يكى از افرادى كه در جنگ بدر شركت داشته و به طور قطع جزء «السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ» محسوب مىشود، ثعلبهٔ بن حاطب انصارى است. بررسى تاريخ زندگى وي، نتايج بسيار جالبى را به همراه دارد كه از جمله آنها بطلان نظريه عدالت صحابه، رضايت دائمى خداوند از «السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ»، بهشتى بودن حتمى آنها و.. . است؛ زيرا به اعتراف بزرگان و دانشوران اهل سنت، وى جزء دوازده منافقى بوده كه مسجد ضرار را بنا نهادهاند.
همچنين، اوكسى است كه رسول خدا6 براى او دعا كرد كه ثروتمند شود و تعهد گرفت كه زكات و صدقات را به موقع پرداخت نمايد؛ اما پس از آن كه به ثروت هنگفتى رسيد، تعهداتش را فراموش و از زكات تعبير به جزيه كرد و از دادن آن به نماينده رسول خدا6 خوددارى نمود.
ابن اثير جزرى در اسد الغابه مىنويسد:
محمد بن اسحاق و موسى بن عقبه گفتهاند: ثعلبه انصارى در جنگ بدر حضور داشت و او همان كسى است كه از رسول خدا6 تقاضا كرد، براى وى دعا كند تا پول دار شود.[1]
ابن عبد البر در الإستيعاب مىنويسد:
رسول خدا6 بين ثعلبه و معتب بن عوف بن حمراء عقد برادرى بست، ثعلبه در بدر حضور داشت و او كسى است كه از پرداخت زكات امتناع نمود.[2]
محمد بن سعد نيز در الطبقات الكبرى مىنويسد:
رسول خدا6 بين ثعلبه ومعتب عقد برادرى بست، ثعلبه كسى است كه بدر و احد را درك كرده است.[3]
همچنين ابن كثير دمشقى سلفي، نام وى را در زمره افرادى كه در بدر حضور داشتهاند ذكر كرده است.
بنابراين در بدرى بودن اين شخص هيچ شك و شبههاى نيست.
ثعلبه و برپايي مسجد ضرار:
خداوند در قرآن كريم منافقانى كه مسجد ضرار را با هدف ضربه زدن به اسلام و تقويت جبهه كفر بنا كردند، به شدت توبيخ مىكند و مىفرمايد:
«و آنهايى كه مسجدى اختيار كردند كه مايه زيان و كفر و پراكندگى ميان مؤمنان است، و [نيز] كمينگاهى است براى كسى كه پيش از اين با خدا و پيامبر او به جنگ برخاسته بود، و سخت سوگند ياد مىكنند كه جز نيكى قصدى نداشتيم؛ و [لى] خدا گواهى مىدهد كه آنان به طور قطع دروغگو هستند.»[4]
بسيارى از دانشمندان تاريخ و تفسير اهل سنت، نام ثعلبه بن حاطب را در رديف نام كسانى قرار دادهاند كه در ساختن مسجد ضرار نقش داشتهاند.
محمد بن جرير طبرى در تفسير و تاريخش، ابن كثير دمشقي، ابن أبي حاتم رازي، جلال الدين سيوطي، ثعلبي، عبد الرحمن بن جوزى و.. . در تفسيرشان، ابن هشام حميرى در السيرهٔ النبويهٔ و.. . مىنويسند:
مسجد ضرار را دوازده نفر بنا كردند.. . ثعلبه بن حاطب از بنو عبيد و.. .[5]
علاوه بر این سیوطی در الاتقان از قول ابن اسحاق، سمعانی در تفسیر
القرآن، بغوی در تفسیر البغوی، ابوالحسن ماوردی در النكت و العیون و ابن عادل در تفسیر اللباب گفتهاند:
اهل نفاق از انصار دوازده نفر بودند،. .. كه يكى از آنان ثعلبه بن حاطب است كه اقدام به ساختن مسجد ضرار كردند.[6]
ثعلبه و امتناع از پرداخت زكات:
زكات از واجبات و احكام اقتصادى دين اسلام است، كه اعتقاد به آن مكمل اصول اعتقادى است، ولذا در بعضى از آيات قرآن، بلا فاصله پس از دستور به نماز قرار گرفته، كه به معناى درجه اهميت آن است و پرداخت آن با شرايط خاص بر هر فرد مسلمانى لازم و واجب است، و از طرفى افرادى كه منكر زكات بوده و يا در پرداخت آن كوتاهى كرده به سختى مورد نكوهش قرار گرفتهاند.
در سوره توبه در باره منافقين مىفرمايد:
«بعضى از آنها [منافقان] با خدا پيمان بسته بودند كه: اگر خداوند ما را از فضل خود روزى دهد، به طور قطع صدقه خواهيم داد و از صالحان (و شاكران) خواهيم بود!. امّا هنگامى كه خدا از فضل خود به آنها بخشيد، بخل ورزيدند و سرپيچى كردند و روى برتافتند!. اين عمل، (روح) نفاق را، تا روزى كه خدا را ملاقات كنند، در دلهايشان برقرار ساخت. اين به خاطر آن است كه از پيمان الهى تخلّف جستند و به خاطر آن است كه دروغ مىگفتند.[7]
به شهادت اكثر مفسرين اهل سنت، اين آيات درباره ثعلبه بن حاطب بدرى نازل شده است.
محمد بن جرير طبرى در تفسيرش مىنويسد:
از ابن عباس در شأن نزول اين آيه چنين نقل شده است كه گفت: شخصى به نام ثعلبه در حضور گروهى از مردم چنين گفت و آنان را شاهد گرفت كه اگر خدا به من تفضلى كند و ثروت و مالى عنايت نمايد، حقوق هر صاحب حقى را خواهم پرداخت، زكات مالم را اداء خواهم نمود، به نزديكانم رسيدگى خواهم كرد، خداوند سبحان، به وى ثروت فراوانى عنايت فرمود تا آزمايش شود؛ اما او به هيچ يك از وعدههايش عمل نكرد و خشم و غضب الهى را فراهم نمود كه در اين آيه داستانش نقل شده است.[8]
فخر رازى در باره شأن نزول آيه مىگويد:
آنچه كه در شأن نزول اين آيه شهرت دارد اين است كه ثعلبه به رسول خدا6 عرض كرد: دعا كن تا خدا به من ثروتى عنايت كند، فرمود: اى ثعلبه! مال اندكى كه شكر آن را به جا آورى، بهتر از ثروت فراوانى است كه نتوانى حق آن را اداء نمايي..[9]
[1] . الجزري، عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد (متوفاي 630 هـ)، أسد الغابهٔ في معرفهٔ الصحابهٔ، ج 1، ص 237، تحقيق عادل أحمد الرفاعي، ناشر: دار إحياء التراث العربي ـ بيروت، لبنان، الطبعهٔ: الأولى، 1417 هـ ـ 1996 م
[2] . إبن عبد البر، يوسف بن عبد الله بن محمد (متوفاي 463 هـ)، الاستيعاب في معرفهٔ الأصحاب، ج 1، ص 210، تحقيق علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل ـ بيروت، الطبعهٔ: الأولى، 1412 هـ .
[3] . الزهري، محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري (متوفاي 230 هـ)، الطبقات الكبرى، ج 3، ص 460، ناشر: دار صادر ـ بيروت.
[4] . سوره التوبه، آیه 107.
[5] . الطبري، أبي جعفر محمد بن جرير (متوفاي 310 هـ)، تاريخ الطبري، ج 2، ص 186، ناشر: دار الكتب العلميهٔ ـ بيروت؛
[6] . السيوطي، عبد الرحمن بن الكمال جلال الدين (متوفاي 911 هـ)، الإتقان في علوم القرآن، ج 2، ص 387، تحقيق: سعيد المندوب، ناشر: دار الفكر ـ لبنان، الطبعهٔ: الأولى، 1416 هـ ـ 1996م.
السمعاني، أبو المظفر منصور بن محمد بن عبد الجبار (متوفاي 489 هـ)، تفسير القرآن، ج 2، ص 348، ذيل آيه، تحقيق: ياسر بن إبراهيم و غنيم بن عباس بن غنيم، ناشر: دار الوطن ـ الرياض ـ السعوديهٔ، الطبعهٔ: الأولى، 1418 هـ ـ 1997م.
البغوي، الحسين بن مسعود (متوفاي 516 هـ)، تفسير البغوي، ج 2، ص 326، تحقيق: خالد عبد الرحمن العك، ناشر: دار المعرفهٔ ـ بيروت.
[7] . سوره التوبهٔ، آیه 75 ـــ 77.
[8] . الطبري، محمد بن جرير، جامع البيان عن تأويل آي القرآن، ج 10، ص 241، ح 13204، ناشر: دار الفكر، بيروت – 1405 هـ .
[9] . الرازي الشافعي، فخر الدين محمد بن عمر التميمي (متوفاي 604 هـ)، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب، ج 16، ص 138، ناشر: دار الكتب العلميهٔ ـ بيروت، الطبعهٔ: الأولى، 1421 هـ ـ 2000م.