در اوائل سوره بقره؛ سه گروه در مقابل یکدیگر مطرح شده اند: گروه مؤمنین، گروه کافرین، و گروه منافقین. منافقین کسانی هستند که از مذهب علیه مذهب استفاده میکنند، یعنی تظاهر به مذهب میکنند و حال آنکه در باطن ضد مذهب هستند: ﴿وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّـهِ وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنينَ * يُخادِعُونَ اللَّـهَ وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ ما يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرُون﴾؛ میخواهند خدا و مومنان را فریب دهند در حالی که جز خودشان را فریب نمیدهند ولی نمیفهمند.
در دلهایشان بیماری است، پس خدا ایشان را بیماری افزود و آنان را به سزای این که دروغ میگفتند، عذابی دردناک است.[1] اینها در مقام فریب دادن خدا بر میآیند، حقیقت را میخواهند فریب بدهند، مؤمنین را میخواهند فریب بدهند اما قرآن کریم میگوید؛ اینها موفق نیستند، اینها به خیال خودشان مردم را میفریبند و نمیفهمند و شعور ندارند.
قرآن نقش خدعه را بیان میکند و میگوید خدعه با اهل حق چنین است: ﴿وَ إِذا لَقُوا الَّذينَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى شَياطينِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُن﴾؛ و چو با مومنان روبه رو شوند گویند: ایمان آوردهایم و چون با یاران شیطانی خود تنها شوند گویند، ما بیتردید با شما هستیم، جز این نیست که ما (آنها را) به مسخره گرفتهایم.[2]
به خیال خودشان خیلی زرنگی میکنند، به اهل ایمان که میرسند میگویند؛ ما از شما هستیم ولی وقتی با برادران واقعیشان، با شیطانهائی مثل خودشان خلوت میکنند، میگویند ایمان ما ظاهری و صوری است و ما باطناً با شما هستیم، ما مسخره شان میکنیم!
بعد قرآن میگوید: خداست که آنها را به مسخره میگیرد و فرصت میدهد تا در طغیانشان سرگردان بمانند.[3] این مسخره کردنها به ضرر خودشان است، خدا آنها را مسخره خواهد کرد، یعنی این جریان و سنت عالم است که آنها را مضحکه قرار خواهد داد و در کوری و حیرت گرفتار خواهد کرد. بعد، بیان عجیبی دارد: ﴿مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ ناراً فَلَمَّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّـهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَكَهُمْ في ظُلُماتٍ لا يُبْصِرُون﴾؛ مثل آنان مثل کسی است که (به زحمت) آتشی بیفروخت و همین که اطراف وی را روشن ساخت، خدا نورشان را برد و در تاریکیها رهایشان کرد که نبینند.[4]
کرانند و گنگانند و کورانند پس (از گمراهی) باز نمیگردند[5] نه تنها آنها را در تاریکی باقی میگذارد، بلکه چشم و گوش و زبانشان را هم میگیرد، چون اگر چشم باز باشد، اگر چراغی از دور پیدا شود آدم میبیند و راه را پیدا میکند، یا اگر گوشش باز باشد، در تاریکی صدای زنگ شتری یا بوق ماشینی را میشنود و متوجه میشود که راه از آن طرف است، یا اگر زبان آدم باز باشد فریاد میکشد تا اگر کسی آن نزدیکیهاست، بشنود و او را هدایت کند، ولی همه اینها از او گرفته میشود.
﴿أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّماءِ فيهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ في آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّـهُ مُحيطٌ بِالْكافِرين﴾؛ یا مانند رگبار تندی از آسمان است که در آن تاریکیها و رعد و برق است که از (غرش) صاعقهها و بیم مرگ، انگشتان خویش در گوشهایشان کنند و خدا بر کافران احاطه دارد.[6]
این مثل شدیدتری است که قرآن بیان میکند: برقی در آسمان میجهد، یک لحظه هست و بعد خاموش میشود و چون همراه با رعد است اینها انگشتان خود را در گوشهای خود میگذارند و در نتیجه از راهیابی و رسیدن به مقصد دور میمانند.
پس قرآن، برای خدعه هیچگونه موفقیتی قائل نیست. نمیگوید عالم را خدعه اداره کرده است. قرآن این منطق را قبول ندارد که جریان تاریخ را زور گردانده و خدعه حرکت داده و ظلمت چرخانده است اصلا از نظر منطق قرآن امکان ندارد که در مجموع جامعه بشریت غلبه با شر و فساد و ظلم باشد و در عین حال جامعه باقی باشد.
[1] . سوره بقره، آيه 9 و 8 .
[2] . سوره بقره، آيه 14.
[3] . سوره بقره، آيه 15.
[4] . سوره بقره، آيه 17.
[5] . سوره بقره، آيه 18.
[6] . سوره بقره، آيه 19.