كسانى كه در اين مطلب بحث كرده اند غالبا در اطراف فدك بحث نمودهاند. به طورى كه موضوع نزاع تقريبا منحصر به فدك شده و به همين جهت اشكالات و ابهاماتى به وجود آمده است. ليكن بعد از مراجعه به مدارك اصليه معلوم مىشود كه موضوع نزاع، منحصر به فدك نبوده و در جهات ديگرى نيز نزاع داشتهاند.
مثلا عايشه نقل كرده كه فاطمه شخصى را نزد ابوبكر فرستاد و ارث پدرش را مطالبه نمود. فاطمه در آن هنگام چند چيز را مطالبه مىكرد:
اول ـ اموال رسول خدا در مدينه.
دوم ـ فدك.
سوم ـ باقيماندهى خمس خيبر.
ابوبكر در پاسخ آن حضرت گفت: پيغمبر فرمود: ما ارث نمىگذاريم. هر چه از ما باقى بماند صدقه خواهد بود. و آل محمد از آن ارتزاق خواهند كرد. به خدا سوگند من صدقات رسول خدا را تغيير نمىدهم و بر طبق عمل آن حضرت رفتار خواهم كرد.
ابوبكر حاضر نشد چيزى به فاطمه بدهد، بدين جهت غضبناك شد و از او دورى گزيد، و تا هنگام وفات با او تكلم نكرد.[1] ابن ابى الحديد مىنويسد: فاطمه به ابوبكر پيغام داد: آيا تو وارث رسول خدا هستى يا اهلش؟ پاسخ داد: اهلش. فرمود: پس سهم رسول خدا از غنائم چه شد؟ ابوبكر گفت: من از پدرت شنيدم كه مىفرمود: خدا براى پيغمبرش طعمهاى قرار داد. آنگاه او را قبض روح نمود آن مال را براى خليفه اش قرار داد. من خليفهى پدر تو هستم. بايد آن مال را به مسلمانان برگردانم.[2]
«عروه» نقل كرده؛ كه حضرت فاطمه در منازعهى با ابوبكر، فدك و سهم ذوى القربى را مطالبه میكرد. اما ابوبكر چيزى به او نداد و آنها را جزء اموال خدا قرار داد.
حسن بن محمد بن على بن ابى طالب مىگويد: ابوبكر حضرت فاطمه و بنى هاشم را از سهم ذوى القربى محروم ساخت و آن را جزء سهم سبيل اللَّه قرار داد. با آنها اسلحه و شتر و قاطر مىخريد براى جهاد. از مطالب مذكور استفاده میشود كه حضرت فاطمه علاوه بر فدك، در موضوعات ديگرى مانند اموال رسول خدا در مدينه، باقمياندهى خمس خيبر، سهم رسول خدا از غنائم و سهم ذوى القربى نيز با ابوبكر نزاع داشته است، ليكن موضوعات مختلف بعداً با هم اختلاف پيدا كردهاند. بدين جهت اشكالات و ابهاماتى توليد شده است.
براى اين كه حقيقت روشن گردد بايد موارد نزاع را از هم جدا كرد و هر يك از آنها را به تنهايى مورد بحث قرار داد.