از دیدگاه اسلام، کار اخلاقى و ارزشمند، کارى است که صرفاً، براى تحصیل رضاى خداوند انجام گیرد. رضاى خداوند مراتبى دارد و انسانها به صور گوناگون در جستجوى رضاى خدا هستند؛ یعنى این خواسته در ایشان شکلهاى مختلفى دارد: گاهى رضاى خداوند به این لحاظ که منشأ پاداش اخروى مىشود و یا به این لحاظ که منشاء نجات از عذاب مىشود مورد توجّه انسان است و انگیزه انجام کارهایى به دست او خواهد شد؛ ولى گاهى هیچ یک از پاداش یا کیفر، مورد توجّه وى نیست و انگیزه وى در انجام کارى صرفاً، رضا و خشنودى خداوند خواهد بود که این حقیقت، براى او مطلوبیت ذاتى دارد.
چنین حقیقتى است که در اولیاى خداوند تحقق پیدا مىکند و به عنوان انگیزه کارها و عبادتها روى آن تکیه مىکنند. به هر حال، از دیدگاه اسلام، حد نصاب ارزش اخلاقى کار، آن است که براى رضاى خداوند انجام شود. و به عبارت دیگر مقوّم ارزش اخلاقى «کار» این است که به منظور تحصیل رضایت و خشنودى خداوند انجام گیرد.
در قرآن آیاتى داریم که تقریباً به طور مطلق، رضاى خداوند را مقوّم ارزش اخلاقى کارها معرفى کند و در مقابلش نیتها و انگیزههایى را که مخالف با رضاى خداوند و نامتناسب با آن باشد، موجب سقوط فعل از ارزش اخلاقى دانسته و به عنوان ضد ارزش اخلاقى مطرح مىکند.
نسبت به بعضى موارد، آیات زیادى صریحاً و نیز با تأکید روى رضایت خداوند تکیه کرده است شاید به این علّت که در این مواد خاصّ، انسان بیشتر در مظان انحراف و در معرض نیتهاى نادرست قرار مىگیرد؛ از این رو، خداوند براى جلوگیرى از انحراف از ارزشهاى اخلاقى و پیشگیرى از سقوط انسان در ارزشهاى منفى به ویژه روى نیت و انگیزه الهى تأکید کرده است.
و بر عکس، در موارد دیگر وضع به گونهاى است که اگر کسى نیت غیر خدایى داشته باشد، این یک حالت انحرافى و استثنایى خواهد بود مثل اینکه کسى فقط براى ریاکارى نماز بخواند چنین چیزى در مؤمنین جنبه استثنایى دارد و در منافقین اتّفاق مىافتد؛ ولى، در این موارد خاص که روى رضایت خداوند تکیه شده، حالت انحرافى یک استثنا نیست؛ بلکه، بسیارى از مردم و حتى مؤمنین مبتلا به آن مىشوند. فى المثل در انفاقات این حالت زیاد اتفاق مىافتد و از جاهایى است که چون مورد حاجت و لغزشگاه بوده قرآن رویش تکیه مىکند. خداوند گاهى اهمیت نیت را به طور اطلاق گوشزد مىکند نظیر اینکه در وصف قرآن مىفرماید:
«به سوى شما آمد از طرف خداوند نور و کتاب روشنى، خداوند کسانى را که از خشنودى و رضایت او پیروى کنند به راههاى امن و آرامش هدایت مىکند».[1]
آرى کسانى که طالب رضاى خدا باشند به وسیله قرآن هدایت مىشوند و بر عکس، کسانی که در طلب خشنودى خداوند نباشند از این کتاب نمىتوانند استفاده کنند. و یا در وصف گروهى از مردم مىفرماید:
«و از مردم کسى است که جان خویش به طلب خشنودى خدا فروشد و خدا به بندگان مهربان است».[2]
دو گروه از مردم را در مقابل هم قرار مىدهد: گروهى آن کسان که به دنبال فساد و برترى طلبى هستند و گروه دیگر آنانند که خود را به خداوند مىفروشند و صرفاً، براى آنکه طالب مرضات خداوند هستند خود را وقف او مىکنند. در مقابل این آیات، آیات دیگرى با تعابیر گوناگون دلالت دارند بر این که نیتهاى پلید و انگیزههاى نفسانى که بر خلاف خشنودى خدا باشند موجب سقوط انسان مىشوند. نظیر اینکه مىفرماید:
«و اگر اظهار کنید آنچه را که در دل دارید یا پنهانش سازید خداوند به آن شما را مؤاخذه مىکند».[3]
و یا مىفرماید:
«خدا شما را به قسمهاى بیهوده بازخواست نمىکند ولى شما را به آنچه دلهایتان کرده بازخواست مىکند.[4]
گرچه آیه فوق در مورد خاصّ نازل شده است ولى بخش آخر آیه در زمینه مؤاخذه انسان به نیت سوء، اطلاق دارد.
اکثر آیاتى که روى نیت تکیه مىکنند مربوط به موارد خاصّى است که انسان در آنها به لغزش نزدیکتر است چون گمان مىکند که این کارها را اگر براى غیر رضاى خداوند هم انجام دهد، داراى ارزش خواهد بود.
یکى از این موارد خاصّ، هجرت است که در شرایط سخت و طاقت فرسا کسانى به خاطر اسلام، خانه و زندگى و اموال خود را در مکه رها کرده و به مدینه مهاجرت نمودند و پس از این به خاطر این فداکارى در میان مردم مسلمان از احترام ویژهاى برخوردار بودند و این کار آنان از ارزش اخلاقى بزرگى برخوردار بود؛ ولى، کسانى هم بودند که پس از قوّت اسلام، پیروزى مسلمانان را پیش بینى مىکردند و از روى انگیزههاى غیر خدایى و به خاطر طمعهایى به مدینه مهاجرت مىکردند؛ از این رو، در مورد هجرت، قرآن به ویژه، روى این نیت خاصّ و انگیزه الهى تکیه مىکند و مىگوید: کسانى که براى خداوند به خاطر تحصیل خشنودى وى مهاجرت مىکنند ارزش دارند:
«براى نیازمندان مهاجر که از دیار و اموالشان بیرون شدهاند، فضلى (و رضایت و خشنودى) از خدا طلب مىکنند».[5]
دومین موردى که آیات به ویژه از جهت نیت بر آن تکیه مىکنند جهاد است. کسانى که جان خود را به خطر مىاندازند ولى انگیزه شان کسب غنیمت است فکر مىکنند حتماً در جنگ پیروز مىشوند و صرفاً بر اساس چنین پیشداورى و به طمع کسب غنایم به جهاد مىروند، جهاد براى اینان از بعد معنوى و اخلاقى ارزش ندارد و هنگامى ارزشمند خواهد بود که با انگیزه طلب رضای الهی و «ابتغاء مرضات الله» باشد. قرآن در این رابطه مىفرماید:
«اى شمایى که ایمان دارید دشمنان من و دشمنان خودتان را دوست نگیرید تا با ایشان طرح محبت افکنید در حالى که آنان نسبت به آنچه به سوى شما آمده از حق، کفر ورزیده پیامبر و شما را بیرون مىرانند (به جرم) آنکه به خدا پروردگارتان ایمان آوردهاید اگر براى جهاد در راه من و طلب خشنودى من بیرون شده اید. شما مخفیانه با ایشان طرح دوستى مىافکنید و من به آنچه پنهان یا اعلان داشتهاید آگاهم».[6]
اگر واقعاً، جهاد شما براى خدا و خشنودى خداست، نباید با دشمنان خدا ارتباطى داشته باشید که در این صورت کار براى غیر خداست و ارزشى ندارد.
سومین مورد که آیات قرآن زیاد روى نیت آن تأکید کردهاند تا حتماً براى خدا و «لوجه الله» باشد انفاق است. از آن جمله خداوند مىفرماید:
«اى شما که ایمان دارید صدقههاى خویش را مثل کسى که ریایى انفاق مىکند و ایمان به خدا و روز جزا ندارد با منت و اذیت باطل نکنید».[7]
نخست یک درس اخلاقى مىدهد که پس از دادن صدقه منت نگذارید و اذیت نکنید، که در این صورت صدقات شما از بعد معنوى و اخلاقى بى تأثیر خواهد بود. سپس آن کس را که به خاطر صدقه اش منت مىنهد به کسى که ایمان به خدا و قیامت ندارد و انگیزه او در انفاق، ریا و خودنمایى است تشبیه مىکند. انفاقى که به انگیزه ایمان به خدا و قیامت انجام نمىشود بلکه، براى کسب محبوبیت و جاه طلبى است از بعد معنوى و اخلاقى ارزش ندارد، سپس براى آنکه بى ارزشى این عمل وى را روشنتر مجسم سازد:
در مقابل این افراد ریاکار، خداوند درباره مؤمنین مَثَل دیگرى مىزند و مىفرماید:
«و حکایت آن کسان که اموال خود را در جستجوى خشنودى خداوند و استوار کردن دلهاى خویش انفاق کنند مانند باغى است بر تپهاى بلند که رگبارى تند بر آن ببارد پس ثمراتش را دو چندان آورد و یا نمبارى ملایم، و خداوند به آنچه انجام دهید بیناست».[8]
بنابراین، ملاک ارزش، نیت است و بسته به اینکه نیت انسان خدایى باشد و یا شیطانى موجب مىشود یک کار رشد یا سقوط کند.
[1] . سوره مائده، آیه 19 ـ 15.
[2] . سوره بقره، آیه 207.
[3] . سوره بقره، آیه 284.
[4] . سوره بقره، آیه 225.
[5] . سوره حشر، آیه 8.
[6] . سوره ممتحنه، آیه 1.
[7] . سوره بقره، آیه 264.
[8] . سوره بقره، آیه 265.