borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد هشتم»
گرایش به راحت طلبی، علت اصلی عدم حمایت از حق

همانا می‌بینم که شما در راحت طلبی و خوشگذرانی فرو رفته‌اید. یعنی حالت روحی شما عوض شده و رفاه طلب شده‌اید. حضرت3 در اینجا به آن مسئله اصلی که باعث عقب نشینی این گروه شده اشاره می‌‌‌کند. یعنی شما جنگاوران مسیر را عوض کردید و حالتان تغییر یافته است، رو به راحت طلبی آورده‌اید، جاذبه‌‌‌های دنیایی شما را به خود جلب کرده است و از فداکاری در راه حق دست برداشته‌اید.[1]

و شما دور کردید آنکه را که سزاوار به امر و نهی بود (بسط یعنی امر و قبض یعنی نهی) یعنی شما کسی را که توانایی حکومت اسلامی داشت و آشنا به موازین اسلام و احکام الهی بود و از طرف خدا منصوب شده بود را از صحنه دور کردید.

شما با راحت طلبی خلوت کردید و خودتان را نجات دادید از تنگی و مضیقه به سوی وسعت و آسایش و راحتی.[2] یعنی راحت‏طلبی و بی‏تفاوتی شما زمینه‏ساز این خیانت شد. شما دیدید که پای اقامۀ حق ایستادن رنج کشیدن دارد، مکافات و درگیری دارد پس تصمیم گرفتید که خودتان را از این تنگنا نجات دهید و به راحتی و خوشگذرانی خودتان برسید. یعنی طرفداری از حق درگیری و فشار دارد شما از این تنگنا به سوی وسعت و راحت‏طلبی پناه بردید.[3]

پس آنچه را که حفظ می‌کردید دور انداختید و آنچه مثل غذای گوارا خورده بودید بالا آوردید. (یعنی حقیقت را پذیرفته بودید. اما هاضمة روح شما طاقت این حقیقت را نداشت چون حفظ آن همراه با تحمل سختی‌های جسمی بود).

چقدر تعبیرات زیباست. حضرت می‏فرماید: روح شما ایمان به حق را پذیرفته بود و ایمان در شما مثل غذای گوارایی تعبیه شده بود امّا با این کارتان آن را استفراغ کردید و بیرون انداختید. اما بدانید که:

اگر شما و هر چه انسان روی زمین است همه با هم کافر شوید، خدا از همه بی نیاز و ستایش شده است.[4]

حضرت از ابتدای خطبه، از خلقت و مبدأ آن شروع کرد و یکی‏ یکی مسائل اعتقادی و مسئلۀ ظهور اسلام و.. . را مطرح کرد و گفت شما دست از حمایت حق کشیده‏اید با این که امکانات و نیروی انسانی هم دارید. حال ممکن است کسی سؤال کند آیا حضرت می‏دانست که این جماعت با این خطبه و این سخنان هم از جای خود حرکت نمی‌کنند و تکانی نمی‏خورند یا نمی‏دانست؟ عبارت بعدی حضرت دقیقاً نشان می‏دهد که؛ حضرت تا چه اندازه نسبت به این مردم و اعمالشان و آینده شناخت دارد.

فرمود؛ من گفتم آنچه گفتم، در حالی که شناخت داشتم که یاری نکردن با شما آمیخته شده و می‏دانستم که سخنان من در شما اثر ندارد. چون شما را می‏شناسم که نسبت به ارزش‌های معنوی بی‏تفاوت شده و در رفاه مادّی فرو رفته‏اید و بی‏وفایی همچون لباس، دل‌های شما را در خود جای داده است. حضرت می‏فرماید: ترک وفا شعار شما شده و سویدای درون شما گردیده و شما اهل کمک کردن به حق نیستید و بی‏وفایی مثل لباس زیر که به تن می‏چسبد به روح شما چسبیده است.

حال سؤال اینجاست که اگر حضرت می‏دانستند این سخنان تأثیری در آن مردم ندارد پس این همه سخن و این مجلس با عظمت برای چیست؟ حضرت3 در پاسخ به این سؤال می‏فرماید:

امّا اینها را گفتم به خاطر جوشش روحم، به خاطر سوزش دل من و برای کند شدن و از کار افتادن سرنیزه.

خَور یعنی شکستگی، ضعف و کندی. اشاره به این که اگر انسان عملاً نتواند از حق دفاع کند و از دستش کاری برنیاید آنجاست که باید با زبان گویایش حق را آشکارا مطرح کند، گر چه توان به پا داشتن آن را نداشته باشد و نباید ساکت بنشیند و تماشاگر باشد. بنابراین حضرت می‏گوید؛ دستم از مبارزه با ظالم و طرفداری از حق خالی بود ولی زبانم که از کار نیفتاده است. این مطلب، به مراتبِ نهی از منکر هم اشاره دارد؛ که مؤمن حداقل به صورت زبانی باید اقدام به نهی از منکر کند، هر چند از نظر عملی نتواند کاری انجام دهد.

و چون دیدم غصّه دارد، سینه‏ام را می‏ترکاند. دقت کنید علی7 هم همین‏طور بود، كه سر در چاه می‏کرد و درد دل می‏گفت. حضرت زهرا3 می‏گوید؛ آمدم در میان مهاجر و انصار حرف‌هایم را زدم. پس حضرت دو مسئله را مطرح می‏کند: اوّل از جنبۀ روانی که درد دل است، و دوم گفتم تا اتمام حجّت کرده باشم، یعنی برای اینکه اگر عملاً نتوانستم اقامۀ حق کنم، حجّت را به صورت زبانی بر شما تمام کردم.

در اینجا به صورت خلاصه مطالب حضرت3 را مرور می‏کنیم:

1 ـ این حرف‌ها را زدم تا کسی عذر نیاورد که نمی‏دانستم، 2 ـ شنوندگان هم قادر بودند که از ظلم و خیانت جلوگیری کنند هم به دلیل عِدّه و هم عُدّه، 3 ـ از آنان هم خواسته شد که کمک کنند، 4 ـ راحت‏طلبی و دنیاطلبی آنان مانع آنان در دفاع از حق شد، 5 ـ من با این که توان عملی برای جلوگیری از ظلم نداشتم ولی با زبان طرفداری از حق کردم که آخرین حربۀ من بود.

نتیجه:

ای موجودین و ای آیندگان در تاریخ! بدانید و ثبت کنید که زهرا آنی از حق غفلت نکرد و از طرفداری نسبت به حق کوتاهی نداشت.

عاقبت غصب فدک و ثمرۀ کوتاهی و راحت‏طلبان

حال این فدک، طنابش را محکم ببندید. یعنی فدک را می‏خواستید حال آن را محکم نگه دارید که عواقب و پیامدهای دنیوی و اخروی و معنوی به دنبال دارد.

پُشت این مَرکب مجروح و پای آن لنگ است. یعنی آن طور که می‏خواهید به شما سواری نخواهد داد، کنایه از این که شما به آن اهدافی که دارید نخواهید رسید.

و ننگ و عار آن باقی می‏ماند. یعنی شما نمی‏توانید روی این مطلب که آن را به زور غصب کرده‏اید سرپوش بگذارید و این خیانت شما در طول تاریخ باقی می‏ماند. و این طور نیست که آیندگان همگی خیانت شما را درنیابند.

این از نظر دنیا امّا از نظر آخرت هم: و داغ غضب الهی هم همواره بر اوست. یعنی علاوه بر اینکه در طول تاریخ بر شما ننگ می‏ماند غضب الهی هم از ناحیۀ غصب آن بر شما روی می‏نماید. این فدک یا خلافت، داغ غضب خدا را، بر خود دارد و پاک کردنی نیست.

و به علاوه ننگ ابدی هم به همراه دارد.

و شما را می‏رساند به آتشی که خداوند روشن کرده و طلوع بر دل‌ها می‏کند یا دل‌ها از آن آگاه می‏شود.[5] یعنی آتشی که دل‏سوز است نه پیکرسوز. بدین‏ترتیب حضرت علاوه بر آثار دنیوی، آثار اخروی این عمل آن گروه را هم بیان می‏کند.

پس بدانید شما در دیدگاه خدا دارید عمل می‏کنید. یعنی خدا همۀ افعال شما را زیر نظر دارد.

و ستمکاران به زودی می‏فهمند که چه عاقبتی دارند.[6] چقدر این تعبیرات و استفاده‏ها از قرآن کریم در خطبۀ حضرت زیباست، و از معجزات آن حضرت به شمار می‏رود. حضرت به صراحت می‏گوید شما ظالم و ستمکارید و آنها را به عذاب الهی تهدید می‏کند نه اینکه تجویزی باشد برای کارهایشان، یعنی بروید تا عذاب کارهایتان را بچشید.

و من دختر پیامبر شما هستم که برای انذار شما از عذاب شدید، آمده بود.

اشاره به این که من همان کاری را که پدرم در انذار شما کرد با شما می‏کنم یعنی شما را انذار می‏دهم.

پس هر کاری می‏خواهید بکنید ما هم آنچه وظیفه داریم انجام می‏دهیم.[7] دقت کنید حضرت می‏فرماید: اِنّا یعنی ما اهل‏بیت، نمی‏گوید؛ اَنَا، که فقط معنی‏اش خود حضرت باشد، بلکه اشاره می‏کند که همۀ ما اهل‏بیت به وظیفۀ الهی‏مان عمل می‏کنیم. علی7 هم که 25 سال سکوت کرد به وظیفه‏اش در حفظ اصل اسلام عمل کرد. پس حضرت می‏فرماید شما به کارهای شیطانی‏تان مشغول باشید ما هم کار رحمانی‏مان را می‏کنیم.

و شما منتظر باشید ما هم منتظر می‏مانیم.[8] یعنی هر عملی عکس‏العملی و نتیجه‏ای در دنیا و آخرت دارد. پس صبر می‏کنیم تا ببینیم نتیجۀ عمل شما چه خواهد بود و نتیجۀ عمل ما چه.

 


[1] . همیشه همین طور است در روزگار خود ما هم بسیار بودند مخلصان و متدینینی که از اوّل با انقلاب بودند امّا پس از مدتی آن روحیه‌‌ها را از دست دادند و یکسر به دنبال مسائل مادی رفتند و تسلیم نفس شدند.

[2] . در احتجاج طبرسی: «و نجوتم بالضیّق من السّعة»

[3] . و بنابر نقل احتجاج مراد از «ضیق» باطل، و مراد از «سعه» حق است.

[4] . سوره ابراهیم، آیه 8. البته در آیه ﴿إن تکفروا﴾ آمده است.

[5] . سوره همزه، آیه 6 و7.

[6] . سوره شعرا، آیه 227.

[7] . سوره هود، آیه 121.

[8] . سوره هود، آیه 122.

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: