borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد هشتم»
انصار پس از پیامبر:

بنا به روایت مشهورى پیامبر پیشگویى کرده بود که انصار پس از رحلت ایشان مورد بى‌مهرى و تحت فشار قرار خواهند گرفت. در دوره خلفاى راشدین منصب و سهم قابل توجهى از اداره امور به انصار واگذار نشد و بزرگ ایشان، سعد بن عباده که با خلیفه وقت بیعت نکرده بود، به طرز مشکوکى در زمان خلافت عمر در حوران شام کشته شد.[1] بسیارى از انصار هم در جنگ‌هاى ردّه (سال‌هاى 11 ـ 12 هجرى) کشته شدند.[2] نخستین حضور قابل توجه انصار، حضورشان در سپاه امیر مؤمنان، على7 در نبرد جمل در سال 36 هجرى بود. براساس روایت‌هاى گوناگون 700[3] یا 800 تن[4] انصارى در آن نبرد حضور داشتند. حجاج بن غزیه انصارى از دیگر انصاریان خواسته بود بار دیگر نصرت خود را محقق سازند، همان‌گونه که نخستین بار پیامبر را نصرت دادند.[5]

تقریبا همه انصار در سپاه على7در صفین و بر ضدّ معاویه شرکت کردند.[6]

انصار در دوره امویان تحت فشار فراوان قرار گرفتند. در حملاتى که سپاهیان معاویه در اواخر خلافت امیر مؤمنان، على7 به مناطق گوناگون کردند (غارات)، بسر بن ارطاهٔ در رأس سپاه خود به مدینه آمد و پس از تحقیر انصار و درخواست خون عثمان از ایشان از جانب معاویه از آنها بیعت گرفت.[7] معاویه با اتخاذ سیاست‌هاى ویژه، چون محروم کردن آنها از بیت‌المال[8] انصار را با بحرانى مالى مواجه ساخت و دارایی‌هاى آنان را در برابر قیمت نازلى خرید[9]، در نتیجه انصار در دوران معاویه دچار فقر شدند.[10] معاویه به هنگام مرگ به یزید سفارش کرد در صورت فراهم بودن زمینه مناسب از آنان انتقام گیرد و مسلم بن عقبه را مأمور این کار کند.[11] مسلم در فاجعه حرّه (62 هجرى)، به فرمان یزید به کشتار، غارت و تجاوز گسترده‌اى دست زد[12] و سه روز شهر را در اختیار سپاه خود قرار داد[13] و آنگاه با آنان به عنوان بردگان یزید بیعت کرد.[14] در دوره عبدالملک (74 هجرى)، حجاج سه ماه والى مدینه بود. وى در این مدت با انصار سرسختى نشان داد و آنان را قاتلان عثمان خواند و بر دست و گردن بزرگان انصارى به سان بردگان داغ نهاد.[15]

قبایل و تیره‌هاى انصارى به مناطق متعددى مهاجرت کردند؛ کوچه‌اى در گرگان[16]، روستایى در حوالى بصره[17] و مسجد بزرگى در بغداد[18] به نام انصار نامگذارى شده که مى‌تواند حاکى از حضور انصار در آن مناطق باشد؛ همچنین منابع از حضور انصاریان در شهر ینبع در حاشیه دریاى سرخ[19] ، مَنفلوط مصر[20] و اندلس[21] خبر مى‌دهد، چنان‌که سلسله بنى‌نصر یا بنى ‌احمر که چند قرن در جنوب اندلس (غرناطه) حکم راندند انصارى تبارند.

 

در اینجا به گفتاری از حجهٔ الاسلام قرائتی می‌‌‌پردازیم:

بحث ما در این جلسه نصرت‌های الهی است. چون خدا در خیلی از موارد قول داده من کمکتان می‌کنم. و حالا در این بحث، می‌خواهیم کمک خدا را بررسی کنیم؛ که چطور بعضی جاها شکست می‌خوریم، مثلاً باران نمی‌آید، گرانی می‌شود، مریض می‌شویم و تصادف می‌کنیم؟ اگر خدا گفته کمکتان می‌کنیم پس این حوادث تلخ برای چیست؟ و اینها هم جواب دارد انشاالله توفیق باشد لا به لای بحثمان آنها را مطرح کنیم.

آیه‌ای که عنوان بحث ما است سوره‌ی غافر آیه‌ی 51 است، كه می‌فرماید: «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا‏ وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهاد» این آیه، از آن آیه‌هایی است که هر ایرانی معنایش را می‌فهمد. ترجمه‌اش این است که؛ قطعاً ما یاری می‌کنیم؛ فرستادگانمان و کسانی که ایمان آوردند، در زندگانی دنیا و روزی که شاهدها به پای می‌‌‌خیزند. در این آیه درس‌هایی هست كه عبارتند از :

 


[1] . شرح نهج‌البلاغه ابن‌ابى‌الحدید، ج‌17، ص‌223؛ الاحتجاج، ج1، ص‌94؛ المستدرک، ج 3، ص ‌252؛ المعجم الکبیر، ج‌6‌، ص‌16؛ الطبقات، ج 3، ص ‌618‌.

[2] . الاصابه، ج1، ص236؛ الاستیعاب، ج4، ص1625؛ معرفهٔ الصحابه، ج 1، ص 470.

[3] . انساب الاشراف، ج 3، ص 30.

[4] . تاریخ ابن خیاط، ص 138.

[5] . اسد الغابه، ج 2، ص 179.

[6] . النهایه، ج 5، ص 206؛ ج 4، ص 72؛ الفایق، ج 3، ص 371.

[7] . تاریخ طبرى، ج 3، ص 153؛ البدایهٔ والنهایه، ج 7، ص 257؛ الکامل، ج 3، ص 383.

[8] . تاریخ المدینه، ج 1، ص 270؛ تاریخ دمشق، ج 59، ص 169.

[9] . الامامهٔ و السیاسه، ج 1، ص 228.

[10] . الاستیعاب، ج 3، ص 1421.

[11] . تاریخ ابن خیاط، ص 182؛ تاریخ طبرى، ج 3، ص 359؛ تاریخ دمشق، ج 58، ص 104.

[12] . الاتحاف، ص173 ـ 174؛ وفاءالوفاء، ج1، ص131.

[13] . الطبقات، ج 3، ص 50؛ تاریخ دمشق، ج39، ص350.

[14] . تاریخ ابن‌خیاط، ص183؛ تاریخ طبرى، ج4، ص379.

[15] . تاریخ طبرى، ج 3، ص 543؛ التحفهٔ اللطیفه، ج 1، ص 460؛ تاریخ الاسلام، ج 5، ص 317 ـ 318.

[16] . تاریخ جرجان، ص 173.

[17] . الفهرست، ص 29.

[18] . الطبقات، ج7، ص239؛ تاریخ بغداد، ج6، ص 6 .

[19] . معجم ما استعجم، ج 2، ص 656 .

[20] . صبح الاعشى، ج 1، ص 372.

[21] . فتح البارى، ج 6، ص 390.

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: