة هود اشاره دارد به قوم نوح، که هم در طوفان و عذاب دنیوی غرق و هم دچار عذاب اخروی شدند. برخی از مفسّرین میگویند چه بسا منظور حضرت 3 این باشد که بدانید حتی از نظر دنیوی هم عزّت شما از بین خواهد رفت و همین طور در قیامت عذاب خواهید دید.
در این عبارت، خطاب حضرت به جمع است بر خلاف جملات قبلی که به شخص ابن ابی قحافه بود در اینجا همه را مورد خطاب قرار داده میفرماید: به زودی خواهید فهمید چه کسی عذاب خوار کننده خواهد دید. و این اشاره به ذلتی است که در طول تاریخ بر مسلمین آمد. این ذلت که امروز بیش از یک میلیارد مسلمان دنیا تو سری خور هستند، نتیجه همان اعمال شیطانی است که مسیر اسلام را منحرف کردند. این هم از معجزات حضرت زهرا3 است که به این خوبی آینده را پیش بینی کرده است.
«و به زودی میفهمید که بر چه کسی عذاب پایدار حلول میکند.»[27] و[28]
[1] . «وَ أَنْتُمْ تَزْعُمُونَ أَنْ لا إِرْثَ لَنا». نسخه دیگر: «و انتم الان تزعمون ان لا ارث لنا».
[2] . أَفَحُكمُ الْجَاهِلِيَّةِ تَبْغُونَ؟ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّـهِ حُكماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ. أَفَلا تَعْلَمُونَ؟
[3] . سوره اسراء، آیه 26.
[4] . احتجاج، ج 1، ص 107.
[5] . «بَلی قَدْ تَجَلّی لَكمْ كالشَّمْسِ الضّاحِیَةِ أَنّی ابْنَتُهُ»
[6] . «اَیُّهَا الْمُسْلِمُونَ أَاُغْلِبَ عَلیٰ إِرْثی؟»
[7] . «یَابْنَ أَبی قُحافَةَ أَفی كتابِ اللّـهِ أَنْ تَرِثَ أَبٰاك وَ لاأَرِثَ أَبی؟»
[8] . ﴿لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً فَرِیّاً﴾ (سوره مریم، آیه 27) فَرِیّ یعنی؛ دروغ واضح و آشکار.
[9] . «أَفَعَلیٰ عَمْدٍ تَرَكتُمْ كتابَ اللّـهِ وَ نَبَذْتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِكمْ؟»
[10] . إِذْ یَقُولُ: ﴿وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ﴾ (سوره نمل، آیه 16)
[11] . «وَ قالَ فیما قَصَّ مِنْ خَبَرِ یَحْیی بْنَ زَكرِیّا إذْ قالَ: «﴿رَبِّ. . . فَهَبْ لي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا * يَرِثُني وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ﴾» (در نسخههای دیگر: مع ما اقتص، فیما اقتصّ. )
[12] . «و خویشاوندان بعضی به بعضی دیگر در کتاب خدا سزاوارترند.» (سوره مریم، آیه 5 و 6)
[13] . «و سفارش میکند خداوند شما را که برای پسران دو سهم دختران را قرار دهید.» (سوره انفال، آیه 75)
[14] . «و میگوید انسان همین که نشانههای مرگ را در خود دید اگر چیزی دارد باید برای والدین و خویشاوندان به نیکی وصیت کند این حقی است بر متّقین.» (سوره نساء، آیه 11)
[15] . «فَزَعَمْتُمْ أَنْ لاحَظْوَةَ لی وَ لا إِرْثَ لی مِنْ أَبی وَ لاْرَحِمَ بَیْنَنا».
[16] . ﴿أَ فَخَصَّكمُ اللّـهُ بِآیَةٍ أَخْرَجَ أَبی مِنْها؟﴾ ( سوره بقره، آیه 180)
[17] . «أَمْ تَقُولُونَ إنَّ أَهْلَ مِلَّتَیْنِ لایَتَوارَثانَ؟»
[18] . «أَ وَ لَسْتُ أَنَا وَ أَبی مِنْ أهْلِ مِلَّةٍ واحِدَةٍ؟»
[19] . «أَمْ أَنْتُمْ أَعْلَمُ بِخُصُوصِ الْقُرْآنِ وَ عُمُومِهِ مِنْ أَبِي وَ ابْنِ عَمِّي؟»
[20] . «فدونكها مخطومة مرحولة تلقاك یوم حشرك.»
[21] . خطام به معنی افسار، و مرحوله به معنی جهاز شده است.
[22] . «فَنِعْمَ الْحَكَمُ اللَّـهُ وَ الزَعِیم» (در نسخه دیگر: «وَ الغریم») مُحَمَّد وَ المُوعد القیامة.
[23] . و اگر وَالغریمُ باشد یعنی طلب کننده اوست، در قیامت دیگر من طرف تو نیستم بلکه پیغمبر طرف توست. به او باید پاسخ دهی وقتی از تو میپرسد چرا عطیة مرا به زور گرفتی؟ چرا آنچه من بخشیده بودم غصب کردی؟ پس قرار ما به قیامت، به حکومت الهی و مطالبة پیغمبر، طرف دعوی هم اوست.
[24] . «وَ عِنْدَ السَّاعَةِ ما تُخْسِرُون (یَا يَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ).»
[25] . «وَ لا یَنْفَعُكُمْ إذ تُنْدِمُون».
[26] . ﴿لِكلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ﴾ (سوره انعام، آیه 67) ﴿وَ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یأْتِیهِ عَذَابٌ﴾ ( سوره هود، آیه 39 و 40).
[27] . ﴿وَ یحِلُّ عَلَیهِ عَذَابٌ مُقِیمٌ﴾ (سورة هود، آیه ٣٩)
[28] . پایان گفتار آیهٔ الله آقا مجتبی تهرانی.