borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد هشتم»
ادعای اجماع مسلمین در غصب فدک

ابوبکر می‏گوید: ما این فدک را که از شما گرفتیم برای تهیّۀ اسلحه و اسب قرار دادیم تا مسلمین را مجهّز کنیم تا با کفّار جهاد کنند. و متجاوزین را سر جای خود بنشانند. و من این کار را هم سر خود نکردم، بلکه به اجماع مسلمین عمل کردم.

در این قسمت هم چند نکته واضح است:

اوّل اینکه برای عوام‏فریبی می‏گوید؛ ما فدک را پشتوانۀ جهاد اسلامی قرار دادیم. این را می‏گوید تا مردم دچار اشتباه شوند و به غاصبان حق بدهند.

دوّم اینکه می‏گوید؛ من این کار را به اجماع مسلمین کردم. جالب است حضرت زهرا3 به قرآن و احکام الهی استناد کرد. امّا ابوبکر قبلاً در پاسخ گفت؛ به حدیثی که از پیغمبر شنیدم عمل کردم. امّا اینجا می‏گوید به اجماع مسلمین عمل کردم، در حالی که اولاً حضرت زهرا3 گفت مستند قرآنی عمل تو چیست؟ با اجماع مسلمین که نمی‏شود حکم قرآن را زیر پا گذاشت. ضمن آنکه در تاریخ، اصلاً ذکری از این که برای گرفتن فدک، اجماعی و جلسه‏ای بوده، نیامده است، رأیی هم از کسی گرفته نشده. مگر این که منظور از اجماع همان اجماع از نوع سقیفه‏ای باشد.

بله در سقیفه هم پنج نفر نشستند و رأی به او دادند، بعد هم شمشیر کشیدند و از مردم و اصحاب خواستند که بیعت کنید و گرنه گردنتان را می‏زنیم. امروز حداقل زمامداران دنیا یک انتخاباتی ظاهری برگزار می‏کنند. بعد با تبلیغات مردم را می‏کشانند تا رأی بدهند، امّا اسلحه که روی شقیقه مردم نمی‏گذارند که بیایید رأی دهید و الا شما را می‏کشیم.

یعنی به هر حال نوعی اجماع عمومی حاصل می‏کنند، امّا در سقیفه که این طور هم عمل نکردند بلکه با زور شمشیر و سرنیزه از مردم بیعت گرفتند. البته برای غصب فدک حتی همین پنج نفر هم رأی ندادند بلکه فقط ابوبکر بوده و یکی دو نفر از همکارانش، آن وقت در این جلسه ادعای اجماع مسلمین می‏کند. اگر این عوام‏ فریبی نیست پس چیست؟ آیا جز این است که دروغگو کم‏ حافظه می‏شود؟ امّا به همینها هم قناعت نمی‏کند و به حضرت زهرا3 می‏گوید:

این موجودی من و وضع من است و هر چه دارم پیشکش شما باشد. من مالم را از شما دریغ نمی‏کنم و نمی‏خواهم آن را برای غیر شما ذخیره کنم. با این نوع حرف‌ها مردم عوام همیشه گول می‏خورند و فریب ظاهر را می‏خورند، در حالی که آداب اسلامی و اخلاقی آن‏گاه پسندیده است که حقوق اسلامی رعایت شود. یعنی حق شرعی دیگران ادا شود، نه این که حق کسی به ظلم گرفته شود، بعد مظلوم را با توصیه‏های اخلاقی و انسانی، از پیگیری طلب حق مشروعش باز دارند.

مثل این است که کسی واجباتش را ترک کند، نمازهای یومیه را نخواند بعد شب بلند شود بگوید «یا قُدّوس اِرحَم»، این یعنی تضییع کردن احکام الزامی، زیر پوشش احکام غیر الزامی. و این همان عوام‏مالی است که قبلاً توضیح داده شد. ابوبکر سپس می‏گوید:

و تو سرورِ امّتِ پدرت و درخت پاک فرزندانت می‏باشی، کسی منکر فضیلت شما نیست و من از اصل و فرع شما نمی‏گذرم (یعنی احترامت را نگه می‏دارم) حکم شما نافذ است، امّا فقط نسبت به آنچه من در دست خود دارم. حال آیا شما می‏بینی که من در مورد این امر فدک با پدر شما مخالفت کردم؟

دقت کنید! اولاً باز هم همان ظاهرسازی و احترام‏های بی‏پشتوانۀ دروغین تکرار می‏شود و چگونه با تعارفات توخالی نسبت به اموال خودش می‏خواهد مسئله را ماست ‏مالی کند. ثانیاً حضرت زهرا3 گفت تو مخالفت با خدا و کتاب خدا کردی امّا باز هم ابوبکر در پاسخ مسئله را به شخص پیغمبر6 برمی‏گرداند و می‏گوید آیا من با پدر تو مخالفت کرده‌‏ام؟[1]

 


[1] . پایان گفتار حضرت آیهٔ الله مجتبی تهرانی.

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: