دوم: آیاتی که نصرت الهی را با نزول ملائکه در صحنه نبرد و شرکت آنان در جنگ بیان میکند و این آیات در خصوص جنگ بدر است:
1. ﴿وَ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّـهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ * إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنينَ أَ لَنْ يَكْفِيَكُمْ أَنْ يُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُنْزَلينَ * بَلى إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ يَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُسَوِّمينَ﴾؛[1]
خداوند شما را در بدر یاری نمود در حالی که شما به واسطه کمی نیرو در حال ذلت و مغلوب شدن بودید. پس در برابر این امداد غیبی و نصرت الهی تقوا پیشه کنید تا سپاسگزار باشید. آن گاه که میگفتی (ای پیامبر) به مومنان: آیا کفایت نمیکند شما را از این که خداوند با سه هزار فرشتهای که نازل میشوند شما را یاری نماید آری، اگر صبر و تقوا داشته باشید و دشمن با سرعت و بدون درنگ در رسد، خداوند با پنج هزار فرشته فرستاده شده شما را یاری میکند.
برای تفسیر و بیان آیه، چند بحث باید مطرح شود:
بحث اول: بدر، نام چاه آبی است که بین مکه و مدینه قرار دارد و مالک چاه شخصی به نام بدر بوده است و به همین مناسبت، تمام آن محل را بدر نامیدهاند. اولین برخورد مسلمانان با مشرکان در آن مکان در هفدهم ماه رمضان سال دوم هجرت واقع شد و در این غزوه مسلمانان فاتح و پیروز شدند.
بحث دوم: منظور از ذلیل بودن مومنان در روز بدر، که میفرماید: وَ اَنتُم اَذلّه چیست؟ و آیا این جمله با آیهای که میفرماید: ﴿وَ لِلَّـهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنينَ﴾؛[2] (برای خداست عزت و برای رسول او و برای مومنان منافات ندارد؟
در این جا دو پاسخ داده شده است:
1. منظور از این ذلت، همان کمی نیرو و قدرت است که در جنگ بدر، مسلمانان با آن رو به رو بودند و ذلتی که مذموم و نکوهیده است آن است که در نتیجه قهر و غلبه دشمن، بدان مبتلا شوند و کفار و ستمگران مسلمانان را خوار و زبون سازند و در این جاست که مسلمان نباید زیر بار ذلت برود و باید در برابر دشمن تحصیل قوا و نیرو نماید و تن به ذلت ندهد و چون در جنگ بدر، مسلمانان در برابر کفار قرار داشتند و مقهور و مغلوب آنان نشده بودند، بنابراین، آن قسم از ذلتی که نتیجه قهر و غلبه دشمن است، برای مومنان نبوده است.
2. عزت مومنان ذاتی آنان نیست. بلکه چیزی است که خدا به آنان میبخشد و انسان در ذات خود جز فقر و ذلت و نیستی چیز دیگری ندارد:
﴿فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّـهِ جَميعاً﴾؛ عزت همهاش از آن خداست و مؤمنان همه، به عزت خدا عزیزند و گرنه خود عزتی ندارند.
بنابراین، آیه میخواهد بفرماید: شما قطع نظر از نصرت و یاری الهی، ذلیل و ناتوان و مغلوب بودید و این خداوند است که شما را یاری نمود و به شما عزت بخشید.
بحث سوم: آیه متضمن یک بحث عمیق قرآنی در زمینه نحوه چگونگی شکر و سپاسگزاری است که در آیات بسیار بدان امر شده است.
در این جا میبینیم که مساله تقوا و خود نگه داری از گناه، و منحرف نشدن از خط صحیح اسلام و صراط مستقیم به عنوان سپاس و شکر خداوند، در برابر یکی از نعمتها و موهبتهای بزرگ الهی که نصرت و یاری از مومنان است قرار گرفته و شکر و سپاس عملی را از مومنان خواسته است و با توجه به این که هر نعمتی اگر شکر و سپاس نشود ممکن است از انسان سلب گردد و یا تبدیل به نقمت و بدبختی شود اساساً کفران نعمت، موجب خذلان و عذاب دردناک الهی است؛ بنابراین، نصرت الهی مشروط به تقوا و منحرف نگشتن مومنان از خط اصیل اسلام است، همان گونه که در آیه دوم بدان تصریح شده است.
بحث چهارم: مساله نزول ملائکه و یا وعده به نزول آنان که در این آیه مطرح شده آیا مربوط به غزوه بدر است یا احد؟
برخی از مفسران - که از جمله آنها تفسیر المنار است - این آیه را به آیات قبل از آن مربوط میدانند که همه آن آیات درباره جنگ احد است و آن آیات عبارتند از:
﴿وَ إِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِكَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِينَ مَقاعِدَ لِلْقِتالِ وَ اللَّـهُ سَميعٌ عَليمٌ﴾؛
یعنی؛ «آن صبحگاه که از خانه خود خارج شدی و مکان مومنان را در جنگ معین مینمودی و صفوف لشکر را تنظیم میکردی و خداوند شنونده و عالم است.»
﴿إِذْ هَمَّتْ طائِفَتانِ مِنْكُمْ أَنْ تَفْشَلا وَ اللَّـهُ وَلِيُّهُما وَ عَلَى اللَّـهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْـمُؤْمِنُونَ﴾؛
یعنی؛ «آن گاه که دو گروه از شما در فکر شان ضعف و فتوری پدید آمده بود به این که خدا ولی و یاور آنها بود (یعنی با این که خداوند ولی مومنان است سزاوار نیست که گروهی از آنان ترس و ضعف به خود راه دهند، بلکه باید مومنان بر خداوند توکل و اتکا داشته باشند.»
سپس برای این که این مطلب را تثبیت کند که مومنان با توکل و اتکا بر خداوند نباید ترس و بیم به خود راه دهند میفرماید:
﴿وَ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّـهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ﴾؛
یعنی؛ «خداوند شما را در بدر یاری کرد و حال آن که شما ضعیف بودید.»
این جمله گویا شاهدی برای اثبات مطلب قبل است؛ یعنی با توجه به این که خداوند ولی مومنان است و آنان را سرپرستی مینماید و باید مومنان بر او توکل کنند و با این که خداوند همیشه در مواقع خطرناک و حساس، چون داستان بدر، مومنان در در سختترین شرایط یاری نموده است، نباید حالت ضعف و سستی پیدا کنند.
بحث پنجم: این آیه از دو قسمت تشکیل میشود: یکی وعده نزول سه هزار فرشته و دیگری وعده نزول پنج هزار فرشته، آیا این وعده تحقق یافته است یا نه؟
بعضی از مفسران معتقدند که آیه دلالتی بر تحقق این وعده و نزول فرشته ندارد و دلیلی هم بر نفی آن وجود ندارد به نظر بعضی دیگر آیه به نزول فرشتگان در جنگهای دیگری پس از غزوه بدر و احد اتفاق افتاده، وعده میدهد، مانند حنین، احزاب، بنی النضیر و بنیقریظه. ولی آنچه از آیه استفاده میشود این است که؛ در مورد نزول سه هزار فرشته ظاهرش خبر از تحقق این مطلب است؛ زیرا این تعبیر که «أَ لَنْ يَكْفِيَكُمْ أَنْ يُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْـمَلائِكَةِ مُنْزَلينَ»؛ «آیا کفایت نمیکند شما را این که خداوند مدد نماید شما را به سه هزار فرشته در حالی که نازل گردیدهاند» در مواردی گفته میشود که مطلب یا تحقق یافته و یا به طور حتم تحقق خواهد یافت.
ولی جمله «بَلى إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا» چون شروطی برای نازل شدن پنج هزار فرشته ذکر کرده است، دلالت بر نزول ویژگی تحقق ندارد. علاوه بر این که در آیه دیگری که در سوره انفال است به نزول فرشتگان تصریح شده است آن جا که میفرماید:
﴿إِذْ تَسْتَغيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُرْدِفينَ﴾؛[3]
یعنی؛ «هنگامی که از خدای خودتان طلب نصرت و یاری مینمودید پس خداوند استجابت نمود شما را به این که یاری میکنم شما را با هزار فرشته در حالی که پشت سر هم قرار گرفتهاند.»
بحث ششم: روش عملی فرشتگان در جنگهایی که نازل شدند چگونه بوده است؟ آیا آنها هم مانند مسلمانان مقاتله میکردند و آیا قتال آنان دیده میشد، یا آن که عهده دار وظیفه دیگری بودهاند؟
گرچه قتال هیچ اشکالی از نظر عقل ندارد و امکان دارد آنها مانند انسان با سلاحهای بشری با سلاح غیر مادی و طبیعی، دشمن را از پا در آورند همان گونه که در روایات اهل سنت وارد شده است که در جنگ بدر سرها از بدن جدا میشد ولی زننده آن دیده نمیشد.
ولی آنچه از ظاهر آیات در سوره انفال و آل عمران استفاده میشود آن است که فرشتگان برای تقویت روحی و معنوی مسلمانان نازل شدند و با نزول آنها دلها محکم میگردید و قدمها استوارتر میشد. در سوره انفال پس از آن که استجابت دعای مومنان و استغاثه آنها را با فرو فرستادن هزار فرشته بیان میکند، چنین میفرماید: ﴿وَ ما جَعَلَهُ اللَّـهُ إِلاَّ بُشْرى وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُمْ وَ مَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِنْدِ اللَّـهِ إِنَّ اللَّـهَ عَزيزٌ حَكيمٌ﴾؛[4]
خداوند این نصرت و امداد را قرار نداد مگر بشارتی برای مومنان و برای آن که دلهای شما به واسطه آن مطمئن و آرام گردد و نصرت و یاری جز از سوی خداوند از دیگری نیست و همانا خداوند غالب و حکیم است.
در سوره آل عمران نیز پس از بیان آنچه را که از زبان رسول خدا درباره امداد خداوند و وعده به نزول فرشتگان نقل میکند، میفرماید:
﴿وَ ما جَعَلَهُ اللَّـهُ إِلاَّ بُشْرى وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُمْ وَ مَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِنْدِ اللَّـهِ إِنَّ اللَّـهَ عَزيزٌ حَكيمٌ﴾[5]
منظور از این آیات این است که نتیجه و هدف از نزول فرشتگان بشارت به مومنان و آرامش بخشیدن به دلهای آنان بوده است. پر واضح است که یکی از عوامل پیروزی، ثبات قدم و قوت قلب و نداشتن تزلزل و اضطراب است که با الهام و القای فرشتگان برای انسان ممکن است حاصل شود. در سوره انفال پس از چند آیه میفرماید:
﴿إِذْ يُوحي رَبُّكَ إِلَى الْمَلائِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذينَ آمَنُوا سَأُلْقي في قُلُوبِ الَّذينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْناقِ وَ اضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنانٍ﴾[6]
یعنی؛ «آنگاه که خدای تو به ملائکه وحی نمود به این که من با شما هستم، پس ثابت و استوار نگه دارید آنها را که ایمان آورده اند و به همین زودی رعب و ترس را در دل آنها که کافر شدند قرار میدهیم، پس بزنید سرها و دستان آنان را.»
این آیه به روشنی، وظیفه فرشتگان را ثابت نگه داشتن مومنان در رزم با کفار قرار داده است و در مقابل وعده داده است که در دل کفار ترس و وحشت قرار دهد.
بحث هفتم: در هر دو آیهای که مورد بحث قرار گرفت پس از وعده به نزول ملائکه یا خبر دادن از نزول آنها میفرماید:
﴿وَ مَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِنْدِ اللَّـهِ إِنَّ اللَّـهَ عَزيزٌ حَكيمٌ﴾؛
یعنی؛ «نصرت و یاری فقط از خداست.»
این جمله بیانگر یکی از معارف بسیار عالی و بلند توحیدی است و آن این که فرشتگان و یا عوامل دیگر پیروزی اعم از مادی و معنوی، همه و همه اسباب و وسایط هستند و فاعل نصرت و پیروزی، خداوند است.
این مطلب اختصاص به مساله نصرت ندارد، بلکه در کل افعال و امور، چه مادی و چه معنوی، هیچ سبب و علتی در سبب بودن و فعل خود استقلال ندارد، بلکه همه، وسایل و علل نزدیک به فعل هستند و علت العلل و موثر در وجود، خداوند است.
البته این مطلب منافات ندارد با این که هر کدام از این علل و اسباب تاثیر در تحقق معلول خود دارند؛ همان گونه که در مورد انسانی که با قلم مینویسد، صحیح است گفته شود قلم مینویسد، دست مینویسد، ولی در حقیقت انسان است که با دست و قلم مینویسد، حقیقت کتابت از آن انسان است، ولی دست و قلم واسطه و مسخر او هستند، در عالم هستی هم با قبول تاثیر همه علل و عوامل، چه مادی، چه غیر آن، خداوند است که فاعل هستی و افاضه کننده وجود است و هر امری و هر حقیقتی به او منتهی میشود:
بحث هشتم: کلمه مسوّمین که در آیه (125) سوره آل عمران وصف فرشتگان قرار گرفته است، هم به فتح واو قرائت شده است و هم به کسر آن . البته آنچه مشهور است و در قرآنها نوشته شده به کسر واو است.
در صورت اول، چند معنا برای آن ذکر شده است: یکی مکلفین؛ تکلیف شدهها؛ یعنی فرشتگان از سوی خدا دارای وظایف و تکالیفی در استوار ساختن مومنان بودند.
[1] . آل عمران (3) آیات 123 - 125.
[2] . منافقون (63) آیه 8 .
[3] . انفال (8) آیه 9.
[4] . انفال (8) آیه 10.
[5] . آل عمران (3) آیه 126.
[6] . انفال (8) آیه 12.