تبليغات متعهدانه گروه شش نفري؛ موجب شد تا گروههايي از يثربيان به اسلام روي آورند. براي همين در سال دوازدهم بعثت، دستهای دوازده نفره از يثرب حرکت کردند و با رسول خدا6 در عقبه ملاقات نمودند و نخستين پيمان اسلامي ميان آنان بسته شد. متن پيمان چنين بود: با رسول خدا6 پيمان بستيم که به اين وظايف عمل کنيم: به خدا شرک نورزيم، دزدي و. . نکنيم، فرزندانمان را نکشيم، به يکديگر بهتان نزنيم و در کارهاي نيک نافرمانياش نکنيم.[1]
رسول خدا6 به آنان فرمود: اگر بر طبق اين پيمان عمل کنيد جايگاه
شما بهشت است و اگر نافرماني کنيد، کار دستخداست؛ يا ميبخشد يا عذاب ميکند.
اين دوازده نفر به يثرب برگشتند و مدتي بعد ضمن نامهاي از پيامبر6 درخواست کردند براي آنان مبلغ ديني بفرستد.[2]
هم چنين نقل است؛ که دو نفر(معاذ بن عفرا و رافع بن مالک) نزد رسول خدا6 آمدند تا کسي را براي تعليم دين نزد آنان بفرستد.[3] در پي اين درخواست، پيامبر اکرم6 مصعب بن عمير را براي تعليم و تبليغ نزد آنان فرستاد. وي امر جماعت و جمعه و نيز قرائت قرآن را عهدهدار شد و به تبليغات گستردهاي به نفع اسلام دست زد. يکي از بزرگترين موفقيتهاي او مسلمان کردن قبيله بني عبدالاشهل بود.
ابن اسحاق در اين باره ميگويد: اسعد و مصعب نزديک خانههاي بني عبد الاشهل و بني ظفر زندگي ميکردند. وقتي سعد بن معاذ و اسيد بن حضير متوجه حضور آنان شدند، تصميم گرفتند آن دو را بيرون برانند. اسيد نزد آنان آمد ولي با شنيدن آيات قرآن تحت تاثير قرار گرفت و مسلمان شد. سعد بن معاذ (اسيد فرزند خاله او بود) به دنبال وي نزد آنان آمد و او نيز مسلمان شد. سعد بعد از آن که مسلمان شد نزد بني عبد الاشهل آمد و چون بزرگ آنان بود از آنها خواست تا مسلمان شوند. خاندان بني عبد الاشهل دعوت وي را لبيک گفتند و همگي مسلمان شدند.[4] همين امر موجب نفوذ اسلام در ميان اوس و خزرج شد و به اين ترتيب زمينه براي حضور پرشورتر در ايام حج سال ديگر فراهمتر شد. در تاثير اقدامات تبليغي مصعب همين بس که بلاذري در فتوح البلدان مينويسد: مدينه با قرآن فتح شد.[5]
[1] . ده نفر خزرجی و دو نفر اوسی بودند. الدرر، ص 38؛ السیرهٔ الحلبیهٔ، ج 2، ص 7؛ مجمع البیان، ج 9، ص 276
[2] . الطبقات الکبری، ابن سعد، ج 1، ص 220؛ انساب الاشراف، ج 1، ص 239
[3] . سیره نبوی، ذهبی، ص 294.
[4] . همان، ج 2، ص 437، سیره نبوی، ذهبی، ص 295؛ سبل الهدی و الرشاد، ج 3، ص 273
[5] . فتوح البلدان، بلاذری، ص 21؛ ربیع الابرار، ج 1، ص 302