و اما کذب در کردار و اعمال آن است که؛ در ظاهر اعمالى از او سرزند که دلالتکند بر خوبى در باطن او، و باطن او از آن بىخبر بوده باشد، يعنى؛ باطن او موافق ظاهرنباشد. و صدق در آن، اين است که؛ باطن و ظاهر يکسان و مطابق بود. يا باطن از ظاهر بهتر و آراستهتر باشد. و اين مرتبه از صدق، اشرف و افضل از صدق در گفتار است.
و از اين جهت مکرر سيد بشر رسول مکرم اسلام6 اين مرتبه را از حضرت آفريدگار مسئلت مىنمود.[1] و در اخبار وارد است که: «چون پنهان و آشکارِ بنده مؤمن، يکسان بوده باشدخداوند عالم به او بر ملائکه مباهات مىکند و مىفرمايد: بندة حقّ من اين است».[2]
بعضى از اکابر فرموده است که: «کيست مرا نشان دهد به شخصى که چشم او درتاريکى شبها گريان است. و لب او روزها در محافل، خندان باشد».[3] به قول شاعر:
هرگاه پنهان و آشکار بنده مؤمن، مساوى باشد، در دو جهان، عزيز و مستوجب آفرين و ستايش است.
و اگر ظاهر او مخالف باطن باشد، و ظاهر را به اعمال خير آراسته و باطن او بىخبرباشد، هيچ اجر و مزدى از براى عمل او نيست مگر سختی و رنجى که کشيده است.
همچنان که طلاى بىغش در بازار، رايج و در عوض آن هر چه خواهى مىدهند، و آنچه در آن غش باشد به تو رد مىکنند، و آرزوى تو از آن بر نمىآيد.
و شکى نيست هر عملى را که در آن غش باشد که ظاهر آن آراسته و باطن آن موافق ظاهر نباشد رد به تو مىشود و نیز به قول شاعر:
«قلب روى اندود»[4] نستانند در بازار حشر خالصى بايد که از آتش برون آيد سليـــم
[1] . محجهٔ البيضاء، ج 8، ص 145.و احياء العلوم، ج 4، ص 334.
[2] . احياء العلوم، ج 4، ص 334.
[3] . احياء العلوم، ج 4، ص 334.
[4] . سيم و زر قلابى که با فلز روى آميخته باشد، (کنايه از اعمال نا خالص).