borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد نهم»
1- هجرت به حبشه:

در مورد هجرت به حبشه؛ تنها به اين نکته از زبان جعفر بن ابي طالب اشاره مي‏کنيم؛ که در برابر نجاشي گفت: زماني که شمار مسلمانان افزايش يافت و ايمان آوردن به اسلام آشکار شد و شماري از قبايل به شکنجه و زنداني کردن مسلمانان خود پرداختند، تا آنان را از دينشان باز گردانند، رسول خدا6 به آنان فرمود: در زمين پراکنده شويد. سؤال کردند به کجا؟ فرمود: به حبشه.[1]

ابن‌اسحاق، نيز نگراني پيامبر6 را از امکان باز گرداندن مسلمانان به دين جاهليت ‏يادآور مي‏شود و بر اين نکته تاکيد مي‏کند که هدف پيامبر6 نجات مؤمنان از تغيير دين(فتنه) بود.

رسول خدا6 شاهد بود که خود، با حمايت ‏خداوند و عمويش از آزار مشرکان در امان است اما يارانش گرفتارند، و او توان دفاع از آنان را ندارد پس به آنان گفت‏ به حبشه بروند و آنان نيز از ترس فتنه و براي مهاجرت به سوي خدا6 و حفظ دين به حبشه رفتند.[2] و صاحب انساب الاشراف مي‏نويسد: رسول خدا6 اين گونه دعا فرمود: خدايا هجرت اصحاب من را پذيرا باش و آنان را به جاهليت‏شان باز نگردان.[3]

بازگشت اين مهاجران تدريجي بود. عده‏اي به مکه و گروهي نيز پس از هجرت به مدينه، به اين شهر آمدند. و آخرين گروه‌‌ها در سال هفتم هجرت وارد مدينه شدند.[4]

به هر حال بعد از اين رويداد، قريش بر شدت فشار خود افزودند و تا آن جا پيش رفتند که در سال هفتم بعثت ‏به طور جدي خواستار قتل پيامبر6 شدند. در تاريخ به نقل از قطان مي‏خوانيم:

زماني که قريش دريافتند تلاش‌‌هاي آنان در محدود کردن رسول خدا6 ناموفق بوده است، در صدد بر آمدند تا حضرت را به قتل برسانند. اين کار زماني مقدور بود که ابوطالب رئيس بني ‏هاشم راضي باشد تا بعدها کار به جنگ بي ‏پايان قبيله‏اي نرسد. آنها از ابوطالب خواستند تا ديه قتل پيامبر6 را دو برابر دريافت کند و فردي غير قريش او را بکشد.[5] ابوطالب به شدت با اين‏ درخواست مخالفت کرد و از بني‌عبدالمطلب خواست؛ تا داخل شعب شوند و از جان رسول خدا دفاع کنند. همگي سخن او را قبول کردند و داخل شعب شدند. در اين وقت قريش نيز تصميم گرفتند پيوندهاي خانوادگي و اقتصادي و . . . خود را با آنان قطع کنند و پيمان‏ نامه‏اي هم نوشتند.[6]

حضور مسلمانان در شعب سه سال طول کشيد. آنان سرانجام در سال دهم بعثت از محاصره رهايي يافتند. اين امر خود مي‏توانست‏ براي مسلمانان پيروزي مهمي به حساب آيد. اين که مشرکان به رغم پيمان‏هاي خود مبني بر ادامه محاصره تا تسليم پيامبر6 براي قتل، از تصميم خود دست ‏بر داشتند، نوعي رسميت ‏بخشيدن به مسلمانان بود و مي‏توانست موقعيت آنان را تثبيت کند. به همين خاطر قاضي عبد الجبار از اين واقعه (پايان محاصره) به عنوان يک پيروزي بزرگ ياد مي‏کند.[7]

اما اندکي پس از آن، در اول ذيقعده سال دهم ابوطالب و سي و پنج روز بعد از آن خديجه7 در گذشتند. اين دو حادثه موجب شد که پايه‏هاي حمايت قبيله‏اي پيامبر6 درهم بشکند و به جاي تثبيت موقعيت مسلمانان، اوضاع از آن چه بود نيز بدتر شود. در اين جا بود که پيامبر6 به فکر پايگاه جديدي براي اسلام افتاد و آن هجرتي ديگر بود.

 


[1] . الطبقات الکبری، ج 1، ص 204؛ دلایل النبوه بیهقی، ج 2، ص 301

[2] . سیره نبوی، ابن هشام، ج 1، ص 320

[3] . انساب الاشراف، ج 1، ص 222

[4] . الطبقات الکبری، ج 1، ص 207

[5] . الدرر فی اختصار المغازی و السیر، ص 27

[6] . دلایل النبوهٔ، ج 2، ص 312

[7] . تثبیت دلایل النبوهٔ، ص 363

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: