فضیلت و نیکی آن است که وقتی عرضه کردی به جانت، به ترازوی دلت، احساس آرامش میکنی ولی شرّ و نقص و گناه آن است که وقتی عرضه کردی به دلت، تصمیم گرفتی فلان کار را بکنی؛ میبینی دلت شور میزند که نکن این کار را! اینکه دلت شور میزند، یعنی داری بالا میآوری. اگر خدای ناکرده انسان بار اوّل، دوّم، سوّم بیاعتنائی کرد؛ آنگاه ﴿وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً﴾. بنابراین ما با سرمایه عظیم الهی خلق شدیم و در خیلی از موارد به ما گفتند: به جان خودت مراجعه بکن.
از همین مباحث یکی دو تا روایت است که مرحوم شیخ حرّ عاملی; در کتاب شریف وسائل، در بحث قضاء و شهادات نقل میکند. آنجا به معصوم 7 عرض میکنند: قاضی بالأخره علم غیب که ندارد؛ در خیلی از موارد هم که صورت سازی و پروندهسازی آسان است. این قاضی چه کند؟ در صحنه که نبود، همه جا هم که شاهد حاضر نیست؛ این هم که باید پرونده را مختوم کند، بالأخره باید حکم صادر کند. نه علم غیب دارد، نه خودش حاضر بود، نه میتواند پرونده را بگوید به من مربوط نیست پس باید چه کار بکند؟
فرمود: یک راه دیگر هم هست. اینکه به درونِ درونِ خودش مراجعه کند. بالأخره میفهمد چه خبر است! فرمود: «فَاسْتَفتِ صَدرَکَ». شما یک مرجع تقلید داری، این مرجع تقلیدت در دلِ دل نشسته است و آن خودتی! فرمود: استفتاء بکن. در این روایت نورانی که مرحوم شیخ حرّ عاملی در وسائل نقل میکند، در باب قضاء و شهادات؛ فرمود: بالأخره یک سلسله فتواها است که در رسالهها مینویسند، از مرجعت یاد میگیری؛ درست است. امّا موضوعات را نمیشود از مرجع سئوال کرد! فرمود: یک مرجع دیگری داری و آن درونِ درون توست. معلوم میشود یک کسی در درونِ درون ما هست که هویت اصلی ما را تشکیل میدهد. فرمود: فَاسْتَفتِ صَدرَکَ أو قَلبَکَ. از جانت استفتاء بکن! معلوم میشود این جان با عالم ارتباط دارد. به او درست عرضه بکن، اگر او جواب صحیح داد، عمل بکن. جواب نفی داد، عمل نکن.
چرا یک انسان وارسته اگر بخواهد خِلاف بکند، دست وپایش میلرزد ؟وقتی که یک غذای مسمومی خورد، بدن میلرزد! یعنی خِلاف را؛ چه رأی خلاف، چه فکر خلاف، چه خلق خلاف، این با فطرت سازگار نیست. چون اگر خدای سبحان از همه ما تکلیف میخواهد، بسیاری از ماها دسترسی به احکام نداریم. این همه مردم محترمی که در روستاها زندگی میکنند، یا در شهرها مشغول کارهای عادی خودشان هستند؛ اینها در هر امری نمیتوانند خدمت امامشان برسند، بپرسند: آقا! این حلال است یا حرام، بد است یا خوب ؟یک چیزی باید در درونشان باشد!
آیا الآن ما در تمام امور باید از اطباء سؤال بکنیم که این را بخوریم یا نخوریم ؟! بالأخره بو میکشیم، میبینیم اگر بوی بد میدهد؛ معلوم میشود مانده است. یک کمی زبان میزنیم، قبل از نوشیدن میچشیم، ببینیم اگر مانده است؛ نمیخوریم. آیا ما در هر امری باید به بیمارستان مراجعه کنیم؟ یا خیلی از چیزها را میفهمیم؟! فرمود: در خیلی از چیزها شما طبیب درونی دارید، شما حسیب درونی دارید. حالا که میخواهید حسابرسی کنید، دست به این ترازو نزن. این فطرتت را آلوده نکن. نگذار کسی بیاید این را دستکاری بکند، به هم بزند، کم و زیاد بکند که ﴿وَ هُمْ یَحسَبُونَ اَنَّهُمْیُحسِنُونَ صُنعاً﴾. آنگاه راحت میشود!