borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد نهم»
خليفه و اجماع مسلمانان

ابوبکر گفت: هؤلاء ‌المسلمين تقلدوني فيما تقلدتُ و باتفاق منهم اخذتُ ما اخذتُ 

در اين فراز، خليفه در مقابل صديقه‌ي طاهره، ادعاي اجماع امت و اتفاق آراء را مي‌نمايد که مردم به خلافت وي رأي داده‌اند، و عامه هم در تصحيح خلافت وي اجماع را حجت قطعي مي‌دانند، و حجت بودن اجماع را مستند به فرمايش رسول اکرم6 مي‌دانند که فرموده: «لاتجتمع امتي علی الخطاء» و يا «لاتجتمع علی الضلال» و اصل اين روايت نيز از خود خليفه است. در روايت صدوق از امام صادق7 است که:

«مولاي متقيان6 از خليفه سؤال فرمود: چرا به اين امر با عظمت اقدام کردي؟ در جواب گفت:

حديثي از رسول خدا6 شنيدم که فرمود: «امت من بر گمراهي اجتماع نمي‌کنند» و چون اجتماع مسلمانان را ديدم، از حديث پيامبر پيروي کردم و محال دانستم که اجتماع آنان بر خلاف هدايت باشد، و اگر مي‌دانستم يک نفر هم از رأي به خلافت من تخلف مي‌کرد، از پذيرفتن خلافت امتناع مي‌کردم.»[1]

به فرض صحت روايت، معنای آن این است، که اگر امت در مورد کاري به مشورت نشستند و با اختيار و تأمل و با اتفاق آراء، او را انتخاب کردند، چنين اجتماعي در ضلالت و گمراهي نخواهد بود و چنين شرايطي در بيعت ابوبکر نبود، ‌کما اينکه مولا علی7 در ذيل همين روايت اشاره و تصريح مي‌فرمايد؛ زيرا وقتي اهل حل و عقد را، با اکراه وادار به بيعت بکنند، چنين بيعتي ربطي به مضمون روايت نخواهد داشت، و شاهد بر اين مسأله؛ در سقيفه است که فقط، عمر بن خطاب با ابو عبيده و چند نفر ديگر بيعت کردند و اهل حل و عقد را در مقابل قضيه‌ي انجام شده قرار دادند، و از طرفي هم رقابتي که بين دو قبيله‌ي اوس و خزرج، از انصار بود، زمينه را کاملا براي موفقيت بيعت با خليفه آماده کرد؛ ‌چنانچه خود خليفه در اوايل خلافت در خطبه‌اي که خواند و در مقام عذر خواهي برآمد، به اين نکته اشاره مي‌کند، و خطبه‌ي مزبور را ابوبکر احمد بن عبدالعزيز جوهري در کتاب سقيفه، و ابن ابي الحديد در جلد دوم شرح نهج البلاغه (ص 32) ذکر کرده، و در آن خطبه چنين مي‌گويد: «همانا بيعت با من از روی بي مشورتي و دفعي بود و خدا از گزند او حفظ فرمود و از آشوب و فتنه در هراس بودم». عمر نيز در خطابه‌ي خود اين چنين تعبير نموده:

«به من خبر رسيده بعضي از شما[2] چنين مي‌گويد که: به خدا قسم! اگر عمر بميرد با فلاني بيعت خواهم کرد؛ اما نبايد کسي به اين سخن فريب بخورد که بيعت ابي بکر بدون فکر و مقدمه و بر خلاف رويه و بي حساب بوده[3]، درست است که خلافت ابوبکر به همان گونه بوده و خداوند از شر اين کار بي حساب امت را حفظ فرمود، ولي در ميان شما کسي مثل او نيست، و پس از اين هر بيعتي بايد با مشورت باشد. حال اگر دو نفر مستبدانه رفتار کرده، بدون مشورت و اتفاق به ديگري بيعت نمايد، رأي آنان رسمي نبوده و خود را در معرض کشتن قرار داده؛ و به هنگام رحلت پيامبر6 به ما خبر رسيد که انصار در مقام مخالفت با ما در سقيفه گردآمده، و نيز علی و زبير و طرفدارانشان با ما به مخالفت برخاستند. . . ». در پايان خطبه چنين مي‌گويد: «از اختلاف شديد آراء‌ و بلند شدن صداها در بيم شدم که اسلام از بين برود، به ابابکر گفتم: دستت را پيش بياور، و او دستش را پيش آورد و من بيعت کردم...».[4]

 


[1] . بحارالأنوار، ج8 ، ص79 و خصال صدوق، ج2، ص548.

[2] . اين شخص بنا به نوشته‌ي ابن حجر عسقلاني، طلحهٔ بن عبدالله بوده، «فتح الباري في شرح البخاري، ج11، ص 178».

[3] . چون لغت «فلتهٔ» به معناي «الامر الذي يقع من غير احکام» (العين خليل، ماده فلت، ص 635) يعني کاري را بدون فکر و تدبر در اطرافش انجام دهند، فلتهٔ گفته مي‌شود: و لذا گفته مي‌شود «افلت الامر» يعني بدون درنگ لازم کار را انجام دادم.

[4] . فتح الباري في شرح البخاري،‌ج11، ص 175، صحيح بخاري، ج4، ص 119.

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: