borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد نهم»
شاخص‌‌ها و معیارهای تشخیص حق از باطل

انسان موجودی کمال گراست. به سبب همین کمال گرایی است که انسان به سوی حق گرایش می‌یابد و به سمت آن می‌‌رود، زیرا انسان به این باور رسیده که نقیض حق، یعنی باطل، نه تنها نقص است بلکه اصولاً پوچ و هیچ است.

قرآن بیان می‌کند که همه مردم در حالت استوا و اعتدال کامل آفریده شده‌اند و از ابزارهای شناخت و قوای آن بهره مند می‌‌‌باشند. حتی کسانی که فاقد برخی از ابزارهای شناختی مانند چشم و گوش هستند، ابزارهای دیگر به یاری آنان می‌‌آید و به آنها کمک می‌کند تا قدرت شناخت حق از باطل را پیدا کنند.

خداوند در آیات قرآنی گزارش می‌دهد؛ که بسیاری از گمراهان و کافران و مشرکان کسانی هستند که با پیروی از هواهای نفسانی و وسوسه‌‌های شیطانی، پرده بر چشم و گوش و قلب خویش افکنده‌اند و گوش‌هایشان چنان سنگین شده که، صدای سهمگین فرو غلتیدن در چاه ویل باطل را نمی‌‌شنوند و زبانه‌‌های فروزان آتش جهل و ضلالت و گمراهی را نمی‌‌بینند و ناتوان از درک و تحلیل درست وقایع هستند و در درون فتنه‌‌ها، دست و پا می‌‌‌زنند و نمی‌‌توانند راه را از چاه تشخیص دهند.

در تحلیل قرآنی، این امور و مانند آن آدمی را از تشخیص حق از باطل و کمال از نقص باز می‌‌دارد و اجازه نمی‌‌دهد تا حق را بشناسد و به سمت آن برود و از نقص و باطل گریزان شود. از نظر قرآن، دنیا به گونه‌ای آفریده شده که حق و باطل در هم آمیخته است. این آمیختگی به گونه‌ای است که تشخیص آن را از هم دشوار و گاه ناشدنی می‌‌سازد؛ زیرا آمیختگی آنها همانند آبی است که با خاشاک و کف آمیخته است.[1]

اما این معیارها عبارتند از:

1- سودمندی: یکی از مهم‌ترین شاخصه‌‌هایی که قرآن برای تشخیص حق از باطل ارائه می‌‌‌دهد، سودمندی حق است. به این معنا که حق اصولا برای آدمی و هدف او سودمند می‌باشد. اگر انسان نسبت به فلسفه آفرینش و هدف زندگی آگاهی و شناخت داشته باشد، می‌داند که هدف زندگی برتر و والاتر از خواسته‌‌های زودگذر دنیایی و پاسخ گویی به نیازهای قوای نفسانی است. از این رو، هر چیزی که تنها به همین خواسته‌‌های زودگذر پاسخ دهد و برای آن فراهم آمده باشد، نمی‌‌تواند حق باشد، مگر آن که این پاسخ‌گویی در راستای همان هدف کلی و اصلی آفرینش باشد.

به عنوان نمونه؛ اگر پاسخ‌گویی به شهوت غذایی و یا جنسی، به قصد پاسخ‌گویی یک نیاز طبیعی و بهره گیری از آن، برای افزایش فرصت و توان پاسخ‌گویی به نیاز اصلی بشر یعنی؛ سعادت و خوشبختی ابدی باشد، می‌تواند این بخش از پاسخ‌گویی به نیازهای قوای طبیعی و غریزی، پاسخ‌گویی حقانی باشد، ولی اگر این پاسخ‌گویی به خودی خود اصالت پیدا کند و همه سرمایه وجودی انسان را به خود اختصاص دهد و اجازه ندهد تا انسان از آن برای اهداف اصلی و کلان سود برد، چنین پاسخ گویی باطل خواهد بود، زیرا وی را سرگرم جزئیات ناپایدار کرده و از هدف اصلی بازداشته است.

2. ماندگاری: حق، از خصوصیت پایداری و مانایی برخوردار است، درحالی که باطل از چنین ویژگی محروم می‌باشد. قرآن با آوردن تمثیلی زیبا باطل را به کف آبی همانند کرده که از پایداری برخوردار نمی‌‌باشد در حالی که آب نه تنها پایدار و ماناست، بلکه با باقی ماندن در زمین به انسان و دیگر موجودات زمین سود می‌‌رساند. خداوند می‌‌فرماید: ﴿أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَداً رابِياً . . .﴾ از آسمان آب فرستاد و در هر رودخانه به اندازه خویش جاری شد، سپس سیلاب، کفی را، روی خود حمل کرد و نیز از آنچه (فلزات) که بر آتش می‌‌گدازند تا زیور و متاعی سازند نیز کفی بر سرآید، خدا برای حق و باطل چنین مثل زند؛ اما کف به کناری افتد و نابود شود و آنچه برای مردم سودمند است در زمین پایدار بماند. خدا این چنین مثل می‌‌زند.[2]

3. مطابقت با فطرت: از دیگر ویژگی‌‌های حق، آن است که همواره مطابق با فطرت و طبیعت سالم بشر است. از این رو، حتی کودکان که بر فطرت و طبیعت سالم الهی هستند، آن را می‌‌شناسند و می‌‌پذیرند. تنها انسان‌هایی که فطرت و طبیعت سالم خود را ازدست داده‌‌اند، به سوی حق گرایش ندارند و از آن گریزانند.

خداوند در آیاتی که داستان گاو بنی‌اسرائیل را تعریف می‌کند؛ به حق گریزی این دسته از یهودیان که از اشراف یهود بودند و علت آن اشاره می‌کند،[3] و علت مخالفت ایشان را، با اجرای حدود خداوندی ـ که حکم حق بود ـ قساوت قلب معرفی کرده است.

دل‌‌های اشراف یهودی، به سبب پیروی از وسوسه‌‌های شیطانی و هواهای نفسانی به گونه‌ای درآمده بود، که خداوند آن را چون سنگ بلکه سخت‌تر از آن دانسته است. از این رو سخن حق را نمی‌‌پذیرفتند و با آن مخالفت می‌‌ورزیدند. به هرحال، از نظر خداوند، قلوبی که بر فطرت و سلامت آن باقی باشد، گرایش به حق دارد. لذا با استفاده از این شاخصه می‌توان دریافت؛ که آن چه انسان سالم به آن گرایش دارد، حق می‌باشد.[4]

4. عقلانیت: از دیگر شاخصه‌‌هایی که قرآن بیان می‌کند، عقلانیت است. به این معنا که حق، مطابق عقل می‌باشد. و عقل بشری به سادگی حق را می‌‌شناسد، و بدان گرایش پیدا می‌کند. البته می‌توان گفت؛ که فطرت و عقلانیت، شاخصه‌‌های درونی بشر است. به این معنا که فطرت سالم و عقل مستقل، حکم می‌کند که ظلم قبیح است و عدالت حُسن می‌باشد. چنین قضاوت و داوری عقل و فطرت سالم، در حقیقت بیانگر حق بودن عدالت و باطل بودن ظلم است.

انسان‌ها اگر بر فطرت سالم، تربیت و پرورش یابند و محیط اجتماعی آنان آلوده نباشد، به طور طبیعی به حق گرایش خواهند داشت و عقل ایشان حق را تشخیص و تأیید کرده و فطرت سالم به سوی آن گرایش می‌یابد.

البته قرآن گزارش می‌کند؛ که برخی از جوامع به سبب آن که آلوده شده‌اند این فرصت را از مردم می‌‌ گیرند و نمی‌گذارند آنها، بر پایه فطرت سالم رشد پیدا کنند و لذا عقل ایشان به عوامل بیرونی بسته می‌شود و توانایی درک درست و تحلیل صحیح نخواهد داشت. از جمله این اقوام می‌توان به قوم نوح اشاره کرد؛ که قرآن می‌‌فرماید؛ آنان جامعه را چنان ساخته بودند که کودکان، بیرون از فطرت، زاده و رشد می‌‌یافتند و کفر و فجور به جای توحید و عدالت و اعتدال، فطرت ایشان شده بود.[5]

5- اعتدال و تعادل: از دیگر شاخصه‌‌های حق آن است که همواره بر پایه اعتدال و تعادل است. به این معنا؛ که هرگز به سوی افراط و تفریط گرایش نداشته و ظلم دو سویه را بر نمی‌‌تابد. حق، اصولا مبتنی بر اعتدال و عدالت است. از این رو هر گونه افراط و تفریطی چون؛ اسراف، فجور، ظلم و تجاوز به معنای باطل می‌باشد و اگر به مواردی که قرآن به عنوان امور باطل از آن تعبیر کرده توجه شود، به آسانی می‌توان دریافت که شاخص اصلی حق همان استواری آن بر عدالت و اعتدال و تعادل می‌باشد.

6- مطابقت با وحی: همان گونه که حق، مطابق با فطرت و عقل سالم است، مطابق و سازگار با وحی نیز می‌باشد.[6] به این شاخصه حق توجه می‌دهد و می‌‌‌فرماید؛ که اصولا حق نمی‌‌‌تواند مخالف با آموزه‌‌های وحیانی باشد و هر جایی دیده شود که امری مخالف آموزه‌‌های وحیانی است می‌توان یقین کرد که آن چیز باطل می‌باشد و هیچ بهره‌ای از حق نبرده، هر چند خود را به حق آراسته و در جامه حق، خودنمایی کند.

7- بصیرت زایی: اصولا حق به سبب ویژگی که دارد، بصیرت زاست و در مقابل باطل، بصیرت زداست. به این معنا که حق، پرده‌‌های سنگین و سهمگین را کنار می‌زند و موجب می‌شود تا انسان، باطن امور و پیامدهای طبیعی آن را درک کند؛ در حالی که باطل می‌‌‌کوشد تا بصیرت را از آدمی بردارد و چشمانش را بر پیامدها و آثاری که بر آن بار می‌شود ببندد؛ زیرا با آشکار شدن پیامدها و آثار، به سادگی دانسته می‌شود که آن امر، چیزی جز باطل نبوده است.

این‌گونه است که باطل همواره بر هیاهو، غوغاسالاری و تیره کردن امور مبتنی است و از شفافیت و روشنی واقعی امور هراس دارد، زیرا به سادگی چهره باطلش آشکار می‌شود و رسوا می‌‌‌گردد.

اهل باطل همواره بر عمل گرایی تأکید می‌کنند و به پیامدها به ویژه در بلندمدت کم تر توجه می‌دهند و یا اصولا آن را می‌‌پوشانند تا آشکار نشود. در مقابل، حق، خواهان شفافیت امور، آشکار ساختن پیامدهای کوتاه و بلند می‌باشد و حتی به سرانجام کار و قیامت و رستاخیز نیز توجه می‌‌‌دهد.

8- وحدت زایی: حق، گرایش به وحدت دارد، زیرا ریشه در توحید و یکتایی آفریدگار و پروردگار دارد. از این رو؛ همواره حق موجب وحدت و اتحاد مردم می‌شود. چنانکه قرآن و اهل بیت: و پیامبر6 این گونه بودند؛ زیرا حق هرگز به تفرقه و اختلاف دعوت نمی‌کند و حتی با آن مبارزه و مخالفت می‌‌ورزد.[7] که در آن جا شاخصه باطل را تفرقه گرایی و ایجاد اختلاف در میان مردم می‌‌داند.

9- ایمان زایی: حق، اصولا مخالف کفر و شرک و نفاق است و مهم‌ترین عامل ایمان در بشر می‌باشد. در آیه 34 سبا، کفر را نتیجه طبیعی باطل گرایی دانسته و به مردم هشدار داده که یکی از راه‌های شناخت باطل از حق آن است که آن چیز آیا آدمی را به سوی ایمان سوق می‌دهد یا به سوی کفر و شرک می‌برد.

10- نیک فرجامی: اصولا، پایان حق به فرجام نیک ختم می‌شود. بنابراین هر چیزی که فرجام بدی داشته باشد، نمی‌‌تواند حق باشد. از شاخصه‌‌های مهم حق، نیک فرجامی آن است. انسانی که دارای فطرت سالم و عقلانیت کامل و سالم باشد، در می‌یابد امری که به آن گرایش دارد آیا از اموری است که فرجام نیکی دارد یا ندارد؟ اگر امری دارای فرجام بدی باشد نمی‌‌تواند حق باشد و چیزی جز باطل نیست.

به عنوان نمونه اگر حضور مستکبران در جامعه ای، مورد علاقه گروه‌‌ها و افرادی باشد، بی‌گمان نمی‌توان آن را گرایش به حق دانست، زیرا، اصولا حضور مستکبران جز تباهی و فساد و ظلم چیزی به دنبال نخواهد داشت. بر این اساس اگر کسی از استکبار فرد و یا گروهی آگاه باشد و خواهان حضور آنان گردد، بی‌گمان، خواهان حضور باطل است؛ زیرا این حضور، چیزی جز بدبختی و بدفرجامی نصیب جامعه نخواهد کرد.

11- اصلاح سازی: یکی از راه‌های شناخت حق از باطل؛ توجه به پیامدهای آن است. اگر امری، انسان را به سوی هنجارها سوق دهد و یا رفتارهای خوب و نیک را در آدمی پدید آورد، آن امر می‌‌بایست امر حقی باشد، زیرا اصولا باطل نمی‌‌تواند پیامدهای خوب و نیکی به همراه داشته باشد و در نهایت آدمی را به سوی رفتارهای زشت سوق می‌‌ دهد. اصولا گرایش به حسادت،[8] تعصبات بی‌جا[9] اسراف و تبذیر و مانند آن نمی‌‌تواند ریشه در امور حقانی داشته باشد، بلکه امور حقانی اموری هستند که آدمی را به سوی کارهای نیک و صالح می‌‌کشاند و رفتارهای وی را اصلاح می‌کند. بر این اساس باید گفت که حق اصولا اصلاح ساز است و رفتارها و کردارهای آدمی را اصلاح کرده و از فساد و افساد باز می‌‌دارد.[10]

12- رهایی از سرگردانی: از دیگر شاخصه‌‌های حق آن است که آدمی را از سرگردانی و تردید رهایی می‌بخشد.

نوساناتی که در آدمی وجود دارد به سبب آن است که حق را از باطل نشناخته ولی هرگاه انسان حقی را یافت، از ویژگی‌‌های حق آن است که دل آدمی را آرام می‌کند و اطمینان خاصی را به آدمی می‌‌بخشد. از این رو قرآن، ایمان به خداوند و گرایش به توحید و عمل براساس آموزه‌‌های قرآنی و انجام کارهای عادلانه و صالح و مانند آن را که حق می‌‌باشند، عامل مهمی در آرامش و اطمینان افراد معرفی می‌کند.

به هرحال حق، از چنین ویژگی‌ای برخوردار است که آدمی بر پایه آن از سرگردانی رهایی می‌یابد[11] و تردید و شک بردار نمی‌‌باشد.[12]

 


[1] . سوره رعد، آيه 17 و سوره آل عمران، آيه 71.

[2]. سوره رعد، آیه 17 .

[3] . ۷۶ تا ۷۴ بقره .

[4] . سوره انبیاء، آيه 55.

[5] . سوره نوح، آیه 72.

[6] . سوره بقره، آیه 185 و سوره آل عمران، آیه 3 و 4، سوره فرقان، آیه ۱.

[7] . سوره بقره، آیه 213.

[8] . سوره بقره، آیه 109.

[9] . سوره سباء، آیه 34.

[10] . سوره مائده، آیه 28.

[11] . سوره ق، آیه ۵۰.

[12] . سوره بقره،‌ آیه 2..

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: