از اين فراز تاريخ معلوم ميشود که کار سقيفه به رسوايي کشيده تا جايي که بزرگان مهاجرين بنا گذاشتهاند، انتخاب اولي را لغو نموده و دست به تشکيل شوراي ديگري که در آن فقط مهاجرين هستند بزنند. از شنيدن اين تصميم، آن دو احساس خطر کرده و با مشورت ابوعبيده جراح و مغيرهٔ بن شعبه، بر آن شدند که با دادن سهميهي کافي به عباس بن عبدالمطلب او را در برابر مولا قرار بدهند، و او را بدين وسيله از گروه بني هاشم که در جبههي مخالف بودند جدا سازند.
براء بن عازب نيز ميگويد: ابوبکر و عمر با مغيرهٔ بن شعبه شب دوم رحلت رسول اکرم6 در سقيفه حضور داشتند ابوبکر خطبه خواند و در آخر خطبه خطاب به عباس بن عبدالمطلب چنين گفت:
ما آمدهايم، برای شما و نسل آيندهي شما در اين امر (خلافت) سهمي قرار دهيم، به دليل اينکه عموي رسول الله هستي، اگر چه در نظام انتخابات، مسلمانان به اتفاق به هر کسي رأي دادند تمام حق از آن اوست، چه اينکه مردم در مسألهي خلافت موقعيت شما و خانوادهي شما را ميديدند، و با وجود اين امتياز، شما و بني هاشم را کنار زدند، چه اينکه رسول الله6 هم از ماست و هم از شماست. »
در اين هنگام عمر ميان سخنان او برخاست و گفت:
«آري به خدا! متوجه باشيد! ما از روی نياز دست به روی شما دراز نکرديم، ولي براي ما اشکالتراشي در اجتماع مسلمانان از طرف شما دشوار آمد که مشکلهايي براي شما و مسلمانان پيش بيايد، به فکر خود و عموم مسلمانان باشيد»، سپس آرام شد.