حل این مشکل؛ به یکى از دو وجه امکان دارد: وجه نخست اینکه به مقدار طلب بستانکار از حسنات بدهکار برداشته و به طلبکار داده میشود. وجه دوم آنکه اگر حسناتى نداشت به همان مقدار از گناهان شاکى برداشته و در نامه عمل بدهکار ثبت میشود.
شخصى از امام باقر یا صادق7 روایت کرده که فرمود: بدهکار را در قیامت حاضر میکنند. در حالى که شدیداً وحشت زده و نگران است، اگر حسناتى دارد از او میگیرند و به طلبکارش میدهند و اگر حسناتى نداشت از گناهان طلبکار میگیرند و به بدهکار مىدهند.
رسول خدا6 فرمود: «شخصى را در قیامت براى حساب در محضر خداى متعال حاضر مىسازند و نامه اعمالش را به دستش مىدهند، وقتى در آن نگاه مىکند حسناتش را در آن نمیبیند.
میگوید: خدایا! این نامه عمل من نیست، چون عملهاى صالح خود را در آن نمىیابم. در پاسخ گفته میشود: پروردگارت اشتباه و فراموشى ندارد. حسنات تو به واسطه غیبتى که از مردم کردهاى به آنان داده شده است.
سپس شخص دیگرى را براى حساب حاضر میسازند و نامه عملش را به دستش میدهند. هنگامى که در آن مینگرد، عبادتهاى فراوانى در آن میبیند که آنها را انجام نداده است، میگوید: خدایا! این نامه عمل من نیست، چون بعضى کارهایى که انجام ندادهام در آن ثبت شده است. در پاسخ گفته میشود: چون فلان کس از تو غیبت کرده بود، در عوض حسنات او را به نامه عمل تو منتقل کردیم».
از احاديث و آيات قرآن كريم به دست میآيد كه اگر انسان پيش از مردن، نتواند از عهده حق الناس برآيد و در همان حال بميرد، در آن جهان سخت گرفتار خواهد شد.
بعد از شرک، گناهی بدتر از «ظلم در حق مردم» نیست؛ زیرا ممکن است خداوند از حق خودش (حقّ الله) یعنی گناهانی که تنها تخلّف و معصیت الهی باشند، گذشت کند؛ ولی «حق الناس» که در دنیا ضایع شده است قابل بخشش نیست.
بنابراین در حدیث امام باقر7 و امام علی7 میخوانیم که گناهان سه دستهاند:
گناهی که بخشیده میشود و آن ظلمی است که انسان به خود کرده است،
و گناهی که هرگز بخشیده نمیشود و آن شرک به خدا است: «إِنَّ اللَّـهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ»
و گناهی که از آن گذشت نمیشود و آن بدهکاری مردم است: «فَالمُدائنه بَینَ العباد».[1]
زیرا ظلم به بندگان و حق النّاس، جنبه شاکی خصوصی دارد و تا شاکی گذشت نکند، قاضی نمیتواند گذشت کند.
خداوند در قیامت وعده اجرای عدالت داده و در مقام عدالت، حق مظلوم از ظالم گرفته میشود.
[1] . نهج البلاغه، خ176.