borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد نهم»
فاطمهﹴ سخنش حق و غير قابل انکار است.

استاد شهید مطهری می‌گوید:[1] از مباحث مهم جهان بینی، بحث حق و باطل است. قرآن کریم جریان هستی را بر اساس حق می‌‌داند و حق را اصیل معرفی می‌کند و در مقابل، هر چند باطل را نفی نمی‌‌کند اما آن را اصیل نمی‌‌داند. از این رو قرآن به تاریخ خوشبین است و برای انسان اصالت قائل است. قرآن نمی‌‌گوید انسان فقط یک ابزار است و در مسیر یک جبر کور واقع شده است، چون برای ایمان اصالت قائل است.

اسلام برای انسان، یک گرایش ذاتی به صداقت و امانت و عدالت معتقد است، به تعبیر قرآن انسان حنیف است، حق گراست، یعنی میل به کمال و خیر و حق بالفطره در او وجود دارد. در عین حال از آزادی و اختیار برخوردار است. و به همین جهت ممکن است از مسیر خودش منحرف شود، و ظلم و حق کشی کند، دروغ بگوید. قرآن اینها را به صورت یک جریان‌‌های موقت می‌‌پذیرد.

پس در این بینش، باطل به عنوان یک امر نسبی و تبعی و به عنوان یک نمود و یک امر طفیلی مطرح می‌شود. ظلم که پیدا می‌شود از کجا پیدا می‌شود؟ از اینجا پیدا می‌شود که ستمگر، آن حس ملکوتی و خدائی خودش را به جای آنکه در مسیر خدایی ارضاء کند در مسیر غیر خدایی و شیطانی ارضاء می‌کند.

باطل و شر، از یک نوع تغییر مسیر پیدا می‌شود که لازمه مرتبه وجودی انسان یعنی مختار و آزاد بودن انسان است. حق اصیل است و باطل غیر اصیل، و همیشه بین امر اصیل و غیر اصیل اختلاف و جنگ است، ولی این طور نیست که حق همیشه مغلوب باشد و باطل همیشه غالب. آن چیزی که استمرار داشته و زندگی و تمدن را ادامه داده حق بوده است و باطل نمایشی بوده که جرقه‌ای زده، بعد خاموش شده و از بین رفته است. حق و حقیقت در جامعه اگر از یک حد کمتر باشد آن جامعه می‌‌میرد اگر جامعه‌ای باقی باشد معلوم می‌شود در میان دو حد باطل، افراط و تفریط نوسان دارد.

حالا اگر در آن حد معتدل باشد، جامعه‌ای مترقی است و در مقابل، ممکن است در مرز از هم گسیختگی باشد، از این طرف، یا در مرز از هم گسیختگی باشد از آن طرف. جامعه‌‌هایی که قرآن می‌‌گوید آنها هلاک شدند کدام جامعه‌‌ها است؟

جامعه‌‌هایی که باطل بر آنها غلبه کرده است. تأکیدی که قرآن می‌کند این است که جامعه باید در حال تعادل واقعی باشد پس مریض بودن جامعه غیر از این است که بر جامعه، باطل غلبه داشته باشد این دو نباید با یکدیگر اشتباه شود. جنگ میان حق و باطل همیشه وجود داشته است. انسان می‌‌بیند باطل به طور موقت می‌‌آید روی حق را می‌‌پوشاند، ولی آن نیرو را ندارد که بتواند به صورت دائم باقی بماند و عاقبت کنار می‌‌رود.

باطل وجود تبعی و طفیلی دارد، وجود موقت دارد، آن چیزی که استمرار دارد حق است. هر وقت جامعه‌ای در مجموع به باطل گرائید، محکوم به فنا شده است یعنی به باطل گرائیدن به طور کامل، و از حق بریدن همان، و فانی شدن همان. باطل، یک شی ء مردنی است، محکوم به مرگ است، از درون خودش دارد می‌‌میرد. نظیر اینکه امروزه می‌‌گویند فلان تمدن محکوم به مرگ است، رو به زوال است، یعنی از درون خودش دارد می‌‌میرد، در حال مردن است، چون بعضی مرگ‌‌ها تدریجی است و ضرورت ندارد دفعی باشد.

شر و نقص و عدم، اموری اعتباری و تبعی و نسبی هستند. در نظام هستی، خیر غالب است، حق اصیل است و باطل هم اگر پیدا شد محکوم و غیر اصیل و نابود شدنی است. و آنچه پایدار می‌ماند حق است: «كُلُّ شَيْ‏ءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَهُ»؛ «همه چیز جز ذات (پاک) او فانى مى‌‌شود.»[2] «وَ يَبْقى‏ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ»؛ «و تنها ذات ذو الجلال و گرامى پروردگارت باقى مى‌‌ماند!»[3] در تاریخ بشر هم این بینش حکم می‌کند که حق پیروز است و نظام حق بر نظام‌‌های باطل چیره خواهد شد: «هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»؛ «او کسى است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن را بر همه آیین‌‌ها غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند!»[4]

 


[1] . استاد شهيد مرتضي مطهري ـ قيام و انقلاب مهدي، ص 13. حق و باطل، ص 34.

[2] . سوره قصص، آيه 88 .

[3] . سوره الرحمن، آيه 27.

[4] . سوره توبه، آيه 33.

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: