borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد نهم»
با وجود اختلاف، اجماع معنا ندارد

با چنين وضعي چگونه مي‌توان ادعاي اتفاق آراء نمود، با اينکه اهل سنت در مؤلفات خودشان به وجود اختلاف تصريح مي‌کنند؟

علاوه بر اين، هيچ يک از اهل بيت نبوت و رسالت حاضر نبودند و همگي در خانه مولاي متقيان6 گردآمده بودند و در ميان آنان سلمان، ابوذر، مقداد، عمار، زبير، خزيمهٔ بن ثابت، ابي بن کعب و فروهٔ بن عمر انصاري، براء ‌بن عازب و خالد بن سعيد العاص اموي، از بزرگان و مشاهير و بنا به تعبير خودشان از اهل حل و عقد، بوده‌اند، پس چگونه مي‌شود با غيبت اهل بيت ـ که هم سنگ کتاب خدا و کشتي نجات امت است ـ اجماع تحقق پذيرد؟!

ممکن است؛ کسي اشکال نموده و بگويد: اختلاف و بلند شدن سر و صدا و بالا گرفتن اختلاف‌ها لازمه‌ي طبيعي هر مجلس مشورتي است، خصوصا در امور مهم کشوري، و به همين مناسبت است که مي‌بينيم در ملل متمدن، هر يک از حزب‌ها با گرايش‌هاي مختلفي که دارند، گاهي چنان اختلاف بالا مي‌گيرد که کار به ناسزاگويي مي‌کشد، اما با وجود اختلاف، ‌با قبول اکثريت طرف‌هاي ديگر هم مي‌پذيرند و رسميت آن را قبول مي‌کنند.

پاسخ از اين اشکال؛ اين است که چنانچه گفتيم: متبادر از اين روايت آن است که در اموري که عاقلان در آن به مشورت مي‌نشينند، تا از اين طريق به واقع برسند، و از طرفي هم نمي‌دانند مصلحت واقعي چيست، در چنين صورتي است که خداوند متعال بنا بر نقل، خليفه‌ي امت را از خطا و گمراهي بازمي‌دارد، همچنان که در تفرقه، نيز خداي متعال، اين امت را از محذورات باز مي‌دارد؛ در قرآن مي‌فرمايد: ﴿وَ إِنْ يَتَفَرَّقا يُغْنِ اللَّـهُ كُلاًّ مِنْ سَعَتِهِ﴾[1]؛ «و اگر آنان متقرف شوند، ‌خداوند هر دو گروه را بي نياز مي‌کند» و به طور مسلم، اين روايت در مقامي است که در موارد مشورتي، واقع امر مجهول باشد، مانند حکم ظاهري که واقع امر براي ما روشن نيست. لذا مي‌بينيم که چه بسا رأي اکثر بر خلاف مصلحت باشد، و با خود اين روايت نمي‌توان مورد مشورت را تشخيص داد، و اصحاب اماميه و هر انسان منصفي در مورد خلافت اميرالمؤمنين7 نظرشان اين است که واقع، با وجود نصوص غدير و غير آن کاملا روشن و بدون ابهام است لذا نوبت به اجماع و مشورت اهل حل و عقد نمی‌رسد، چون در صورتي که واقع در دست باشد نوبت به حکم ظاهري نمي‌رسد.

بر فرض تسليم، که امر خلافت هم براي مردم نهفته بود و نياز به کشف، از جهت اجماع مردم بود، به طور مسلم، اکثريت طبيعي مراد از حديث است، نه اقليتي که با چنگ زدن به نيرنگ و فريب خود را تحميل کنند؛ و در ماجراي خلافت مي‌بينيم اکثر اهل حل و عقد مخالفت نموده و کناره‌گيري کردند. ما جهت روشن شدن اين حقيقت تاريخ ـ که بسيار تلخ و دردآور است ـ به فرازهايي از جريان سقيفه از زبان ابن ابي الحديد گوش مي‌دهيم. در شرح خطبه‌ي شقشقيه در احوال عمر ابن خطاب چنين مي‌گويد:

«عمر همان کسي است که بيعت ابوبکر را استوار ساخت، مخالفان را از صحنه برکنار کرد، شمشير زبير را شکست، به سينه‌ي مقداد کوفت و در سقيفه حق سعد بن عباده را پايمال نموده و گفت: سعد را بکشيد! خدا او را بکشد! و بيني حباب بن منذر را زد. او که در روز سقيفه گفت: من صاحب رأي هستم که در امثال اين حادثه نظر من راهگشا، و در زيادي تجربه و آگاهي به موارد آن به سان درخت خرما هستم که بار زيادي داشته باشد، و هر کسي از خاندان هاشم به خانه‌ي فاطمه3 پناه برده بود، تهديد نمود و آنان را از آنجا خارج ساخت، و اگر نبود فعاليت او، پايه‌ي خلافت براي ابوبکر استوار نمي‌شد. »[2]

يکي از بزرگان اهل حل و عقد، عباس بن عبدالمطلب، عموي پيامبر6 بود که حاضر نشد خلافت ابابکر را بپذيرد، و نيز اکثر مهاجرين نبودند، و باز در اين زمينه ابن ابي الحديد در جريان سقيفه از براء بن عازب چنين نقل مي‌کند:

«در سقيفه ايستاده بودم که يک دفعه متوجه شدم ابوبکر مي‌آيد، و با او عمر و ابو عبيده و جماعتي از اصحاب سقيفه، در حالي که. . . و به هر کسي مي‌رسيدند مي‌زدند و ابوبکر را جلو انداخته و دست آن را به دست ابوبکر به عنوان بيعت مي‌کشيدند، بدون اعتنا به اينکه طرف مايل به اين بيعت هست يا نه. . . و در شب پس از روز سقيفه، مقداد و سلمان و ابوذر و عبادهٔ بن صامت و ابو هيثم تيهان و حذيفهٔ بن يمان و عمار را ديدم، که در نظر داشتند مسأله‌ي خلافت را در ميان مهاجرين به شورا بگذارند، و اين خبر به ابوبکر و عمر رسيد. آنان شخصي را به نزد ابي عبيده و مغيرهٔ‌ بن شعبه فرستادند و از نظر آنان در اين مورد جويا شدند. مغيره در پاسخ چنين گفت: به نظر من در اين مسأله سهمي به عباس و پسرانش قرار دهيد، تا او را از علی بن ابي طالب جدا کنيد.»[3]

 


[1] . سوره نساء(4)؛ آيه‌ي 130.

[2] . شرح ابن ابي الحديد، ج1،‌ص 174.

[3] . شرح ابن ابي الحديد، ج1، ص 219.

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: