1. ﴿وَ نُوحاً إِذْ نادى مِنْ قَبْلُ فَاسْتَجَبْنا لَهُ فَنَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظيمِ *
وَ نَصَرْناهُ مِنَ الْقَوْمِ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا إِنَّهُمْ كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعينَ﴾[1] ؛
یعنی؛ «و نوح را یادآور شو آن گاه که از پیش، ما را خواند، پس اجابت نمودیم، او و اهلش را از گرفتاری بزرگ نجات دادیم و یاری اش کردیم. بر قومی که آیات ما را تکذیب نمودند؛ به راستی آنان قومی بد بودند، پس همه آنها را غرق کردیم.»
در این آیات به نصرت الهی نسبت به نوح تصریح شده است؛ نصرت خدا به صورت طوفانی سهمگین قوم نوح را غرق کرد.
در آیه دیگر به دعایی که نوح از پیش داشته است اشاره میکند؛ آن جا که میفرماید:
﴿فَدَعا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ﴾؛
یعنی؛ «ای خدای من، من مغلوبم (و دشمن بر من غالب شده است)، مرا یاری نما.»
در جای دیگر نیز میفرماید:
﴿رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكافِرينَ دَيَّاراً﴾[2]
یعنی؛ «خدایا، روی زمین کسی را از کافران باقی نگذار.»
2. ﴿إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ﴾[3]
یعنی؛ «ما هر آینه رسولانمان و آنان که ایمان آوردهاند را در زندگی دنیا و روزی که گواهان به پا میایستند (روز قیامت) یاری میکنیم.»
3. ﴿وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ رُسُلاً إِلى قَوْمِهِمْ فَجاؤُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَانْتَقَمْنا مِنَ الَّذينَ أَجْرَمُوا وَ كانَ حَقًّا عَلَيْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنينَ﴾[4]
یعنی؛ «همانا فرستادیم قبل از تو رسولانی به سوی قوم خود؛ پس آمدند به سوی آنان با معجزات (عدهای ایمان آوردند و عدهای مجرم و عاصی گردیدند) پس از مجرمان انتقام گرفتیم و لازم است بر ما نصرت و یاری مومنان.»
4. ﴿إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّـهُ فَلا غالِبَ لَكُمْ وَ إِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ عَلَى اللَّـهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ﴾[5]
یعنی؛ «اگر خدا را یاری کند بر شما کسی غالب نخواهد شد و اگر رها سازد شما را پس کیست که پس از او شما را یاری کند و مومنان باید بر خداوند توکل کنند.»
5. ﴿وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلى مُوسى وَ هارُونَ * وَ نَجَّيْناهُما وَ قَوْمَهُما مِنَ الْكَرْبِ الْعَظيمِ * وَ نَصَرْناهُمْ فَكانُوا هُمُ الْغالِبينَ﴾[6]
یعنی؛ «ما بر موسی و هارون منت گذاردیم و آنان و قومشان را از گرفتاری بزرگ نجات بخشیدیم و یاری شان نمودیم. پس آنان بودند که پیروز شدند.»
6 ـ ﴿وَ لَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلينَ * إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ * وَ إِنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الْغالِبُونَ﴾
یعنی؛ «همانا پیشی گرفت کلمه ما برای بندگان مرسل ما که آنان حتماً یاری شده هستند و لشکر ما حتماً غالب و پیروزند.»
منظور از کلمه؛ حکم و قضای حتمی الهی است که در حق رسولان خود صادر کرده است. منظور از پیش قرار دادن این قضا و حکم که از آن تعبیر به سبقت شده است - تقدم (پیش قرار گرفتن) زمانی نیست؛ زیرا خداوند و فعل او محدود به زمان نیست، بلکه منظور، مقدم بودن این قضا و حکم است از جهت نفوذ و غلبه و تاثیری که بر غیر آن دارد.
گروه به هم فشردهای که از فرمان واحد پیروی کند، جند نامیده میشود و منظور در آیه، گروهی است که به امر و فرمان الهی در راه او جهاد میکند.
در آیه دیگری با تعبیر دیگری این مطلب چنین بیان شده است:
﴿فَإِنَّ حِزْبَ اللَّـهِ هُمُ الْغالِبُونَ﴾[7]
یعنی؛ «همانا حزب خدا غالب و پیروزند.»
در هر حال، از این آیات استفاده میشود که هم پیامبران و هم پیروانشان (مومنانی که در راه او قدم بر میدارند) پیروزند و مشمول نصرت الهی هستند، و نسبت دادن جند و حزب به الله، کمال اهمیت و بزرگی این گروه را میرساند، یعنی اینان سپاه و گروه خدا هستند نه سپاه و گروه این و آن؛ به او پیوسته اند و از او یاری و نصرت میجویند و از او فرمان میبرند و به او متکی و متصلند؛ البته مادامی که جند الهی و حزب الله باشند و به فرمان او عمل کنند و در راه او مجاهده نمایند، نه آن گاه که فقط نامی از ایمان را دارا باشند و پیوند واقعی با خدا نداشته باشند.
7. ﴿وَ اذْكُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَليلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِي الْأَرْضِ تَخافُونَ أَنْ يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ فَآواكُمْ وَ أَيَّدَكُمْ بِنَصْرِهِ وَ رَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾[8]
یعنی؛ «به یاد آورید آن گاه که شما در زمین اندک و مستضعف بودید و میترسیدید که مردم شما را به سرعت از هر طرف بربایند و از بین ببرند، پس شما را خداوند مأوا و مسکن داد و با نصرتش تقویت و تایید کرد. به امید اینکه شاکر باشید.»
در این آیه، به صدر اسلام و زمانی که مسلمانان در چنگال کفار قریش گرفتار بودند اشاره شده است و آنان را متذکر نعمتهای الهی، که از جمله آنها نصرت و یاری آنان است، مینماید تا شاید سپاسگزار باشند.
8 . ﴿وَ إِنْ يُريدُوا أَنْ يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللَّـهُ هُوَ الَّذي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنينَ﴾[9]
یعنی؛ «اگر اراده نمودهاند با تو نیرنگ نمایند پس خدا تو را کافی است؛ اوست کسی که تو را با یاری خود و به وسیله مومنان تایید و تقویت نمود.»
برای دقت بیشتر در آیه، بايد به آیه قبل از آن توجه داشت:
﴿وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّـهِ إِنَّهُ هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ﴾؛
یعنی؛ «اگر دشمن تمایل به صلح و مسالمت نمود تو هم میل بدان کن و بر خدا توکل کن که او شنونده و آگاه است.»
مقصود آیه آن است که با توکل بر خدا و اعتماد بر او - با توجه به این که او بر هر چیزی آگاه و بصیر و شنونده است - دیگر تو را از این که حیله و مکری از ناحیه آنان به تو برسد و یا در پوشش صلح غافلگیرانه هجوم آورند، خوفی نیست؛ زیرا خدایی که بر همه چیز آگاه است و هیچ چیز او را عاجز و غافلگیر نمیکند، تو را کفایت میکند و توکل و اعتماد تو بر اوست.
سپس همین مطلب را در این آیه (آیه 62 انفال) با بیان واضحتری بیان میفرماید؛ که اگر اراده کنند که با تو خدعه و نیرنگ نمایند و زیر پوشش صلح، خیانت کنند، پس بدان که خدا تو را کفایت میکند؛ زیرا ما تو را به توکل امر نمودیم و نتیجه توکل بر خدا آن است که خدا متوکلان را کفایت نماید، چنان که میفرماید:
﴿وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّـهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّـهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّـهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْراً﴾[10]
البته معنای توکل آن نیست که انسان اسباب ظاهری را رها کند به آنها توسل نجوید و تلاش نکند و اگر مثلاً در برابر دشمن قرار گرفت قدرت و نیرو تهیه ننماید؛ چه این که در آیه 60 همین سوره به تهیه قدرت و نیرو در برابر دشمن امر کرده، میفرماید:
﴿وَ أَعِدُّوا لَـهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّـهِ وَ عَدُوَّكُمْ...﴾
قهراً اگر معنای توکل این باشد که آدمی به اسباب ظاهری تن ندهد و اعتنا نکند، با آیه قبل تناقص و تنافی خواهد داشت. پس مراد از توکل آن است که سبب و علت را فقط در اسباب ظاهری نبیند؛ زیرا آنچه از اسباب و علل بر انسان آشکار است مقداری ناچیز از علل و اسباب خفیه است و آن سبب تام و علت تامهای که تخلف ناپذیر است و معلول، از آن جدا نیست، همه اسباب و علل است که همراه با اراده خداست.
بنابراین توکل، اعتماد کردن به خدای بزرگ است که با خواست و اراده او اسباب و علل فراهم میگردد و موثر واقع میشود.
پس انسان متوکل کسی است که در عین حالی که به سراغ همه اسباب و علل ظاهری و طبیعی میرود و به آنها دست مییابد، تنها اعتمادش بر آنها نیست و میداند که اینها با اسباب و علل مخفی دیگر که وجود دارد، با اراده الهی کار ساز است و بدون اراده او اثر بخش نیست:
این آیات و دیگر آیات توکل، خود گواه بسیار روشنی است بر این که غیر از اسباب ظاهری و عادی، اسباب و علل دیگری هم وجود دارد که اگر این اسباب و علل ظاهری به انسان متوکل و مومن خیانت نمود، اگر دشمن او را غافلگیر کرد و اگر توطئهها و نقشههای دشمن هم حساب شده بود باز آن اسباب و علل مخفی الهی به یاری این انسان متکی به خدا میشتابند و او را یاری میکنند.
سپس برای آن که دلیل و برهانی روشن بر این مدعا آورده باشد و کفایت و عنایت خداوند را در شرایط حساس مدلل سازد میفرماید: یعنی اوست که همیشه تو را با نصرت و یاری خودش تایید و تقویت نموده است که این خود اشاره و توجهی است به موارد امدادهای غیبی و نصرتهای الهی که نسبت به رسول خدا6 شده است و گویا اشاره است به جریانات و حوادث گذشته از قبیل داستان هجرت پیامبر و نزدیک شدن دشمن به غار ثور و داستان بدر و احد و. . . . که در ضمن بعضی از آیات فرموده است:
﴿إِلاَّ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّـهُ﴾؛
یعنی؛ «اگر شما او را یاری نکنید خداوند او را یاری کرده و میکند.»
9. آیاتی چند در قرآن بیانگر درخواست و دعای مردان مومن و مجاهدی است که خدا را به نصرت و یاری طلبیده اند؛ مانند آیات زیر:
﴿ رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرينَ﴾[11]
یعنی؛ «پروردگارا، صبر را بر ما فرو فرست و ما را ثابت قدم فرما و ما را بر قوم کافر پیروز گردان.»
﴿وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثيرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ في سَبيلِ اللَّـهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَكانُوا وَ اللَّـهُ يُحِبُّ الصَّابِرينَ * وَ ما كانَ قَوْلَهُمْ إِلاَّ أَنْ قالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسْرافَنا في أَمْرِنا وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرينَ﴾[12]
یعنی؛ «چه بسیار پیغمبری که همراه او مردانی الهی و ربانی قتال نمودند و در برابر مصیبتها در راه خدا سستی ننمودند و ضعف و زبونی و تضرع و زاری نکردند و با صبر و شکیبایی مقاومت کردند و خداوند هم صابران را دوست دارد. و سخنی نداشتند جز این که میگفتند: خدایا، از گناهان و اسرافهایی که نموده ایم در گذر و ما را ثابت قدم دار و بر قوم کافر یاری مان ده.»
و در ضمن دعا و درخواستی که از مومنان در آخرین آیه سوره بقره نقل میکند آمده است:
﴿أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرينَ﴾؛
یعنی؛ «خدایا، تو ولی و سرپرست ما هستی؛ پس ما را بر قوم کافر یاری فرما.»
قرآن از زبان لوط پیامبر نقل میکند:
﴿قالَ رَبِّ انْصُرْني عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدينَ﴾[13]
یعنی؛ «خدایا، مرا بر قوم مفسد یاری فرما.»
و از نوح پیغمبر حکایت میکند:
﴿قالَ رَبِّ انْصُرْني بِما كَذَّبُونِ﴾[14]
یعنی؛ «خدایا، مرا در برابر تکذیب آنان یاری فرما.»
در آیه دیگری نیز خطاب به مومنان میفرماید:
﴿أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى نَصْرُ اللَّـهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّـهِ قَريبٌ﴾[15]
یعنی؛ «گمان کردهاید که داخل بهشت میشوید و حال آن که نرسیده است به شما آنچه را که به پیشینیان شما رسیده بود از شدتها و زیانها. آنان را اضطراب و وحشت فرا گرفت تا آن جا که رسول و مومنان میگفتند: پس کی نصرت و یاری خدا میرسد و آیا وقت آن نشده است که نصرت الهی شامل ما گردد؟ در پاسخ آنان گفته شد: آگاه باشید که نصرت خدا نزدیک است.»
مسأله نصرت و یاری خدا از مسائلی است که امتها و اقوام پیشین و پیامبران همه، در انتظارش بوده اند که در مواقع حساس و شدتها آن را از خداوند طلب مینمودند و این به دنبال وعدهای بوده است که خداوند به همه راهروان راهش و انبیا و رسولانش داده است:
10. آیاتی دیگر در قرآن میخوانیم که خداوند را با صفت نصر و مولا توصیف میکند؛ از قبیل آیه؛
﴿وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّـهَ مَوْلاكُمْ نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصيرُ﴾.[16] یعنی؛ «و اگر روی برگرداندند (باک نداشته باشید) بدانید که خدا سرپرست و یار شماست، نیکو سرپرست و نیکو یاری است.
آیه قبل از این آیه مردم را به قتال با کفار و مشرکان فرمان میدهد و میفرماید:
﴿وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّـهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّـهَ بِما يَعْمَلُونَ بَصيرٌ﴾؛[17]
یعنی؛ «با آنها بجنگید تا شرک و ضلالت ریشه کن شود و از میان برود. اگر آنان از کفر دست برداشتند، پس خداوند به آنچه که عمل میکنند بصیر و آگاه است.»
یعنی اعمال و افکار عقاید آنان از خداوند پوشیده نیست و زیر نظر قرار دارند و راست و دروغ ایمان و نفاق آنان برای خدایی که پاداش دهنده اعمال است آشکار و معلوم است و اگر از کفر و الحاد دست برنداشتند و دین خدا را نپذیرفتند، پس بدانید که خدا مولا و پشتیبان شماست و بهترین یاری کننده است؛ یعنی از امتناع و سرسختی کفار به خود خوف و هراس راه ندهید و از عده و قدرت آنان نترسید و با آنان بجنگید و بدانید که خداوند شما را یاری میدهد و پیروز خواهید شد.
در هر حال، آیات در این مورد بسیار است و مساله نصرت الهی و امدادهای غیبی به خصوص در جنگ حق علیه باطل، از مسائل مسلم قرآنی و اسلامی است.
[1] . انبیا (21) آیات 76 و 77.
[2] . نوح (71) آیه 27.
[3] . مومن (40) آیه 51.
[4] . روم (30) آیه 47.
[5] . آل عمران (3) آیه 160.
[6] . صافات (37) آیات 114 - 116.
[7] . مائده (5) آیه 56.
[8] . انفال (8) آیه 26.
[9] . انفال (8) آیه 62.
[10] . طلاق (65) آیه 3.
[11] . بقره (2) آیه 250.
[12] . آل عمران (3) آیات 146 - 147.
[13] . عنکبوت (29) آیه 30.
[14] . مومنون (23) آیه 26.
[15] . بقره (2) آیه 214.
[16] . انفال (8) آیه 40.
[17]. سوره انفال، آیه 39 .